دوم اسفند، برگ دیگری از دفتر انتخابات در ایران اسلامی رقم خورد. سیاسیون اصلاحطلب، اذعان میکنند به خودشان باختند؛
اخبار سیاسی - به کارنامهای که نداشتند؛ به فشاری که ندانمکاریهایشان بر سر مردم آورد؛ به نگاه خیره شده به افقی که آفتاب تابان نداشت، ظلمات داشت؛ به دیوار کشیدنهای آنها بین جوانان و کار، بین جوانان و ازدواج، بین مردم و خوشبختی و بین پدران با جهیزیهای که برای دخترشان میخواهند فراهم کنند. باید هم در تهران سی هیچ ببازید؛ باید هم در کشور، تابلودارهای اصلاحطلب و به قول دولتیها، اعتدالیون، اقبالی نداشته باشند. تازه مردم دریافتند که در مناظرات قبلی چه کسانی جای کلید و گازانبر را عوض کردند؛ همانطور که جای شهید و جلاد را …
سرلیست شورای ائتلاف نیروهای انقلاب، محمدباقر قالیباف ، خطاب به مردم گفت: «من به تمام ۳۰ نفر لیست «ایران سربلند» رأی میدهم بی کموکاست؛ شما نیز به همه آنها رأی دهید بی کموکاست.» تهرانیها امیدوارانه بی کموکاست به ۳۰ نفر رأی دادند و در سراسر کشور هم گفتمان انقلابی و اصولگرایی، جای خود را به گفتمان وادادگی و اصلاحطلبی داد. حضور چهرههای جوانتر و باانگیزهتر به نسبت ادوار قبلی نوید شکلگیری یک مجلس پویا و فعال را میدهد.
مجلس نو شد؛ محمدباقر قالیباف، مطرحترین گزینه ریاست مجلس است و همیشه با کارنامهاش حرف زده؛ شاید هیچوقت کسی بهاندازه الان، مجلس را جدی نمیگرفت، اما با حضور فردی که کوچکترین کارها را هم جدی میگیرد، مجلس در رأس امور قرار میگیرد. تقنین، ریلگذاری و نظارت جدی گرفته میشود. دولت، هم باید بتواند پا بهپای مجلس، قوی شود. مجلس دست دولت را محکم خواهد گرفت؛ آرامآرام میدود، سرعت میگیرد تا عقبماندگیها را جبران کند و اگر دولت به دویدن اقدام نکند، روی زمین کشیده خواهد شد چون ما مثل طرفداران این دولت نیستیم که رفیق نیمهراه شدند، ما معتقدیم تا ۱۴۰۰ باروحانی!
جبهه انقلاب ، پیروز انتخابات بود اما مشارکت، آنگونه که شایسته نام ایران بود اتفاق نیفتاد؛ البته شرایط، عادی نبود؛ از کروناویروسها تا کوران حوادث، از خستگی دولت تا بستگی مجلس، از بنزین ۳ هزارتومانی تا گوشت ۱۰۰ هزارتومانی، از ناامیدی به لیست امید تا بیاعتمادی به یاران هاشمی، همه و همه باعث شد، نگوییم همه آمده بودند! اما ما آمدیم تا انتخابات بعدی همه بیایند.
مسعود پیرهادی