گاهی ممکن است یک معلم که وظیفه آموزش کتاب های درسی را به دانش آموزان دارد، فراتر از وظایف خود قدم بردارد. ممکن است ساعاتی از وقتش را برای دانش آموزان بدون هیچ چشم داشتی وقت بگذارد و به جای اینکه کارهای شخصی خودش را انجام دهد و به فکر تفریح و گذراندن اوقات فراغت خودش باشد، شادی دانش آموزانش را در اولویت زندگی اش قرار دهد. سعیده دلمرادی معلمی دلسوز که دانش آموزان خودش را فرشته می خواند، جنس درس دادنش با تمام معلمان فرق دارد. او فقط کتاب را به فرشته های کلاسش آموزش نمی دهد، بلکه مهر ورزیدن و محبت کردن را نیز به آنها یاد می دهد.
این خانم معلم، عکس های زیادی از دانش آموزان کلاس و لحظات شادی را که در کنار هم تجربه می کنند در صفحه شخصی خود در اینستاگرام منتشر می کند و همین مسئله باعث شده که افراد زیادی به صفحه او سر بزنند و برای این فرشته ها کمک های نقدی و غیرنقدی زیادی بفرستند. به همین منظور دقایقی را به نشستن پای صحبت این معلم مهربان اختصاص داده ایم.
شیوع آنفولانزا در قوش عظیم
سعیده دلمرادی روستای قوش عظیم به خبرنگار «فردا» می گوید: 12 سال است که به طور رسمی فعالیت خود را آغاز کرده ام. و به مدت 5 سال است که معلم روستای قوش عظیم، واقع در شهر سرخس در خراسان رضوی هستم. سرخس در مرز میان ایران و ترکمنستان قرار دارد و باید بگویم که اینجا امکانات زیادی برای مردم وجود ندارد. البته این را هم باید بگویم که حامیان ما همیشه همراه مان و قوت قلبی برای من و فرشته هایم هستند. اولین حمایت از ما بعد از شیوع آنفولانزا در قوش عظیم بود که من و چند نفر از دانش آموزان کلاس به آن مبتلا شدیم. این بیماری بسیار سنگین بود، طوری که مبتلایان را تا مرز بیهوشی نیز می برد. بعد از اینکه عکس هایی از شیوع این آنفولانزا در اینستاگرام گذاشتم، اولین حامی ما آقای رضا جاوید برایمان پول فرستاد. بنابراین من با مبلغی که او به ما هدیه داده بود شلغم و مقداری دارو خریدم تا توانستیم با استفاده از آنها و استراحت مدوام حالمان را خوب کنیم. البته هنوز هم عمو رضا را بچه ها از خاطر نبرده اند و 21 فروردین هم که تولد او بود، برایش نقاشی کشیده اند.
ارسال هدایای نقدی و غیر نقدی از سوی خیرین
خانم معلم با خوشحالی از شاد شدن دل بچههای کلاسش حرف می زند، طوری که انگار با ارسال این هدایا از سوی خیرین، دنیا را به او بخشیده اند.
دلمرادی از کمک مالی یک فرد حرف می زند و می گوید: چندروز پیش یک فرد مهربانی، پنجاه هزار تومان پول برای کمک به خانواده ای که پدرشان را از دست داده بود هدیه کردند.زنگ تفریح اول به دیدن این خانواده رفتم و گویا به موقع رسیده بودم. چون وقتی هدیه را به آنها دادم، مادر خانواده به من گفت که برای دخترش توضیح می داد که دیگر هیچ پولی ندارند و نمی تواند هیچ چیزی برای او بخرد. بعد از آن هم یک دنیا دعای خیر برای شخصی که این پول را هدیه داده بود، کرد.
کلامش شیرین و مهربان است و حرف هایش به دل می نشیند. او از ابوالفضل صحبت می کند و می گوید: بیشترین کمک در این مدت، کمک به ابوالفضل بوده است. او سکته مغزی کرده و بخشی از هزینه های کاردرمانی او تامین شده است. همین چند روز پیش بود که به همراه خودم به بیمارستانی در تهران مراجعه کردیم و کاردرمانی او را آغاز کرده ایم. البته هزینه های پزشکی او در مشهد نیز تامین شده است، تا به زودی حالش بهبود بیابد.
دلمرادی علاوه بر همراهی دانش آموزان کلاسش، کارهای بزرگتری نیز انجام داده است. او حتی به فکر خانواده های این کودکان نیز می باشد. به عقیده او برای تامین آسایش بچه های این روستا، خانواده هایشان نیز باید در رفاه باشند تا بتوانند فضایی برای رشد فرزندانشان آماده کنند.
ساخت حمام در روستا
کارهای خوب خانم معلم اینجا تمام نمی شود، او از ساخت حمام در این روستا خبر می دهد: مهربانی مردم تا جایی پیش رفت که توانستیم یک حمام در این روستا بسازیم. البته هزینه دو حمام دیگر تامین شده که آنها هم قرار است به زودی ساخته شود.
سعیده دلمرادی از نامه هایی که بچه ها برای خدا می نویسند با ذوق صحبت می کند: بعد از نوشتن نامه های به خدا، بسیاری از خواسته های بچه ها برآورده شد؛ خاله فاطمه برای بچه ها جامدادی و مداد رنگی فرستاد. قبل از عید برای این فرشته های کوچک، کفش های نو خریداری شد، هزینه ویلچر برای پدر معصومه تامین شد، البته هزینه عمل او نیز به زودی فراهم می شود. و بسیار کارهای خوب دیگری که در زمینه پیشرفت روستا انجام شده است.
او حتی برای تابستان ها و برای دانش آموزانش کلاس های آموزش موسیقی و کتابخوانی گذاشته و خودش آنها را به بچه ها آموزش می دهد.
از بلوچی دوزی تا شیرینی پزی
خانم معلم با تشویق خانواده دانش آموزان برای اشتغال، سعی در پیشرفت این روستا دارد. او در این رابطه می گوید: بلوچی دوزی در روستا برای تامین مخارج زندگی خانواده ه ها انجام می شود، همچنین نشاء گوجه و سبزی هم در اینجا آغاز شده و خانواده ها هر کدام کاری را بر عهده می گیرد. سعی کرده ام که کلاس های شیرینی پزی و ترمه دوزی را برای خانم های روستا، بدون هیچ هزینه ای برگزار کنم تا بتوانند از این طریق هم درآمدزایی کنند. تمام اینها برای این است که معیشت این خانواده ها تامین شود تا دانش آموزان من بتوانند در محیطی بدون استرس و اضطراب پیشرفت کنند.
بی توجهی آموزش و پرورش نسبت به کلاس های فرسوده
خانم معلم از گرمای روستای قوش عظیم صحبت می کند و می گوید: هیچ وسیله گرمایشی در کلاس مان نداریم. فقط یک پنکه است که آن هم به دلیل نداشتن ایمنی روشن نمی کنیم، زیرا که سال پیش در یکی از کلاس ها یکی از همین پنکه ها افتاد که خوشبختانه خسارتی هم در پی نداشت. ای کاش آموزش وپرورش به کلاسهای فرسوده و بدون امکانات توجه می کرد. گاهی حتی فرشته ها از گرما و بی طاقتی گریه می کنند.
در پایان، سعیده دلمرادی با همان کلام شیرین و مهربانش تصریح می کند: یک معلم نباید هرگز خودش را به کلاس و دانش آموزانش را به درس محدود کند. رسالت ما رسالت پیامبران است. ما باید با دانش آموزان و خانواده هایشان صمیمی تر باشیم و در رفع مشکلات آنها تلاش کنیم.