سخنان مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش ، حاوی یک نکته راهبردی بود: «ضعیف بودن، دشمن را تشویق به اقدام خواهد کرد، برای آنکه جنگ نشود و برای آنکه تهدید تمام شود، باید قوی شد.» این نکته که پیشازاین هم در قالبهای مختلف توسط ایشان بیانشده بود، متر و معیاری دقیق برای سنجش عملکردها در کشور است. دراینباره گفتنیهایی هست:
یک. جریانی که ۷۰ ماه پیش، دولت را به دست گرفت، گفتمان خود را حول دال مرکزی مذاکره به نیت تنشزدایی و جذب حداکثری منافع برای کشور تعریف کرد. آن زمان قرار بود تحریمها بالمره لغو شوند و غایت مذاکرات عمدتا اقتصادی تعریف میشد. با پیش رفت مسیر توافق با 1+5، مشخص گردید که از آب برجام، حداقل در حوزه اقتصادی، آبی برای ایران گرم نمیشود. دستاورد «تقریبا هیچ» برجام که رئیس بانک مرکزی وقت به آن اشاره کرد، مربوط به دوره فعلی و خروج آمریکا از برجام نیست، بلکه مربوط به همان دوران ریاست جمهوری اوبامای دموکرات است. مسئولان دولتی و در رأس آنها آقای روحانی، برای آنکه از مسیر خود بازنگردند و بهتبع آن اشتباه خود را نپذیرند، بهجای آنکه جهت حرکت دولت را تغییر دهند، فلسفه حرکت را دگرگون کردند به این معنی که مسیر گذشته مذاکرات با جدیت دنبال شد، اما برای آن اهداف دیگری تعریف شد که دیگر هیچیک اقتصادی نبود.
ابتدا گفتند که ما با این مذاکرات، آمریکا را در عرصه بینالملل رسوا کردیم و بیمنطق بودن هیئت حاکمه آن را به اثبات رساندیم. پاسخ اما روشن بود، به فرض که آمریکا را بهزعم خود منزوی کرده باشید، مگر ما تأسیسات هستهای که پای آن شهید داده بودیم را تعطیل کردیم که دولت دیگری رسوا شود، ما به دنبال باز کردن گره از کار کشور خود بودیم. چندی بعد، جناب رئیسجمهور، وزیر امور خارجه، دستیار رئیسجمهور، معاون زنان دولت و برخی دیگر از همین گروه، بهجای اذعان بهاشتباه و تغییر جهت حرکت، دوباره فلسفه جدید چیدند و در مواضع متحدی اعلام داشتند که برجام، قرار بود سایه جنگ را از سر کشور بردارد و موفق شده است!
دو. بطلان این ادعا از همان ابتدا معلوم بود و دلایلی تجربی و عقلایی دارد. از باب تجربه، تقریبا میتوان گفت که در دهههای اخیر، آمریکا چند ماه قبل از تهاجم به هر کشوری با دولت آن کشور در حال مذاکره بوده است. از سوی دیگر، پس از جنگ ویتنام، آمریکا خود را درگیر هیچ جنگ دشواری نکرده و مادامیکه مطمئن نشده حمله به حریف، لقمه آماده و سادهای نیست، ریسک نمیکند. دلایل عقلی هم که بسیارند. به فرض که آمریکا تصمیم گرفته باشد به ایران اسلامی حمله کند، در این صورت کدامیک مانع تصمیم مقامات آمریکایی خواهد شد؟ مذاکره دولت روحانی یا ایستادگی و شجاعت ملت؟ پایبندی به برجام یا پایمردی نیروهای مسلح در حمایت از مظلومین و گسترش عمق راهبردی؟ دیپلماسی لبخند یا اخم و خشم انقلابی سردار سلیمانی؟ قدم زدن ظریف با کری یا همسفره شدن قاآنی با سران گروههای مقاومت؟ التماس مذاکره دولت یا صلابت و اقتدار مقام معظم رهبری؟
سه. بر اساس متر و معیاری که در ابتدای نوشته به آن اشاره شد، هر دولت و مسئولی که کشور را در مسیر قوی شدن قرار دهد، به همان میزان امنیت پایدار را برای کشور به ارمغان آورده و هر که موجب خدشه این قوت شده، عملا کشور را به مسیر جنگ سوق داده است. با این معیار، هیچکس بهاندازه حسن روحانی، کشور را به پرتگاه جنگ نزدیک نکرده است. روحانی، همان است که از خالی بودن خزانه سخن میگفت همانکه وزیر خارجهاش از نابودی تمام توان دفاعی کشور با یک بمب آمریکایی گفت، همانکه سلامت انتخاباتی که خود محصول آن بود را زیر سؤال برد و عملا مردمسالاری و جمهوریت نظام را به چالش کشید، همانکه با بیتدبیری در موضوع بنزین، کشور را به آشوب کشید و خلاصه همانکه دهها زخم روی تن کشور و ملت گذاشت تا مگسها روی آنها بنشینند.
چهار. روحانی و حلقه مشاورانش، تقریبا تمام مؤلفههای قدرت و امنیت جمهوری اسلامی اعم از مردمسالاری، قانون اساسی، اقتدار نیروهای مسلح، امنیت اقتصادی و آرامش روانی را بعضا با عملکرد و گاهی حتی صریحا بابیان و مواضع خود به چالش کشیدهاند. باید خدا را شاکر بود که عناصر مؤمن در این نظام الهی، در تمام ارکان حضور دارند و با هدایت رهبر معظم انقلاب و پشتیبانی مردم، اجازه نمیدهند دولت فعلی، آرامش و امنیت کشور را به محاق ببرد.