آرامش، خود ماهیّتى روحى و روانى دارد؛ امّا از آنجا که عوامل پدید آورنده آن و موانع به هم زننده آن ممکناست ماهیّتى اعتقادى، روانى یا طبیعى داشته باشند مى توان به تنویع و تقسیم آن پرداخت.
1. آرامش اعتقادى:
تقاضاى ابراهیم از خداوند براى مشاهده نمونهاى کوچک از رستاخیز، براى دستیابى به نوعى آرامش اعتقادى بوده است. او به این وعده الهى، ایمانى کامل و محکم داشت؛ امّا ذهن انسان به طور طبیعى باورهاى غیر محسوس را به سان باورهاى محسوس پذیرا نگشته، همواره پرسش هایى درباره ماهیّت و کیفیّت آنها در پندار مىآفریند.این پرسشها آرامش و ثبات اعتقادى انسان مؤمن را از او مى گیرد؛ از این روى ابراهیم براى رهایى از این حالت، خواهان مشاهده چگونگى تحقّق آن فعل الهى مى شود. (بقره/2،260) حواریّون عیسى نیز بنا به دیدگاه برخى تفاسیر از عیسى مائدهاى آسمانى طلبیدند تا به وسیله آن، پیامبرى او و درستى ادّعاهایش برایشان آشکار شود یا با خوردن آن به آرامش اعتقادى دست یابند. (مائده/5، 112ـ114)
2. آرامش روانى:
جان انسان همواره طالب رسیدن به مراحل کمال وجودى خویش است؛ بدین سبب همواره از حالى به حال دیگر درمىآید؛ امّا در هیچ مرحلهاى به نهایت مطلوب خویش دست نیافته، باز خواهان دستیابى به مرحلهاى دیگر است. قلب انسان در اثر این حالت، همواره از نگرانى و اضطراب آکنده است تا آن که در سیر حرکت خویش به خداوند در نقش مبدأ و مقصد همه جهان هستى و جامع همه کمالات وجودى توجّه کند؛ آنگاه خود را در آرامشى بىکران مىیابد: «الَّذینَ ءَامَنوُا و تَطمَلـِنُّ قُلوبُهم بِذِکرِ اللّهِ.» (رعد/13،28) این احساس آرامش مطلق فقط در این حالت پدید مىآید: «أَلا بِذِکرِ اللّهِ تَطمَلـِنُّ القُلوُب.» (رعد/13،28).انسانهاى برخوردار از آرامش الهى،خود آرامش بخش دیگران نیز هستند؛از این روى خداوند به پیامبر خویش فرمان مىدهد که بر مؤمنان درود فرستد تا بدین وسیله، آنان را در راه ایمان، آرامش بخشد: «وَصلِّ عَلَیهِم إِنَّ صَلَوتَک سَکَنٌ لَّهم». (توبه/9،103) انسانهایى که در پرتو ایمان، به آرامش الهى دست یافتهاند، در صورتى که از روى اجبار به کفر روى آورند، باز نزد خداوند، مردمى با ایمان شمرده شده، کفر ظاهرىشان بر آنان ناشایست نخواهد بود: «مَن کَفرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ إِیمنِه إِلاّمَن اُکرِهَ و قَلبُه مُطمَلـِمنٌّ بِالإِیمن.» (نحل/16، 106).علاّمه طباطبایى، آرامش روانى را از حالات انسان حکیم و صاحب اراده و از ویژگىهاى مراتب والاى ایمان شمرده، آن را از دیدگاه اخلاق فلسفى تحلیل مىکند. انسان بنا به غریزه فطرى تعقّل در همه کارهاى خویش، به مقتضاى استدلال عقلى و بر اساس مصالح و مفاسد افعال و تأثیر هریک در سعادت نهایى خویش عمل مىکند.این حالت مادام که خواستههاى نفسانى در آن خلل ایجاد نکنند، نفس انسانى را در حال آرامش و اطمینان نگاه مىدارد؛ بنابراین، همه نگرانىها و اضطرابها از گرایشهاى نفسانى برمىخیزند. ازاین روى، گناه در قرآن به اضطراب و تردید نامگذارى شده است: «فَهُم فِى رَیبِهِم یَتَرَدَّدون». (توبه/9،45)
آرامش روانى در نگاه برخى مفسّران معاصر،درآرامش اعتقادى نیز تأثیرگذار است.آن که نور ایمان به اعماق وجودش راه یافته باشد، دیگر نه معجزه مىطلبد و نه در پى برهان و استدلال برمىخیزد؛ بلکه همه هستى خویش را در برابر حقیقتى که با تمام وجود تجربه کرده است، تسلیم مىکند. «وَ یَقولُ الَّذِینَ کَفَروا لَولاَ أُنزِلَ عَلیهِ ءَایَةٌ مِن رَّبِّهِ قُل إِنَّ اللّهَ یُضِلُّ مَن یَشاءُ و یَهدِى إلَیهِ مَن أنابَ * اَلّذینَ ءَامَنوُا و تَطمَلـِنُّ قُلوبُهم بِذِکرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکرِاللّهِ تَطمَلـنُّ القُلوُب * الَّذینَ ءَامَنوُا و عَمِلوُاالصَّلِحتِ طُوبى لَهُم و حُسْنُ مَـاَب.» (رعد/13، 27ـ29).این تحلیل از تأثیر ایمان قلبى بر آرامش اعتقادى به موضوع رابطه عقل و ایمان پیوند خورده و تا اندازهاى به نظریّه ایمان گرایان (Fideism) نزدیک است؛در مقابل، برخى از عقلگرایان،آرامش روانى را نیز در پرتو آرامش اعتقادى تفسیر کردهاند. اهمّیّت آرامش روانى در بحرانهاى روحى و اجتماعى دو چندان نمایان مىشود. به نمونههاى بارزى از این موارد در قرآن اشاره شده است. مادر موسى در سختترین حالات روانى که فرزند خود را از ترس کشته شدن در گهوارهاى چوبى نهاده، به رود نیل سپرد، فقط یاد خدا آرام بخش او بود که به یارى آن توانست این آزمایش را تا سرانجام با کامیابى به پایان رساند: «وأَصبَحَ فُؤَادُ أمِّ مُوسى فرِغاً إِن کادَت لَتُبدِى بِهِ لَولاَ أَن رَبَطنا عَلى قَلبِها لِتَکوُنَ مِنَالمُؤمِنین.» (قصص/28،10) بنى اسرائیل هنگام فرار از مصر در حالى که لشکریان فرعون را در پى خویش مىدیدند، فقط با سخنان موسى که با اطمینان از یارى خدا سخن مىگفت، آرامش یافتند:«فَلَمّا تَرءَا الجَمعانِ قالَ أصحَـبُ مُوسى إِنّا لَمُدرَکوُن * قالَ کَلاّ إنَّ مَعِىَ رَبّى سَیَهدین.» (شعراء/26، 61ـ62)[12] اصحاب کهف در میان مردم مشرک و توحیدستیز شهرشان، در اثر برخوردارى از آرامش الهى با شهامت تمام در برابر همه قدرتها و جاذبههاى زندگى مادّى ایستاده، شعار توحید سر دادند: «ورَبَطنا عَلى قُلُوبِهِم إذ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا ربُّ السَّموتِ وَالأرضِ لَن نَدعُوا مِن دُونِهِ إلـهاً....» (کهف/18،14) درتاریخ صدر اسلام نیز یارى خداوند به مسلمانان در جریان هجرت پیامبر، جنگ بدر و حنین و صلح حدیبیه دیگر موقعیّتهاى سخت در قالب نزول آرامش خداوندى بر دلهاى مسلمانان تجلّىکرد.
3. آرامشطبیعى:
برخى پدیدهها در این جهان از طبیعتى آرام بخش برخوردارند.خداوند، شب را سکونتبخش: «هُوَالَّذى جَعَلَ لَکُم اللَّیلَ لِتَسکُنوا فِیه» (یونس/10، 67؛ نمل/27، 86؛ قصص/ 28، 73؛ غافر/40، 61) و پوشش جهت رهایى از تلاشهاى روز«وجَعَلنا اللَّیلَ لِباساً * و جَعَلنَا النَّهارَ مَعَاشاً» (نبأ/78،10 و 11) و خواب را مایه آسودگى و استراحت: «وهُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لِبَاساً و النَّومَ سُبَاتاً» (فرقان/25،47؛ نبأ/78،9) قرار داده است. آرامش حاصل از تاریکى شب به حالت ویژه نظام عصبى انسان نیز ارتباط داشته، واقعیّتى علمى به شمار مىرود:«مَن إِلهٌ غَیرُ اللَّهِ یَأتِیکُم بِلَیل تَسکُنُونَ فیهِ.» (قصص/28،72) خداوند براى انسان از نوع خویش همسرانى آفریده: «هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِن نَفس وحِدَة و جَعَلَ مِنهَا زَوجَها لِیَسکُنَ اِلَیهَا» (اعراف/7،189) و میان آنها محبّت و مودّت پدید آورد و بدین وسیله هر یک را آرامشبخش دیگرى قرار داد: «ومِن ءَایتِهِ أَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنوا اِلَیها و جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً و رَحمَةً.» (روم/30،21) خانه نیز محلّى براى آسایش و آرامش جسم و روح آدمى است: «واللّهُ جَعَلَ لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَکَناً.» (نحل/16،80)
منبع:
دائرة المعارف قرآن کریم ج1 ص160و161و162و163