۶سال قبل، کمی بیشتر از ۵۰ درصد مردم ایران، به امید اینکه کسی میتواند قفلهای اقتصاد را با کلید تدبیر باز کند به حجتالاسلام حسن روحانی رأی دادند. مهمترین گزاره و شعار انتخاباتی روحانی این بود: «هم چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد و هم چرخ زندگی مردم». این شعار، اگرچه منطقا درست بود، اما در عمل، بسیار زیرکانه، چرخش سانتریفیوژها و چرخیدن چرخ زندگی مردم را در برابر هم و در تعارض با یکدیگر جلوه میداد. پنج سال زمان نیاز بود تا باطل بودن این گزاره برای هر که طالب فهمیدن باشد، کاملا روشن شود، پنج سالی که طی آن، هر روز یک تحریم جدید را پذیرفتیم و تنها از دولتمردانمان شنیدیم که «متأسفانه روح برجام نقض شده است». پنج سالی که طی آن، شاید خانواده و دوستان دانشمندان شهید حوزه هستهای، بارها به این موضوع اندیشیده باشند که اگر قرار بود بسیاری از تأسیسات ما تعطیل شود، پس چرا پای پیشرفت آنها، خون پاکترین و نخبهترین فرزندان ما ریخته شد. سخن در این باب بسیار است، کافی است یکبار پای آن دست درد و دلهای خانواده یکی از شهدای هستهای نشسته باشید.
بگذریم؛ اخبار خوبی از گامهای کاهش تعهدات برجامی و چرخش بهتر سانتریفیوژها به گوش میرسد. هم چرخ سانتریفیوژ، هم چرخ معیشت، شده بود نه چرخ سانتریفیوژ و نه چرخ معیشت؛ اما به فضل الهی و فشار مردم و رسانهها، دوباره قطار انرژی هستهای روی ریل خود قرارگرفته؛ شاید دوباره لبخندی بر لب خانواده شهدای هستهای بنشیند و این دل هر ایرانی آزاده را شاد میکند. امروز دیگر همه میدانند که چرخ زندگی مردم و چرخ سانتریفیوژ، نهتنها در برابر هم نیستند، بلکه مکمل و مقوم یکدیگرند، بدین معنا که یا هر دو با هم میچرخند و یا اگر به بهانه یکی، دیگری از کار افتاد یا کند شد، هر دو به سمتی میروند که از چرخش بازایستند.
این روزها که به نام استکبارستیزی نامگذاری شده، خوب است بر این تأکید کنیم که مرگ بر آمریکا گفتن هرچند درست و مؤثر است، اما قطعا کافی نیست. دشمن را باید با همین چرخش قدرتمند سانتریفیوژها و همان چرخش معیشتی که وعده داده بودند خاک کرد. دشمن را باید بهجایی رساند که تحریم توسط آمریکا، تحریم آمریکا باشد نه ایران و این شدنی است.
نویسنده : سیدمحمد بحرینیان