انتشار کلیپ شعرخوانی اندیشه فولادوند، بازیگر سینما و تئاتر، در چند روز گذشته واکنشهای متعددی به همراه داشت. بخشی از این واکنشها مربوط به شعری بود که فولادوند در این جلسه خواند. فولادوند که پیش از این در جایزه بدیعالزمان فروزانفر به عنوان یکی از برگزیدگان تجلیل شد، در این جلسه بخشی از مثنوی خود را برای حاضران خواند که به دلایل مختلف مورد انتقاد کارشناسان واقع شد و تعجب مخاطبان را به همراه داشت.
اخبار چهره ها - برخی از کارشناسان و ادبدوستان بر این باورند که شعری که فولادوند خواند، نمونهای از جریان شعر پستمدرنی است که از دهه ۷۰ آغاز شده و با وجود تلاشهای زیاد برای ماندگار شدن، رفتهرفته از سوی مخاطبان کنار گذاشته شده است. برخی دیگر نیز پا را فراتر گذاشته و قطعه خوانده شده از این بازیگر را شعر ندانسته و آن را کلمات شلختهای دانسته که کنار هم گذاشته شده اند، بیآنکه مفهومی را به مخاطب منتقل کند و یا پایبند باشد به چهارچوب شعر به معنای حادثهای که در زبان رخ میدهد؛ کلامی اندیشیده که در آن عاطفه و تخیل به هم گره میخورد. به گفته این دسته از منتقدان، شعر این بازیگر جوان را میتوان فاتحهای بر ادب و نظم فارسی دانست.
در این جلسه شعرخوانی جمعی از شاعران از جمله محمدعلی بهمنی ، شاعر و ترانهسرای پیشکسوت، نیز حضور داشتند. به همین مناسبت، خبرنگار ما با بهمنی درباره کلیپ منتشر و انتقادات مطرح شده، به گفتگو پرداخت. بهمنی معتقد است که منتقدان تمام متن شعر فولادوند را نشنیدهاند، به همین دلیل قضاوتها ناقص است! او در اینباره بیشتر توضیح میدهد و میگوید: ابتدا باید شعر ایشان را به صورت کامل دید و خواند و بعد اظهار نظر کرد. کسانی که بخشی از این شعر را شنیده و اظهار نظر میکنند، میتوانند دیدگاه خود را بیان کنند، این اشکالی ندارد. هرکسی این آزادی را باید داشته باشد که دیدگاه خود را بیان کند. اما بهتر است که شعر را به صورت کامل بشنوند و بعد اظهار نظر کنند. کلیپ کامل شعرخوانی خانم فولادوند بیش از ۲۰ دقیقه است، اما آنچه منتشر شده بخشی از این ۲۰ دقیقه بوده است.
بهمنی درباره انتقادات مطرح شده مبنی بر اینکه آنچه اندیشه فولادوند در جلسه شعرخوانی خوانده است، «شعر» نبوده است، میافزاید: شعر خانم فولادوند یک مثنوی بود که باید آن را با وزنش سنجه کنند. این مثنوی اولین کار او نبوده است. فولادوند چند کتاب شعر دارد که برنده جایزه جهانی هم شده است.
این شاعر پیشکسوت در پاسخ به این پرسش که آیا شما کار فولادوند را کامل شنیدهاید و آن را قابل دفاع میدانید، میگوید: نمیشود از هنر دفاع نکرد. کار او هنرمندیهایی دارد که میتواند به ذوق کسی خوش نیاید و برای کسی علاوه بر خوش آمدن، تحسینی هم در پی داشته باشد. قضاوت هر فرد، یک قضاوت شخصی است، نمیشود آن را به صورت کلی تعمیم داد.
بهمنی میافزاید: این نوع قضاوت کردن اشتباه بزرگی است که ما با این روش به شعر بسیاری از بزرگانمان آسیب رساندهایم؛ بزرگانی که در روزگار ما به یادگار ماندهاند. بزرگوارتر از نیما چه کسی است؟ خیلی از عزیزانی که برای شعر آن روزگار ارزش داشتند، نیما را آزار دادند. بعداً میبینیم که این کار را با بسیاری از شاعران خوب، مانند شاملو که بعدها ارزش کار او شناخته شد، نیز انجام دادند. به نظرم این نوع قضاوتها بیانصافی است، هر انسان با آگاهی باید شعر را کامل بخواند و بعداً نسبت به آن نظر بدهد و انتقاد کند. هرکسی از منظر و دیدگاه خود شعر را میشناسد. شما اگر شعر جهان را مطالعه کنید، میبینید که چه شعرهایی هست که ما درکش نمیتوانیم بکنیم، اما برای کسانی که شعر هر کشوری را به درستی میشناسند، افتخار هم هست.
وی همچنین درباره نظر برخی از مخاطبان نسبت به اینکه شعر فولادوند در دایره شعر پستمدرن میگنجد، میگوید: این شعر پستمدرن نبود، این شعر در قالب مثنوی بود و وزن و قالب آن نیز مشخص است. کار فولادوند گسترههای جامعهای و جهانی دارد؛ بدون اینکه بخواهد به کسی توهین مستقیم کرده یا ایراد مستقیم گرفته باشد. جهان لبریز از این دست از کارهاست. اگر بخواهیم از این دست از کارها ایراد بگیریم، باید اثر را به صورت کامل بخوانیم. من به ایراد گرفتن و انتقاد کردن از این کار، اشکالی وارد نمیکنم، اما میگویم اگر اثر را به صورت کامل نخوانیم، قضاوت زودهنگام کردهایم.
بهمنی همچنین درباره نامفهوم بودن شعر این شاعر و نبود معنی و اندیشه در شعر نیز میافزاید: ما در حال حاضر در کشورمان غزل را دوست داریم، اما اگر از نظر هنری روی آن فکر کنیم، میبینیم که بزرگترین آسیبی که به شعر وارد میشود از طرف خود غزل است. چرا؟ چون شاعر به خاطر وزن مجبور است مثلاً به جای گفتن «از» بگوید «ز» و «اگر» را «گر» بگوید و ... این در حالی است که هنر این مسائل را نمیپذیرد و قبول نمیکند. اما ما عاشق غزل هستیم. هنر مقولهای است که اگر روی آن اندیشه کنید که چه بگویید، دیگر هنر نیست؛ بلکه نوشتهای است که از خودتان میگویید و مینویسید. هنر، شاعر را ناگاه و بدون اینکه قصد گفتن داشته باشد، وادار میکند تا در ذهن یا روی کاغذ یادداشت کند؛ ما شعر نمیگوییم بلکه این شعر است که شاعر را میگوید. این را بسیاری از ما نمیتوانیم درک کنیم. گاهی شعر دوست دارد از این زاویه ما را نویسنده خود کند، ما کاتبان شعریم نه شاعر. همینقدر هم که به خود میگوییم شاعر یا دروغ میگوییم یا، چون از گذشته به ما عنوان «شاعر» اطلاق کردهاند، دوست داریم به خودمان بگوییم شاعر.
به گفته او؛ اگر از شاعر بخواهید که برای مناسبتی یا موضوعی شعر بگوید، آن نوشته ساخته خود شاعر است و یادداشتهای ذهنی شاعر است و به شعر ارتباطی ندارد، اما شعری که در هر شکل شعری نوشته میشود، یک ناگهان است. شعر در این حالت شاعر را به نوشتن وادار میکند، این شعر است و ما حق نداریم در آن دست ببریم. در مقابل این منتقدان، بسیاری هم هستند که از این شعر دفاع کرده و گفتهاند که عجب شعری است.