مهران مدیری، کارگردان و مجری برنامه «دورهمی»، در آغاز این برنامه در سخنانی که با خندههای حاضران همراهی میشود، میگوید: «برنامه امشب ما راجع به واسطهگری است. واسطه کیست؟ واسطه عبارت است از نوعی انسان که دوست دارد خودش را بیندازد وسط. کالا چیست؟ کالا هم اصولا چیزی است که آن وسط منتظر است که یکی بخردش. بنابراین وقتی واسطه خودش را میاندازد وسط، به ناچار با کالایی که منتظرش است، برخورد میکند. گاهی وقتی واسطه و کالا در اثر برخورد با یکدیگر الکترون از دست میدهند، پدیدهای به نام قاچاق کالا به وجود میآید.»
در ادامه میتوانید بخشهای دیگری از اظهارات مدیری را که در مقام مجری این برنامه طنز تلویزیونی مطرح شده، بخوانید:
واسه اینکه یخچال ۵۰۰ تومان برایش ارزانتر دربیاید، خودش پا میشود میرود اون ور، موقع برگشت لو میرود، مجبور میشود با یخچال میپرد توی آب. سه شبانهروز روی یخچال روی آب طاقباز میخوابد تا برسد به خشکی... از کمر به پایینش را کوسه میخورد، تهش هم موقع بالا بردن از پلهها دستگیره در فرو میرود توی یخچال، گازش در میرود، مجبور میشوند بگذارندش سر کوچه. همه اینها به خاطر ۵۰۰ تومان ارزانتر بود. یک عده هم هستند که از نقطه نقطه آبهای اطراف خاطره دارند؛ از بس که توی تعقیب و گریزها پریدهاند توی دریا که گیر نیفتند. یعنی اگر همین جوری پیش برود، بعید نیست که آبزیان یکسری سطل روی آب تعبیه کنند و رویش بنویسند محل تخلیه جنس قاچاق. طرف انقدر سیگار خالی کرده توی دریا، که هر وقت میرود دریا، دلفینه میآید روی آب میگوید داداش ببخشید فندک داری؟
یک زمانی وقتی میگفتند طرف قاچاقچی است، تصویر یک آدم بیرحم گردن کلفت هفت تیرکش میآمد توی ذهنمان. الان یکسری قاچاقچیها در ظاهر خیلی آدمهای محترم و باشخصیتی هستند. یکسری قاچاقچیها مدام با مأموران درگیر میشوند، ولی یک عده هم هستند که میگویند اصلا درگیری برای چه وقتی میشود کالایمان را چیز دیگری اظهار کنیم، چرا درگیر شویم؟ تازه مینشینیم چای باقلوا هم با هم میخوریم. مردم دیگر آن تصور ترسناک سابق را از کالای قاچاق ندارند. میرود توی مغازه میگوید این تلویزیون چند؟ میگویند تشریف ببرید انتهای مغازه با مسوول بخش قاچاقمان صحبت کنید. کلا اگر چیزی کف لنج نیامده باشد این ور، بهش نمیچسبد...
بعضی از این مسافرهای کیش و قشم و چابهار و اینها وقتی دارند برمیگردند خیلی سخت راه میروند. اینها یکسری از جنسهایشان را میپوشند که اضافه بار بهشان نخورد. یعنی پیش آمده که طرف اگزوز خاور هم پوشیده. میگویند آقا چرا اینقدر پوشیدی میگوید من سرماییام.
یک عده هم هستند که به دلایل نامعلومی کلا از همه چیز معافاند. صحبت از مالیات میشود، اینها معافاند. پای خدمت سربازی وسط است، معافاند. حرف از گمرک کالا میشود، معافاند. طرف یک خروار شناور کولر وارد کرده، میگوید نباید بهش گمرکی بخورد. میگویند چرا؟ میگوید چون کالاهای دانشبنیان از پرداخت گمرک معافاند. میگویند شناور کولر دانشبنیان است؟ میگوید اگر کولر کار نکند، همه فعالیتهای دانشمندان در تابستان تعطیل میشود. یک عده هم که خب سلاطیناند. در هیچ برههای از تاریخ دیده نشده که یک سلطان حق گمرکی کالا پرداخت کند. طرف وارد اداره گمرک میشود، میگویند اوه اوه سلطان موز آمد. منظور این است که جز ایشان کسی موز وارد نمیکند. از این ور سلطان موز سه سوته بارش را ترخیص میکند و میرود، از آن ور سلطان قیر میآید. کار سلطان قیر را انجام میدهند، در باز میشود سلطان هلو هستهجدا میآید با ۱۰ تا بادیگارد. بعد یکی هم توی صف ایستاده میگوید آقا من یک کارتن زیپ برای مصرف شخصیام وارد کردهام خبر مرگم و شش ماه است ترخیص نمیشود. بهش میگویند برو آقا اینجا واینستا. اگر هر ایرانی بخواهد یک کارتن زیپ وارد کند، دیگر در این مملکت زیپ رو زیپ بند نمیشود. یک عده هم هستند هر روز صبح یک فلاسک برمیدارند، میروند لب بنادر ترخیص کالا مینشینند، هر ماشین لوکسی که ترخیص میشود، میگویند اوفف! این ماشین علی داییه ها! خوش به حالش واقعا!
مبارزه با قاچاق کالا بسیار کار دشواری است. طرف با خانوادهاش میرود لب آب، به راننده قایق موتوری میگوید بخواهیم یک دور بزنیم، چقدر میشود؟ راننده میگوید داداش ما از اونهاش نیستیم. ما کالا جابهجا میکنیم. چیزی داری بده ببرم، چیزی میخواهی بیام ببرم. آقاهه سریع میرود لوش میدهد، میگوید اون قایقه هست؟ اون قاچاقچیه. میگویند اون؟ نمیشود گرفتش چون هم شب میرود هم تند میرود. میگوید خب از راه دور بزنیدش میگویند نمیشود چون هم شب میرود هم تند میرود. خوشبختانه مثل کوه هم پشت هم وایستادهایم. اجازه نمیدهیم واسطهها و خلافکارها تنها بمانند. طرف ۱۰ برابر حد مجاز بار آورده، سریع ۱۰ نفر توی فرودگاه پیدا میشوند نفری ۱۰۰ هزار تومان میگیرند، هر کدام دو کارتن از بارهایش را میزنند توی بارهای خودشان.
از یک طرف کشاورز طفلک کلی روی فروش محصول برنجش حساب کرده، از یک طرف دیگر از مسیرهای عجیب و غریبی صدها تن برنج مازاد بر نیاز وارد کشور میشود. به مسووله میگویند این چه وضعی است؟ میگوید متأسفانه در سالهای اخیر کتههای کشاورزان داخلی شفته میشد همین موضوع تمایل مردم به کتههای خارجی را بیش از پیش افزایش داد. سودآوری از داروی قاچاق ممکن است به قیمت از دست رفتن جان صدها نفر تمام شود. عوارض ناشی از مواد غذایی قاچاق دامن خیلیها را گرفته است. آدمکشی راه و روشهای مختلفی دارد اما حداقلش این است که تکلیف آدم با کسی که اسلحه را گذاشته روی پیشانیات و میخواهد شلیک کند روشنتر است.
***
در این قسمت از برنامه طنز «دورهمی» همچنین آیتمهای نمایشی طنز با موضوع قاچاق کالا پخش شده که در بخشی از آن سه نفر از شخصیتهای نمایش، اظهاراتی درباره گمرک دارند.
در این بخش که با بازیگری سیامک انصاری، رامین ناصر نصیر و سروش جمشیدی همراه است، سیامک انصاری در نقش «مظفری»، خطاب به دو شخصیت دیگر نمایش که قصد وارد کردن کالا دارند، میگوید: «احیانا در جریان هستید که برای وارد کردن جنس باید پول گمرکی را پرداخت کنید؟» اما رامین ناصرنصیر در نقش «چنگیز خان» در پاسخ میگوید: «گمرک! تو مثل اینکه از زمان عقب هستی. اصلا حالیاش نیست چه میگوید.»
سروش جمشیدی در نقش «قیمت» نیز با خنده میگوید: «بابا الآن هر روز همه دارند جنس وارد میکنند. هیچ کس هم گمرکی نمیدهد. اصلا گمرک چیه؟ فکر کنم این اداره گمرک با دفتر هماهنگیهای فناوری ادغام شده زیرمجموعه این صندوق حمایت از فرصتهای شغلی.»
در ادامه ناصرنصیر میگوید: «بله. اصلا من خاطرم هست سال ۱۳۳۸ گمرک با حوادث غیرمترقبه با هم ادغام شدند. الآنش هم که من شنیدهام با این پاسخگویی به شکایات یک کاسه شدهاند.»
در ادامه این بخش طنز، سیامک انصاری رو به مهران مدیری که بین تماشاچیان حاضر در استودیو نشسته، میپرسد: «اینها را شنیدی چی گفتند؟ درست میگویند؟»
مدیری: «من نمیدانم. خودت چی فکر میکنی؟»
انصاری: «نمیدانم. یعنی الان گمرک تبدیل شده به دفتر پاسخگویی به شکایات؟»
مدیری: «من نمیدانم.»
این قسمت از برنامه تلویزیونی «دورهمی» که با کارگردانی و اجرای مهران مدیری هر شب از شبکه نسیم پخش میشود، به رنجش کارکنان گمرک منجر شده است.
در همین راستا کارکنان گمرک ایران طی نامهای اعتراض خود را به این برنامه اعلام کردهاند.
متن نامه مذکور به این شرح است:
«نامه کارکنان گمرک به مجری برنامه دورهمی
آقای مدیری ما بندههای حقیر، کسی نیستیم که با یک پیام بتوانیم شما رو از عرشی که برای خود ساختهاید به فرش بکشانیم...
درود و عرض سلام خدمت شما مجری، کارگردان عرصه هنری که سالیان سال با خدمات و زحمات شبانهروزی خنده را بر لب هموطنانمان نشاندهاید...
برنامه پنجشنبه شب دورهمی متأسفانه با طرح مطالب غیرواقع درباره گمرک باعث شد تا با تأمل بیشتری نسبت به سوابق کاری شما فکر کنیم ...
البته که این تنها تقصیر شما نیست که زحمات و فداکاریهای مدیران و کارکنان گمرک را به سخره بگیرید مدتی است که از این اتفاقات ناپسند در برخی رسانهها دیده میشود...
در برنامه پنجشنبه شب شما هم با طرح ادعاهای واهی و چشمپوشی بر زحمات همکارانمان، بعد از چندین سال درخشش در صحنه هنری حالا باعث تأسف آنان قرار گرفتید...
کار در شرایط بد آب و هوایی، سومین منبع درآمد ملی، صیانت از امنیت و سلامت جامعه، کار در نقاط صفر مرزی با حداقل امکانات و تجهیزات رفاهی، کمترین امکانات بهداشتی، رفاهی، درمانی و آموزشی در شهرستانهای مرزی همه و همه باعث نشد تا شما لحظه ای به این فکر کنید که با طرح مطالب غیر واقعی دل همکارانمان را به درد نیاورید ...
اگر روزی به خود زحمت دهید و سری به نقاط مرزی بزنید برای خوشامدگویی خواهید دید در آنجا بادی است در منطقه که در هوا میپیچد و لباسهایتان را از خاک خاکستری مینماید دقیقاً همانند مطالب برنامه پنجشنبه شب گذشته شما که متأسفانه ذهن برخی از هموطنانمان را خاکستری کرد .