این سخن که قرآن را شخصی غیر از خداوند به پیامبر اسلام یاد داده تازگی ندارد و در زمان حیات آن حضرت نیز مطرح بود زیرا حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) سواد خواندن و نوشتن نداشتند و به عبارتی امی بودند، اما در عین حال آیاتی در اوج فصاحت و بلاغت بیان می کردند.
در چنین شرایطی طبیعی بود که دشمنان اسلام در برابر این عظمت، انکارهایی داشته باشند. یکی از شکل های انکاری آن ها در قالب سؤالی بود مبنی بر اینکه چنین شخصی چگونه می تواند آیاتی این گونه بگوید؟
جواب مشرکان این بود که شخصی عالم، این آیات را به او یاد می دهد و برای این کار، افراد گوناگون را نشان می دادند و یکی از آنها سلمان فارسی است.
سورهی نحل، مکی است حال آنکه سلمان در وقت نزول آن اصلا مسلمان نبوده است بلکه او پس از هجرت در مدینه اسلام آورد، در حالى که تهمت هاى مشرکان، مربوط به پیش از هجرت در مکه است. منابع تاریخی اسلامی گواهی می دهند که سلمان در زمانی که بسیاری از آیات قرآن و احکام اسلام گفته شده بود اسلام آورد.
تهمت هایی به آموزش پیامبر صلی الله و علیه وآله
داستان به این نحو است که قرآن کریم این تهمت را نقل و رد مى کند و چنین مى فرماید: "ولَقَد نَعلَمُ اَنَّهُم یَقولونَ اِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذى یُلحِدونَ اِلَیهِ اَعجَمىٌّ وهـذا لِسانٌ عَرَبىٌّ مُبین; ما مى دانیم که آن ها مى گویند: "این آیات را انسانى به او مى آموزد" در حالى که زبان کسى که این ها را به او نسبت مى دهند عجمى است; ولى این (قرآن) زبان عربى آشکار است." (1)
در این که منظور مشرکان در این سخن چه کسى بوده، احتمالات گوناگونى وجود دارد به برخى از آن ها اشاره مى گردد:
1. بعضى مردى به نام "بلعام" را شخص مورد نظر مشرکان مى دانند. بلعام در مکه زندگى مى کرد و به شمشیر سازى مشغول بود و اهل روم و نصرانى مذهب بود.
2. برخى دیگر شخص مورد نظر مشرکان را غلامى رومى به نام "یعیش" یا "عائش" دانسته اند که مسلمان شد و به جمع یاران پیامبر پیوست.
3. احتمال دیگر در این زمینه، دو غلام نصرانى به نام هاى "سیار" و "جبر" اند که داراى کتابى به زبان خودشان بودند و گاه گاه آن را با صداى بلند مى خواندند.
4. بعضى هم احتمال داده اند که منظور سلمان فارسى باشد که این احتمال بى تردید غلط است; سورهی نحل، مکی است حال آنکه سلمان در وقت نزول آن اصلا مسلمان نبوده است بلکه او پس از هجرت در مدینه اسلام آورد، در حالى که تهمت هاى مشرکان، مربوط به پیش از هجرت در مکه است.
منابع تاریخی اسلامی گواهی می دهند که سلمان در زمانی که بسیاری از آیات قرآن و احکام اسلام گفته شده بود اسلام آورد. به عبارت دیگر پیامبر اسلام ۲۳ سال به بیان و تبلیغ اسلام پرداخت اما سلمان حدود ده سال پایانی عمر پیامبر، در مدینه به حضور آن حضرت رسید و مسلمان شد. (2)
در کنار همه ی این مسائل، خداوند خود را به عنوان اولین مربی این گونه معرفی می کند: سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنْسَىٰ: من (خدا) به تو (پیامبر) قرآن را اقراء می کنم." (3)
به بیان دیگر، خداوند به طور مستقیم و یا به واسطه جبرائیل امین، قرآن را برای پیامبر (صلی الله و علیه وآله)، می خواند و پیامبر (صلی الله و علیه وآله)، می شنیدند.
فصاحت کلام قرآن، کار هر کسی نیست
نقطه ی اشتراک همه کسانی که ادعا می شد که قرآن از زبان آنهاست ؛ از جمله سلمان، غیر عرب بودن آنهاست. در حالی که کسی که در زمان های بعد، عربی را یاد گرفته نمی تواند عبارت هایی را بگوید که فصیح ترین عرب های آن زمان بلکه در زمان های بعد تا عصر حاضر را شگفت زده کند و نتوانند مانند آن را بگویند!
خداوند در سوره ی نحل، آیه ی ۱۰۳ در این باره می فرماید: مى دانیم آنان مى گویند: «جز این نیست که بشرى او را تعلیم مى دهد. [نه چنین نیست، زیرا] زبان کسى که این نسبت را به او مى دهند عجمى است و این قرآن به زبان عربى روشن است.»
بیشتر بخوانیم:
آیا قرآن تحریف شده است؟!
انسان در کجا دچار شک میشود؟
کلام قرآن، کلامی فرابشری است
در میان دانشمندان، اعترافاتی دیده می شود که همگی حامل این پیام هستند که اعجازات قرآن کریم در ابعاد مختلف من جمله اعجاز لفظی و کلامی اش بشری نیست.
اهمیت ماجرا آن جا بیشتر می شود که شاهد این اعترافات در بیان زبان شناسان زمان نزول قرآن هستیم و این اعترافات اهمیت بیشتری دارد زیرا بسیاری از آنها از دشمنان سرسخت پیامبر بودند و اگر می توانستند اعجاز بیانی قرآن را به گونهای زیر سؤال ببرند، بی تردید این کار را می کردند.
برای نمونه "ولید بن مغیره مخزومی" که از سخندانان برجسته عرب بود، وقتی برای قضاوت درباره قرآن انتخاب میشود، آن را این گونه بیان میکند: "..انّ له لحلاوة و انّ علیه لحلاوة و انّ اعلاهُ لمثمر و اسفله لمعذق و انّه یعلو و لایعلی علیه; سخن او شیرینی خاص و زیبایی مخصوص دارد با شاخسار آن پرمیوه و ریشههای آن پربرکت است; سخنی است برجسته و هیچ سخنی از آن برجستهتر نیست. وی این سخنان را پس از آن که از مخاطبانش بر برتری خود در شعر و نثرشناسی اقرار میگیرد، بیان کرده است. (4)
با "تحدی" بشر به زانو در می آید
نکته ی آخری که باید در این بحث به آن اشاره شود آن است که در قرآن کریم آیاتی وجود دارند که خدای سبحان با چند تعبیر از مردم خواسته است (در صورتی که در آسمانی بودن آیات قرآن شک دارند) همانند قرآن بیاورند. به عبارتی همگان را به مبارزه طلبی دعوت کرده است؛
1. در آیه «بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآن؛ مانند این قرآن» (5)
2. در آیه «بِحدِیث مِثْلِهِ؛ گفتارى مانند این قرآن» (6)
3. در آیه «فَأْتُوا بِسُوره مِنْ مِثْلِهِِ؛ سوره اى مانند یک سوره قرآن» (7)
4. در آیه «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِه ِ؛ ده سوره مانند سوره هاى قرآن» (8)
ولید بن مغیره مخزومی" که از سخندانان برجسته عرب بود، وقتی برای قضاوت درباره قرآن انتخاب میشود، آن را این گونه بیان میکند: "..انّ له لحلاوة و انّ علیه لحلاوة و انّ اعلاهُ لمثمر و اسفله لمعذق و انّه یعلو و لایعلی علیه; سخن او شیرینی خاص و زیبایی مخصوص دارد با شاخسار آن پرمیوه و ریشههای آن پربرکت است; سخنی است برجسته و هیچ سخنی از آن برجستهتر نیست. وی این سخنان را پس از آن که از مخاطبانش بر برتری خود در شعر و نثرشناسی اقرار میگیرد، بیان کرده است.
و تصریح می کند بر اینکه تمام عالم و آدم جمع شوند از پس چنین کاری بر نمی آیند.(9)
کلام آخر
با مجموعه ای از بیاناتی که از کلام قرآن مجید، روایات و کلام بزرگان می توان به عنوان نتیجه گیری و جمع بندی بحث استفاده کرد آن است که قرآن کریم کتابی الهی و فرا بشری است و هیچ کس را توان آوردن کلامی همچون این کتاب الهی نیست و نیز کسی جز خود خداوند به عنوان منبع وحی نمی تواند در آموزش این کلام به پیامبر نقشی داشته باشد.
پی نوشت:
1- آیه 103 سوره نحل
2- ر.ک: سیره ابن اسحاق (متوفای ۱۵۱ق) ج۲، ص ۶۹ و تاریخ بغداد، خطیب بغدادی (متوفای ۴۶۳ق) ج ۱، ص ۱۷۹
3- آیه 6 سوره اعلی
4- ر.ک: التمهید، محمدهادی معرفت، ج 4، ص 191 ـ 193
5- اسراء/88
6- طور/44
7- بقره/23
8- هود/13
9- اسراء/88 و بقره/23و24