محسن رجب پور تهیه کننده موسیقی و حامد همایون خواننده نوظهور پاپ که طی یک ساله اخیر بیشترین ساعات و اوقات را با هم سپری کرده اند بر این باورند که رابطه آنها صرفا رابطه تهیه کننده و خواننده نیست بلکه رفاقت و همدلیای میانشان به وجود آمده و بعد از دریافت نسخه مشهور پنج صفحه ای حامد از محسن، ماجرا به سمت و سوی مهربانانه ای هدایت شده که لازمه اش پذیرش یکسری نکات حرفه ای است.
دوره پس از شهرت اولیه، وابستگی زیاد حامد همایون به تهیه کننده اش، برنامه ریزی اجراهای این خواننده جدید پاپ و ... در بخش نخست مصاحبه ما با محسن رجب پور و حامد همایون مطرح شد.
محسن رجب پور در بخش دوم گفتگو از ورودش به طراحی منزل خواننده تحت قراردادش سخن گفت و این کار را هم جزوی از شرایط کار با یک خواننده توصیف کرد که ممکن است برای خیلی ها دور از تصور باشد. البته با توجه به حاشیه ها و صحبت های فراوانی که طی سال های اخیر به این تهیه کننده با سابقه مبنی بر استثمار خواننده تحت قرارداد و مسائلی از این دست، نسبت می دهند، او به همراه حامد همایون جواب های جالب توجهی دادند که خواندش خالی از لطف نیست.
*آقای رجب پور! در ادامه پرسش و پاسخ از حامد همایون و شما به نکته های خارج از فضای کاری دو نفره خود اشاره کردید که اولین نکته انتقادی شما متوجه سازمان صدا و سیما شد؛ موضوعی که به نظر می آید در عقب نشینی نسبی حامد همایون از برنامه های موسیقایی رسانه ملی بی تاثیر نباشد.
محسن رجب پور: در این چند سالی که مشغول تحقیق بودم به موضوع سوءمدیریت در تلویزیون فکر می کردم. اینکه این دوستان در حال تولید تقلبی آثاری هستند که در بیرون از سازمان تولید می شود؛ موضوعی که آقایان خارج نشین نیز از جای دیگر به بدترین شکل تقلید کرده اند. دو تا سه مجموعه استعدادیابی صرفا تجاری – سرگرمیِ فاقد ارزش در شبکه های فارسی زبان خارج از کشور راه افتاد که معتقدم این برنامه ها فقط یک شو و سرگرمی شبانه است و در میزگردی به آقای «هومن خلعتبری» ثابت کردم که در این برنامه ها هیچکدام از استانداردهای پذیرش استعداد در موسیقی رعایت نشده است. بنابراین اگر هنرمندی مانند حامد همایون به عنوان یک استعداد موسیقی قرار باشد در فلان برنامه استعدادیابی قطعه همایون شجریان یا احسان خواجه امیری را بخواند، پر واضح است که داور مسابقه به شبیه خوانی او تا استعداد شخصی اش بیشتر توجه می کند. یعنی هرچه تقلبی تر؛ موفق تر. بنابراین من گفتم بنده بر اساس استانداردهای درست دنیا مجموعه ای را به نام «استعدادهای موسیقی ایران» راه اندازی می کنم.
* پروژه ای که به نظر می آید با توجه به حال و هوای این سال های موسیقی کشورمان چندان طبق روال استانداردی که گفتید پیش نرفته است. کما اینکه اگر سامان امامی نبود، حامد همایون کشف نمی شد.
رجب پور: البته حامد همایون اولین خروجی این پروژه است که از طریق افرادی چون سامان امامی به عنوان یک همراه و دوست قدیمی به من معرفی شده است. اتفاقا در این فضای استاندارد بود که بررسی کردیم و دیدیم او بیش از ۱۲ سال است که در عرصه موسیقی فعالیت می کند و استعداد لازم را هم دارد اما راه و چاه لازم را بلد نیست. البته که بنده در همان ابتدای کار به موضوع اخلاق مداری توجه ویژه ای داشته و دارم و معتقدم روی پروژه ای سرمایه گذاری مادی و معنوی می کنم که فقط اسکلت فلزی نیست بلکه یک انسان با تمام مشخصه های رفتاری است.
روی پروژه ای سرمایه گذاری مادی و معنوی می کنم که فقط اسکلت فلزی نیست بلکه یک انسان با تمام مشخصه های رفتاری استبرای توضیح رابطه بین خودم با حامد همایون به این نکته اشاره می کنم که مثلا وقتی خواهر من می گوید «اگر مبل خانه من فلان رنگ است، دیوار خانه را چه رنگی بزنم» همین رابطه را با حامد همایون هم دارم و وقتی می گوید «من تجربه کافی درباره طراحی منزل ندارم» من خانه او را طوری طراحی می کنم که ضریب آرامش او بالاتر رود. این موضوع که دیگر به تهیه کنندگی ربطی ندارد. اصلا ایشان امروز آرتیست ماست، ولی من می توانم آدم هایی را به شما معرفی کنم که هیچ نسبتی با من ندارند، اما از من برای برخی از کارهایی که بلدم راهنمایی می گیرند.
* نقش حامد همایون در این حرف هایی که زدید، چیست؟
رجب پور: حامد همایون حاصل تشکیل یک مجموعه درست به نام استعدادهای موسیقی ایران است و شاید این مجموعه اولین مجموعه موسیقایی بعد از انقلاب اسلامی است که استعدادیابی در موسیقی را بر اساس استانداردهای بین المللی انجام می دهد. ما حتی می دانیم که دومین خروجی این پروژه کیست. من حتی الان می توانم از چهار نفر به عنوان خواننده های بعدی این پروژه نام ببرم اما فعلا از امیر عظیمی یاد می کنم که خیلی از دوستان و نزدیکان پروژه می دانند روی او چه برنامه ریزی دارم. من باز هم بر می گردم به سوال شما درباره تهیه کنندگی. من تهیه کننده ای هستم که به تمام وجوه یک اثر توجه می کنم. حتی می توانید از حامد و سامان امامی بپرسید که من به خاطر میکس و مستر یک قطعه، آن را از استودیو برگرداندم و دو شب نگذاشتم که اینها بخوابند. در همین قطعاتی که حامد همایون می خواند بنده به عنوان ناظر ضبط حضور دارم زیرا این لحن متعلق به من است. روز اولی که حامد به دفتر من آمد به او گفتم: «اسمت چیست؟» و تا گفت: «حامد محمودزاده» گفتم با این اسم دور خوانندگی و شهرت را خط بکش چراکه با این اسم اتفاقی برای تو نمی افتد.
* وقتی نام حامد محمودزاده را به حامد همایون تغییر دادید، چه اتفاقی افتاد؟
رجب پور: روزی که می خواستیم نام حامد را تغییر بدهیم، به خدا سوگند که می خواست گریه کند، اولا می گفت که دوست دارد به پدرش این موضوع را خبر دهد و حالا ماجرا به شکلی شده که پدرش تمایل دارد نامش را تغییر دهد. می دانید چرا؟ چون من بر این باورم بخشی از کار ما تجارت و برندسازی بر پایه استانداردهای اصولی است.
* آقای همایون با توجه به اینکه نظام تولید، بازاریابی و بسیاری از مسایل دیگر در عرصه موسیقی روز به روز دچار تغییر می شود، از آینده نمی ترسید؟ ضمن اینکه تجربه نشان داده در پس بسیاری از این دوست داشتن ها و تعارفات مهربانانه بالاخره روزی روزگاری تهیه کننده و خواننده با هم در چالشی افتاده اند که رفع و رجوع آن به همین راحتی ها نیست. کما اینکه اگر روزی من خواننده باشم و یک تهیه کننده بخواهد این شکل رفتاری را با من داشته باشد، قطعا نمی پذیرم به این شیوه با او به فعالیت بپردازم، چرا که معتقدم این یک استثمار محض است.
حامد همایون: من زمانی که می خواستم آهنگ های خوانندگان دیگر را تمرین کنم، تمام آن آهنگ ها را مانند صدای خودم می خواندم و همیشه با پسرخاله ام آرش که پیانو می زد دعوایمان می شد که چرا من عین صدای خودم را می خوانم که من هم در جواب او می گفتم «دلم می خواهد مثل خودم بخوانم» چون بر این باور بودم اگر مانند خودم بخوانم بهترین تجربه ای است که می توانم در موسیقی داشته باشم. یعنی من از زمانی که موسیقی را شروع کردم مجدانه عاشق خلاقیت بودم بنابراین فکر می کنم اتفاقی که افتاد به همین سادگی ها نبوده است. البته قبل از هر نکته و اظهارنظری باید بگویم که من اصولا آدم منعطفی هستم.
شاید خیلی از کارهای من را با خوانندگان درجه یک شنیده باشید ولی من هیچ وقت اسم خودم را در آن آهنگ ها نزدمشما شاید ندانید اما وقتی من در شیراز کار موسیقی را آغاز کردم، آدم سرشناسی بودم زیرا هم شغل دولتی خوب داشتم، هم جایگاه دانشگاهی مناسب و هم در یک آموزشگاه موسیقی شریک بودم که در آنجا درس می دادم اما اینها من را ارضا نمی کرد. من بر این باور بودم اگر قرارست موفق باشم باید حرف گوش دهم و گرنه اتفاقی برایم نمی افتد. ضمن اینکه اگر قرار بود موفقیتی در شیراز به جهت خلاقیتم و کارهایی که برای بسیاری از خوانندگان در گمنامی می ساختم، داشته باشم در همان دوران این اتفاقات می افتاد. شاید خیلی از کارهای من را با خوانندگان درجه یک شنیده باشید ولی من هیچ وقت اسم خودم را در آن آهنگ ها نزدم ولی وقتی به آقای رجب پور مراجعه کردم، او دو هفته به من فرصت داد. او فهمید که من صدایم بد نیست و موسیقی را بلدم. من در آن زمان اعتقاد داشتم که باید کار نویی را در عرصه موسیقی انجام دهم، ولی در نهایت محسن رجب پور بود که به من این جرات را داد. من وقتی روز اول به دفتر آقای رجب پور رفته و با همان نسخه پنج صفحه ای وی مواجه شدم، ذهنم از همه اتفاقاتی که خیلی ها ممکن بود به من نسبت دهند، پاک شد. پس باور کنید وابستگی که بین من و آقای رجب پور است یک وابستگی خوب و هنری است که حالا تبدیل به وابستگی رفاقتی و برادری نیز تبدیل شده است.
اما درباره بخشی که شما معتقدید تهیه کننده کاری را به من دیکته می کند، من ترجیح می دهم از این منظر وارد پاسخ به سوال شما بشوم که وقتی من با آقای رجب پور قرارداد امضا کردم و آهنگ «بارون که زد» را بعد از اتفاقات پر فراز و نشیب با توصیه و راهنمایی هایی او دوباره بازتولید و آن را گوش کردم، این کار حتی برای خودم جدید بود و گفتم چرا این قطعه انقدر خوب و جدید از آب در آمده است؟ این جدید بودن برای من جذاب و جذاب تر شد. گویی مانند این بود که من در جایی رفتم که به پاهایم وزنه هایی بستند، اما حالا این وزنه ها را از پایم در آورده اند و گفتند برو بازی کن. من واقعا سرخوش بودم و به قدری برای آقای رجب پور ملودی می آوردم که حتی در مقاطعی او از ما شاکی می شد. باور کنید من در این دوران از استودیو به خاطر ذوقی که داشتم بیرون نمی آمدم، چون من وارد وادی ای شده بودم که عاشقانه آن را دوست داشتم. نتیجه اینکه این اتفاقاتی که برای ما افتاده مانند یک زنجیره است و اصلا برای ما نه تنها چیز بدی نیست بلکه آغازگر هیجاناتی است که به شدت برای آن تلاش می کنم. من از این وابستگی استقبال می کنم چون اگر قرار باشد اتفاق بدی بیفتد، این اتفاق بد به من ارتباط پیدا می کند. اولا برند «حامد همایون» متعلق به آقای رجب پور است و دوما اگر من حامد همایون نباشم، «چتر خیس» را کجا می توانم بخوانم؟
*آقای رجب پور چرا این فرآیند جدیدی که در عرصه تهیه کنندگی به آن اشاره کردید با خوانندگان حرفه ای و مشهور یا خوانندگانی که طی سال های قبل با آنها کارهایی را انجام می دادید، مورد توجه قرار نگرفت؟ مگر نه اینکه افرادی چون بنیامین بهادری و گروه «آریان» در بستر شرکت ترانه شرقی وارد نظام موسیقایی ما شدند، اما بعد از مدتی سودای جدایی و اختلافشان با شما شنیده شد.
رجب پور: اینکه من چرا با خوانندگان در صدر کار نمی کنم، به روش رسیدن آنها به بالا بازمی گردد. به عبارتی اختلاف نوع رفتار ارکستر من با اختلاف رفتار ارکسترهای دیگر در نظم، به موقع آمدن و رفتن، نوع رفتار، نوع ساند چک، هماهنگی های قبل از سفر و ... است.
اگر آریان و بنیامین بهادری و تعدادی دیگر امروز بیایند و بگویند «ما موفقیت هایمان را حاصل تجربیات محسن رجب پور نمی دانیم» حرفشان صرفا توهم استاگر آدمی بد تربیت شده باشد، درست کردنش کار بسیار سختی است. از سوی دیگر من علاقه ای ندارم با کسی که خودش یا به واسطه دیگری یا به واسطه زرنگی معروف شده باشد همکاری کنم.
شما به گروه «آریان» و بنیامین اشاره کردید. اگر آریان و بنیامین بهادری و تعدادی دیگر امروز بیایند و بگویند «ما موفقیت هایمان را حاصل تجربیات محسن رجب پور نمی دانیم» حرفشان صرفا توهم است و غیر از توهم نیست.
اینکه ما در سال ۱۳۷۸ سه دختر را روی صحنه اجرای زنده ببریم، صرفا به سماجت من در دفتر موسیقی وزارت ارشاد ربط دارد و این موضوع را فقط آقای مرادخانی می تواند متوجه شود. اصلا کدام یک از آریانی ها بلد بودند، دفتر موسیقی یا مرکز سرود و آهنگ های انقلابی آن زمان کجای تهران است؟
تجربه نشان داده هنرمندی که از ما جدا شد، افت کرد. برخی از هنرمندان و خوانندگان وقتی کاری را تولید می کنند، در یک هاله ای قرار می گیرند که نمی توانند واقعیت ها را ببینند و موقعی هم که از ما جدا می شوند تصور می کنند همه فنون را یاد گرفته اند؛ موضوعی که از نظر من چندان درست نیست.