در چند ماه اخیر پروژهای پیچیده برای تغییر وضعیت خاورمیانه در جریان بوده است. ایجاد اغتشاش و درگیری در ایران، عراق و لبنان و سپس تداوم پروژه با بیدولت سازی این کشورها و در پایان ایجاد جنگهای داخلی در منطقه نشان از یک برنامهریزی قوی و قدرتمند دارد. آن چه واضح است ناتوانی ترامپ و تیم او برای برنامهریزی چنین پروژهای است. این تیم فقط میتوانند به عنوان یکی از مهرههای این بازی عمل کنند، نه برنامه ریز آن. طراح این عملیات چند وجهی در چند عرصه متشکل کار خود را پیش برده اند که رسانه و نفوذ در اذهان مهمترین بخش آن است.
گرچه حماقت ترامپ در ترور سردار سلیمانی و کنترل اوضاع توسط حاکمیتها و مردم در سه کشور مذکور تا حد زیادی این پروژه را در رسیدن به اهداف اصلیاش ناموفق ساخته، اما باید پذیرفت که فشار وارد شده به جبهه مقاومت در این مدت، بسیار زیاد و در برخی موارد کاری بوده است.در این میان سوالی وجود داشت که ذهن تحلیلگران حوزه مقاومت را به خود مشغول می کرد؛ این که در این پروژه پیچیده برای سوریه چه خوابی دیده شده است؟ بعید به نظر میرسید که طرف طراح یعنی آن چه «دولت پنهان» در آمریکا نامیده می شود، با این سطح از توانمندی اجرایی برای ایران، عراق و لبنان برنامه داشته باشد اما سوریه را که در یک دهه گذشته مبدا اتفاقات و مسائل منطقهای بوده است، رها کند. درحالی که عراق در اعتراضات و سپس اغتشاشات یک اکتبر درگیر بود، ایران به بهانه بنزین با مشکلات داخلی مواجه شده و نخست وزیر سابق لبنان ناگهان از مقام خود کناره گیری کرده بود، در سوریه اتفاق عمیقی رخ نمیداد و حتی چند حمله موفق ارتش سوریه در جنوب ادلب و بازپس گیری بخش بزرگی از مناطق این استان در جریان بود. صرفا حملات صهیونیست ها به مواضع به اصطلاح ایرانی در جریان بود که آنهم با وسواس در کشته نشدن نیروهای ایرانی دنبال میشد.
اما حالا و پس از گذشت چند ماه مشخص شده است که سوریه نیز جای خود را در پازل دشمن محور مقاومت داشته و دارد. در این تکه از پازل، سوریه باید با مشکلات اقتصادی مواجه و سپس جرقههایی برای شروع درگیری های داخلی زده شود. ارزش لیرسوریه در تمام سالهای جنگ تغییر چندانی نداشت و موجب ثبات حداقلی در اقتصاد سوریه شد، اما در چند هفته گذشته میزان برابری لیر و دلار تغییر شگرفی داشته و همین موضوع اقتصاد سوریه و معیشت مردم آن را به شدت در مضیقه قرار داده است. از طرف دیگر آن ها که آشنا با جامعه سوریه و درگیریهای دهه گذشته هستند میدانند که بخشی از این جنگها ماهیتی منطقهای، قبیلهای و حتی شخصی داشته و آرام شدن آن در چند سال گذشته صرفا به مثابه بردن آتش نفرتها به زیر خاکستر بوده است. در واقع، موضوع هیچ وقت به شکل ریشهای حل نشده و طرفها صرفا برای جلوگیری از فرورفتن بیشتر در باتلاق جنگ، آتشبس را پذیرفته اند، حال این که هر زمان قدرت دولت مرکزی دوباره با چالش روبهرو شود، ممکن است آتش جنگ مجدد شعله ور شود. این موارد در کنار اخباری از داخل حاکمیت سوریه مبتنی بر زمزمههای جایگزینی اسد با شخصی دیگر و حمایت روسیه از وی میتواند عمق شرایط پیچیده پیشرو را بیشتر نشان دهد. اتفاقی که ممکن است دستمایه اختلاف اتحاد ایران-روسیه نیز بشود و حل آن که معمولا توسط سردار سلیمانی رخ میداد، در نبود وی با مشکل مواجه شود. مسئله حملات صهیونیستی به پایگاه های محور مقاومت در مسیر کریدور تهران-جنوب لبنان نیز بخش دیگری از پازل مذکور است که احتمالا پس از شهادت سردار سلیمانی جدیتر از قبل توسط اسرائیل پیگیری خواهد شد.
تمامی این موارد نشان میدهد که تکه های پازل طراحی شده برای محور مقاومت به خوبی طراحی شده اند و قرار بر آن بوده که منطقه را به آتش بکشند. گرچه تکه سوریه با تاخیر وارد ماجرا شده است. مهم آن است که بدانیم این طراحی پیچیده تا بدین لحظه در رسیدن به هدف اصلی خود کاملا ناکام مانده است. در لبنان دولت جدید بر سرکار آمده ، در عراق شرایط اعتراضی به شدت محدود و تبدیل به اغتشاش های سینمایی شده و دولتی که قرار بود برود احتمالا دوباره ابقا میشود و گروه های شیعی که سابق براین پر از اختلاف بودند با ترور دو سردار مقاومت دوباره دور یک میز جمع شده اند. در ایران نیز شرایط سیاسی آرامش بیشتری دارد و به نظر میرسد دورنمای شرایط اقتصادی نیز مثبتتر از گذشته خواهد بود. در این میان باید مشکلات موجود را حل کرد و به فکر سوریه بود، چراکه به هم ریختگی در سوریه میتواند شرایط تمام کشورهای پیرامونی را مجدد به هم بریزد و مسائل پیچیده را غامض کند.این موضوع به مثابه شناخت نوع حرکت دشمن است که میتواند موجب برنامه ریزی برای جلوگیری از تحقق برنامه دشمن بشود.
یکی از راهحل ها گفت وگو با ملت سوریه و جلوی چشم آوردن تجربه درگیری های یک دهه گذشته در موضوع درگیری هاست که با استفاده از آن در عرصه رسانهای سوریه میتوان جامعه این کشور را از هرگونه درگیری مجدد بازداشت.خلاصه آن که به شرایط منطقهای باید به صورت بسیط و چند لایه نگریست و ضد طرح هایی با همین نگاه را برنامه ریزی کرد، چراکه طرف مقابل طرحی چندوجهی را به کار انداخته است. در این زمینه علاوه بر اقدامات تدافعی باید به اقدامات تقابلی و پس زننده نیز روی آورد،چراکه تجربه نشان داده هرگونه قرار گرفتن در سنگر دفاعی موجب از دست دادن زمین های بیشتر و دادن ابتکار عمل به طرف مقابل است. در حالی که مهره های بسیاری در دست محور مقاومت بوده و هست و میتواند مورد استفاده حداکثری همراه با تدبیر و عقلانیت و ابتکارات جدید باشد. ابتکاراتی که طرف مقابل را پس بزند و مغز متفکرش را هدف قرار دهد.
مصطفی غنی زاده