ذکری کارگشا برای رفع عذاب قبر

به گزارش افکارنیوز ،  حجه الاسلام والمسلمین علیرضا توحیدلو، روایتی خواندنی درباره ذکر صلوات و اثر آن بر رفع عذاب قبر  را نقل کرده اند، که در ادامه می خوانید.

صلوات سبب رفع عذاب قبر

صلوات سبب رفع عذاب قبر است، چنانچه زنی دختری داشت آن دختر وفات نمود و مادرش در خواب دید که به عذاب الیم و عقاب عظیم گرفتار است و با اندوه بسیار از خواب بیدار شد و زاری آغاز نمود چند روز به حال فرزندش اشک میبارید و مینالید تا این که بار دیگر آن دختر را در خواب دید. خوشحال و  شادمان و در روضه فردوس خرامان اشک میریخت و به او گفت: ای دختر آن چه بود که من میدیدم و این چه صورت است که مشاهده میکنم؟

جواب داد: ای مادر! به جهت گناهان خود در عذاب بودم چنانچه دیدی و در این روز ها عزیزی به کنار قبر ما گذشت و چند نوبت صلوات فرستاد و ثواب آنها را به اهل گورستان بخشید و حق تعالی به برکت آن صلوات عذاب را از اهل گورستان برداشت.

پیامبر اکرم (ص) نیز فرمودند:

بسیار بر من صلوات بفرستید. زیرا که صلوات فرستادن بر من نور است در قبور، و نور است در صراط، و نور است در بهشت.


بیشتر بخوانید : روایتی خواندنی درباره شفاعت امام سجاد(ع) از دوستداران خود که امیدوارتان می کند


رنج شیطان

شیطان به حضرت یحیی گفت: می خواهم تو را نصیحت کنم.

حضرت یحیی فرمود: من میل به نصیحت تو ندارم؛ ولی می خواهم بدانم طبقات مردم نزد شما چگونه اند. شیطان گفت: مردم از نظر ما به سه دسته تقسیم می شوند:

①عده ای مانند شما معصومند، از آنها مأیوسم و می دانیم که نیرنگ ما در آنها اثر نمی کند.

②دسته ای هم برعکس، در پیش ما شبیه توپی هستند که به هر طرف می خواهیم می گردانیم.

③دسته ای هم هستند که از دست آنها رنج می برم؛ زیرا فریب می خورند؛ ولی سپس از کرده خود پشیمان می شوند و استغفار می کنند و تمام زحمات ما را به هدر می دهند. دفعه دیگر نزدیک است که موفق شویم؛ اما آنها به یاد خدا می افتند. و از چنگال ما فرار می کنند. ما از چنین افرادی پیوسته رنج می بریم...

فقیر و غنی

روزی بهلول در قبرستان بغداد کله های مرده ها را تکان می داد ، گاهی پر از خاک می کرد و سپس خالی می نمود

شخصی از او پرسید :

بهلول دانا! با این ' سر های مردگان ' چه می کنی ؟ گفت : می خواهم ثروتمندان را از فقیران و حاکمین را از زیر دستان جدا کنم ، لیکن می بینم همه یکسان هستند...

بابا طاهر عریان می گوید:

به گورستان گذر کردم صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله ای با خاک می گفت

که این دنیا ، نمی ارزد به کاهی

به قبرستان گذر کردم کم و بیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بی کفن در خاک خفته

نه دولتمند، برد از یک کفن بیش

منابع؛

بحارالانوار، ج۹۴، روایت ۶۳

کشکول ممتاز، ص ۴۲۶