مَثل برخی دستگاههای کشور و متولیان آنها، مَثل کودک خردسالی است که الماس بزرگ و گرانقیمتی در دست دارد و چون قدر و ارزش آن را نمیفهمد، هرازگاهی الماس از دستش بر زمین میافتد و گوشهای از آن خراشیده میشود. سرمایه بزرگ اجتماعی و میزان اعتماد و مشارکت و نشاط سیاسی در کشور ما، برای بسیاری از ملل و حکومتهای دنیا، آرزویی است که چهبسا برایشان دستیافتنی هم نباشد، اما عدهای با این سرمایه عظیم در کشور چه میکنند؟
یک. در شیوه اجرای طرح گران شدن قیمت بنزین و نحوه اطلاعرسانی و پیوستهای اجتماعی و رسانهای آن سخن بسیار رفته است که قصد تکرار آنها را ندارم، اما نحوه برخورد دولت با ماجرا پس از فروکش کردن ناآرامیها بههیچوجه درشأن یک نظام مردمسالار نیست. کسانی که در رقابتهای انتخاباتی ، با کنایه به رقبا میگفتند «شما زبان دنیا را میفهمید؟ شما که زبان ملت خود را هم نمیدانید»، با عملکرد چند سال اخیر خود نشان دادند که نه زبان دنیا نه زبان ملت خود و نه حتی حداقلهای موردنیاز برای راضی نگاهداشتن هواداران خودشان را هم نمیدانند. به فرض که رئیسجمهور محترم، اصلا در جریان روز آغاز طرح نبوده، حال چه نیازی به بر زبان آوردن این مسئله و به رخ کشیدن بیتدبیری و سوزاندن دل خانوادههایی است که در این ماجرای تلخ، خسارت جانی یا مالی دیدهاند. گویی دولت با خیال راحت از اینکه مسئله به یک بحران امنیتی تبدیلشده، مطمئن است که هرکه معترض و منتقد هم باشد
از سر ضرورت و برای مصلحت بالاتر که همان حفظ امنیت مردم است، زبان در کام میکشد و هیچچیز نمیگوید. بحران امنیتی و آشوب های خیابانی تمام شد، آری! اما با اعتمادهای ازدسترفته و ناراحتی بخش وسیعی از مردم چه میکنید؟ شخصا معتقدم باید میزان خسارتها در این غائله، با کارشناسی دقیق، مشخص گردد و تمام عوامل مقصر و بلکه قاصر در آن، در دادگاه یا حداقل در محضر رسانهها پاسخگو باشند.
دو. بهواسطه سالها پایمردی ملت، رهبری الهی امام و رهبری و خون هزاران شهید، نظام اسلامی از مرحلهای عبور کرده که در هر غائلهای، فورا از قوه قهریه استفاده کند. حساب عوامل و رابطان سرویسهای خارجی و گروهکهای ضدانقلاب از ملت جداست، اما این دقیقا وظیفه مجموعههای انتظامی و امنیتی است که با رصد دقیق و سیاستهای حرفهای، بهگونهای عمل کنند که مردم عادی در این قضایا، کمترین آسیب را ببینند، نه آنکه طراحان و صحنهگرداناناز چنگ قانون بگریزند و کارگر و دانشجو و جوان بیکار و معترض، بازداشت شوند. ازسوی دیگر، به نظر میرسد در سالهای گذشته، سازمانها و تهدیدات خارجی، مرتبا در نرمافزار و ابزار بهروز شدهاند، درصورتیکه به نظر میرسد راهبرها و آموزشهای انتظامی و امنیتی ما متناسب با این فضا بهروز نشدهاند.
سه. سخنگوی محترم قوه قضائیه اعلام کرده است که در پی حوادث گرانی بنزین ، همچنان، فقط در تهران، ۳۰۰ نفر بازداشت هستند. هرکس که عامل غارت و جنایت و سوزاندن پمپبنزین و بانک و اموال عمومی و خصوصی بوده، از رسانه ملی به مردم معرفی شود و مورد مجازات قرار گیرد، اما واقعا آیا تمام بازداشتشدگان، عامل سرویسهای بیگانه بودهاند؟ اگر این است و سرویسهای خارجی، در هر شهر ما اینهمه جاسوس و رابط و عامل عملیاتی و خیابانی دارند پس متولیان حوزه امنیت در کشور چه میکنند و اگر این نیست و بسیاری از بازداشتشدگان، تحت تأثیر القائات و هیجان بوده و بیگناهند، لازم است هرچه زودتر به جمع خانوادههایشان برگردند.
چهار. مهمترین نکته، آن است که هر کس در هرکجای این کشور در حال فعالیت است، مراقب باشد بهواسطه عملکردش سرمایه اجتماعی این کشور که حاصل ۴۰ سال ایستادگی ملت است، خدشهدار نشود. تصور نکنیم با پایان یافتن آشوب خیابانی، همه چیز تمام شد. طرح بنزین و سایر طرحها، همچنان نیاز به گفتوگوی بیپرده مسئولان با مردم دارد.
نویسنده : سیدمحمدبحرینیان