این روزها در برخی محافل با مسئولینی مواجه میشوم که سرنوشت طرحها و پروژههای کلان ملی را به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گره میزنند. پس از تکیه زدن ترامپ بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا نیز، بعضی از دولتیها از تغییر رویکرد دولت آمریکا در برابر ایران با پیروزی دموکراتها در انتخابات کنگره سخن میگفتند و از آن تعبیر به معجزه نوامبر میکردند. هرچند اکثریت مجلس نمایندگان آمریکا در اختیار حزب دموکرات قرار گرفت، اما هیچ تأثیر مثبتی در بازگشت و پایبندی دولت آمریکا به برجام نداشت. رصد فضای بینالملل و تنظیم شرایط متناسب با تحولات کشورها ضروری است، اما به نظر میرسد معطل کردن کشور و گره زدن سرنوشت بسیاری از حوزههای کلان اقتصاد به انتخابات کشوری دیگر، دو ریشه اصلی داشته باشد:
الف- منشأ اول چنین تفکری، خوشبینی بیشازحد به هیئت حاکمه آمریکاست. برجام در دولت اوباما هم بارها نقض شد و هرچند گشایش موقتی در برخی امور اقتصادی فراهم کرد، هیچ دستاورد پایداری نداشت. دلیل آنهم ساده است، طرف مقابل، نشستن ایران پای میز مذاکره را ناشی از به ثمر نشستن پروژه فشار خود میدانست و طبیعی بود که این اهرم فشار را هرچند مدتی کوتاه، کمتر به کار گیرد اما هیچگاه زمین نگذارد.
ضمن آنکه دولت آمریکا نشان داده بهراحتی عهدشکنی میکند و هر توافق با دولت آمریکا، ممکن است در دوران رئیسجمهور بعدی زیر پا گذاشته شود و عملا تعهدی به آن وجود ندارد.
این خوشبینی غیرقابلقبول به دولت آمریکا در حالی است که تنها چند ماه از ترور سردار دلها و شهادت او گذشته است.
ب- مسئله دوم، خالی بودن دست برخی مسئولان دستگاههای اجرایی از ایده و راهحل برای مشکلات کشور است. طبیعی است که اگر مدیری، از انگیزه بالا، ایدههای مختلف و توان جدی برای حل مشکلات مردم در حوزه کاری خود برخوردار نباشد، نگاهش همواره به بیرون باشد و منتظر نتایج انتخابات دیگر کشورها و به امید حلوفصل مسائل از طریق روابط باقی بماند.
در این حوزه سه پاسخ وجود دارد:
یک. ریشه عمده مشکلات کشور، درون کشور و چاره آنها نیز در دل همین سرزمین و مردمان آن است. آیا اصلاح نشدن نظام بانکی، مفاسد پرتکرار اقتصادی، عدم کنترل نقدینگی و بسیاری از اشکالات ساختاری اقتصاد نیاز به رابطه با بیرون داشته است؟ باقدرت میتوان گفت که فرضا روابط تجاری و بانکی ایران با تمام کشورها عادی شود، آیا بدون اصلاح ساختارهای غلط اقتصادی عایدی پایداری نصیب ملت ایران خواهد شد؟
دو. گره زدن اقتصاد کشور و معیشت مردم به مسئلهای که خارج از اراده ما و مربوط به بیرون از مرزهای ماست، عقلایی نیست. بیایید فرض کنیم آنچه مدنظر شماست رخ دهد و نتیجه موردنظرتان هم حاصل شود. آیا تاکنون به این اندیشیدهاید که اگر همین رئیسجمهور سبکسر فعلی آمریکا، مجددا انتخاب شد و فشار اقتصادی بر ایران را بیشتر کرد، چه باید بکنید؟ آیا برای چنین شرایطی راهحل و پیشبینی دارید؟ ضمن آنکه اساسا چنین تفکری یادآور برخی سیاستهای دوران پیش از جمهوری اسلامی است و شأن ایران مقتدر و ملت ما نیست.
سه. اگر به فرض، نماینده حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروز شود، آنقدر سیاست میفهمد که با دولتی که چند ماه از عمر آن باقیمانده، وارد مذاکره نشود. طرف آمریکایی احتمالا بهاندازه برخی غربگرایان داخلی عجول نیست، سیاستهای خود را قربانی چند ماه نمیکند، صبر میکند تا نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران را ببیند و رفتار خود را مطابق با شرایط جدید ایران اسلامی بهروز کند.