برای برخی از فوتبالیستها همه چیز ظاهرا خیلی سریع اتفاق میافتد و پلههای ترقی یکی در میان طی میشود اما این فقط از نگاه بیرونی است و همه آنهایی که از پشت صحنه رو آمدن یک استعداد تا روزهای ستاره شدن با جزئیات سرگیجه آورش خبر ندارند، عبارت «خوش شانس» مثل نقل و نبات به گوش میرسد.
به گزارش ورزش سه، برای امیررضا رفیعی همه چیز خیلی سریع پیش نرفت اما تلاش او برای برداشتن یک گام بزرگ بهموقع جواب داد و بعد از یک سال و نیم تلاش مضاعف حالا خیلی از پرسپولیسیها و حتی هواداران دیگر تیمهای فوتبال ایران تنها با انجام دو مسابقه رسمی او را میشناسند.
شاید امیررضا روزی که به عنوان دروازهبان تیم امید پرسپولیس در اولین بازی تدارکاتی پیش فصل تیم یحیی در تیرماه سال گذشته مقابل تیم اصلی قرار گرفت فکر نمیکرد مربی شاخص و خوش قلبی مثل ولسلی ننکا او را از همان نگاه اول تور بزند و برای تیم بزرگسال و حضور در تمرینات فرا بخواند.
پله اول خوشبختی امیررضا همان روز و در همان ورزشگاه شهید کاظمی گذاشته شد تا یک دروازهبان جوان فرصت تمرین کنار بیرانوند را پیدا کند و از یک مربی برزیلی باتجربه فن گلری یاد بگیرد.
رفیعی یک فصل کامل گلر سوم بود چرا که احمد گوهری به عنوان رزرو بیرانوند شناخته میشد و البته او هم شانس خیلی خیلی کمی برای بازی کردن داشت.
رفیعی فصل دوم را با امید بیشتری شروع کرد چرا که دیگر گوهری در کار نبود اما فشار هواداران و رسانهها روی گل محمدی او را به صرافت جذب یک دروازهبان برزیلی انداخت که باشگاه تا آستانه رزرو بلیت برایش هم پیش رفت اما مصاحبه بیرانوند و البته پرداختن رسانهها به اینکه جذب یک گلر خارجی تنها بودجه باشگاه را به باد میدهد یحیی را وادار به عقب نشینی کرد.
دوباره در زمستان وقتی یحیی خسته شد و کنار رفت بحث جذب دروازهبان جدید از سوی صفحات هواداری به باشگاه تحمیل شد و اخباری درباب مذاکره با چند گلر نام آشنای داخلی و حتی چند دروازهبان جوانتر به میان آمد که سر آخر هیچ کدام جدی نشد تا همای سعادت که داشت از روی سر امیررضا پر میزد و دور میشد دوباره جایی حوالی شانه او برای نشستن جا پیدا کند.
بازی با ذوب آهن بعد از کلی دلهره و استرس هواداران پرسپولیس، رفیعی در ترکیب قرار گرفت و با اعتماد به نفس و روی پنجه نشان داد. کمی هم خوش شانس بود که ورق بازی به سود تیمش برگشت اما نمایش او در فولادشهر آنقدر امیدوار کننده بود که صداهای مربوط به جذب گلر دوم به یکباره قطع شود.
بعد از آن شاید تصور میشد همین یک مسابقه به عنوان خاطره برای رفیعی ماندگار خواهد شد چرا که شاید دیگر بخت به او رو نکند اما فقط چند هفته بعد دوباره نوبتش رسید تا سنگر پرسپولیس را حفظ کند.
رفیعی در سیرجان حتی از فولادشهر هم بهتر بود؛ سر ضرب، روی پنجه، با اعتماد به نفس بالا، بدون ترس و اضطراب، با پرشهای بهموقع، مشتهای گره کرده و یک دبل سیو خاطرهانگیز رفت در قلب هواداران پرسپولیس. شاید باور نکنید تا یک ماه قبل شاید چیزی حدود ده هزار دنبال کننده در اینستاگرام داشت و صفحه شخصیاش دیده نمیشد، بعد که گفتند چند هفتهای جای بیرانوند را میگیرد این تعداد دنبال کننده به حدود 15 هزار تا رسید اما بعد از بازی سیرجان یکباره این عدد به 115 هزار تا رسید.
برای رفیعی سرعت پیشرفت نه در تعداد دنبال کننده بلکه حتی در خوردویی که سوار میشد هم مشهود است. او قبلا با یک خودروی تیبا به ورزشگاه محل تمرین تیمش میآمد اما حالا یک شاهین سوار میشود که شاید برای بازیکن جوانی با قرارداد 500 میلیونی زیاد باشد.
نکته عجیب درباره او اما اینجاست که گلر جوان پرسپولیس اهل قزوین است و در این شهر سکونت دارد پس هر روز فاصله طولانی خانه پدری در قزوین تا ورزشگاه شهید کاظمی را طی میکند که تصور کردنش هم دشوار است. فاصلهای بیش از 160 کیلومتر که غالبا با ترافیک مسیر تهران - کرج و کرج – قزوین بیش از دو ساعت یا دو ساعت و نیم طول میکشد و قبل از تمرین میتواند روی کیفیت کارش تاثیر منفی بگذارد و بعد از تمرین حسابی خستهاش کند.
این یعنی که او هر روز چیزی بیش از 320 تا 330 کیلومتر رانندگی میکند و حدود پنج ساعت پشت فرمان خودروی شخصیاش مسیر منزل تا تمرین و بالعکس طی میکند تا به آنچه به عنوان یک امید و هدف نگاهش میکرد دست یابد و حالا تا حدودی به آن نزدیک شده است.
رفیعی به لحاظ اخلاقی هم از آن دسته فوتبالیستهایی است که خیلی زود با محیط آرام پرسپولیس اخت شده و پتانسیل رشد را پیدا کرده و البته همواره از حمایت بیرانوند به عنوان بزرگتر و الگو بهره برده است.