در سالها و ماههای گذشته هنر رنگ و بوی دیگری گرفته است و معنی و مفهومی دیگر پیدا کرده است. همه جا سخن از هنر و هنرمند دیروز و امروز است و تفاوتهایی که سره را از ناسره جدا میکند. هر گاه که هنرمندی اصیل در عرصه هنرهای نمایشی رخت بر میبندد و به دیار باقی می شتابد، بیش از پیش باید به زندگی و مسیر حرفه ای وی نگاه کرد تا راز ماندگاری او در میان هنردوستان را کشف کرد.
داود رشیدی از همان هنرمندانی است که همیشه امضاء منحصر به فردی در پای سرنوشت و روزگارش حک شده است. بازیگر، نویسنده، کارگردان و مترجمی که با دغدغه هایی مطلوب ارزش های هنر زیست و تا آخرین روزهای عمر خود بر اسم و رسم وطن پایبند بود و همیشه معرفت ملی و شناخت زوایای وطنپرستانه را در پرده های تئاتر به نمایش گذاشت.
رشیدی امید را سرلوحه زندگی کاری و حرفه ای خود قرار داد و با همین روحیه از تنگناهای هنری و زندگی شخصی عبور کرد و با پشتکاری مثال زدنی و با قامتی رشید و استوار طی طریق کرد تا پس از دهههای متمادی هنوز هم با نامی نیک از او یاد شود و بعنوان الگویی برای نسل های نو سینما و تئاتر مطرح باشد.
احترام برومند همسر و همراه رشیدی در یکی از گفتگوهایی که داشته راجع به همسرش گفت: "او هیچ وقت ناامید نمیشود. هر وقت اتفاق بدی برایمان میافتاد که بسیار هم بوده با تلاش بیشتر و امید بیشتری راهش را ادامه میداد. هیچ وقت نق نمیزند، هیچ وقت طلبکار نبوده و هیچ وقت هم گله نمیکند که این به نظر من فوقالعاده است، چون بیشتر ما، مرتب عادت داریم گله کنیم و طلبکار باشیم. با وجود جفاهایی که در حقاش شده اما هیچ وقت کوچکترین گلهای نکرده و کوچکترین توقعی نداشته است. همیشه هم تا آنجا که توانسته بدون تظاهر خدمت کرده است." این سطرها در کنار امید و روحیه ایستادگی رشیدی، عشق به خدمت و خلوص نیت در راه هنر و زندگی را از زبان همسر او نمایان می کند.
مرد شش انگشتی هزاردستان، هم نفس با علی حاتمی که یکی از نمادهای تصویرگری لحظه های ناب ایرانی در سینما و تلویزیون بود زیست و با حاتمیها دست بر پرده ناب هنر خالص ایرانی برده و از عشق، محبت و تلخ و شیرین روزگار گفتند تا کارنامه ای سرشار از تعهد و جدیت از خود بر جای بگذارند. او غزل های عشق به وطن را زمانی سر میدهد که قافله های شرق و غرب را دیده و در آنها هنر را مشق کرده است، اما با بصیرت و تعصبی که به ریشه های اصیل هنر سرزمینش داشت، روزهای خود را در سالن های تئاتر کشورش به شب رساند و در قاب جادویی و پرده سینما نقش هایی را به یادگار گذاشت که برای همیشه رنگ و بوی مردی از جنس ایران و ایرانی می داد.
اینها در کنار پرهیز از عطش مادیات و قدرت و تمرکز بر افزایش دانش و غوطه خوردن در راز و رمز زندگی در میان کتاب هایی که نوشت و ترجمه کرد، رشیدی را به مردی تکرار نشدنی در صفحه تاریخ هنر ایران زمین تبدیل کرد و او را به چهره ای ماندگار بدل ساخت که شاگردان بسیاری هم پا در مکتب او گذاشتند. مرور کارنامه کاری رشیدی در دههای گذشته بیانگر یک ذکاوت و هوشیاری در تجزیه و تحلیل نوشتهها و کاراکترهایی است که او به نگارش، ترجمه و ایفای آنها پرداخته است.
حالا که خورشید عمر داود رشیدی غروب کرده، اندوه و حسرتی در میان جامعه هنر و هنردوستان به جای مانده که بی تردید سالها ماندگار خواهد بود. از آنجایی این اندوه پایدار است که سخت می شود چنین دردانههایی را در تئاتر و سینمای ایران زمین یافت که برای اعتلای هنر سرزمینشان مو سپید کردند و دغدغههای ارزشمند وطنی و ملی را فارغ از تظاهر و ریا، با جان و دل درک کردند و همیشه رو به مردم و پشت به بدخواهان کشورشان نقش آفریدند و نفس زدند.