سال گذشته که آمریکا از برجام خارج شد نوشتم اگر می خواهیم آمریکا جلوتر نیاید و اگر می خواهیم اروپا حاضر باشد در قبال حفظ برجام هزینه دهد باید برخی تعهدات برجامی خود را انجام ندهیم البته تصریح کردم این موارد نباید به گونه ای باشد که «نقض اساسی» و خروج از برجام تلقی شود. سرانجام روز گذشته شورای عالی امنیت ملی و رئیس جمهور این تصمیم را اعلام کردند با این تفاوت که برای ادامه مسیر نیز ضرب الاجل تعیین کردند. حال سوال این است که چرا چنین اقدامی ضروری بود؟ تاخیر در این تصمیم گیری چه ضررها و چه فوایدی داشت و ازهمه مهم تر آیا در نهایت مسیر در پیش گرفته شده به نفع ما تمام می شود یا به ضرر ما؟ و سوال آخر این که آیا در تکمیل این فرایند می توان از مذاکره با آمریکا نیز استفاده کرد؟
برای این که بتوانیم به این سوالات پاسخ دهیم لازم است با نگاهی علمی الگوی رابطه ما با طرف های مقابل در موضوع هسته ای را توضیح دهیم. در کتاب «از سعدآباد تا لوزان» طی مقاله ای نشان داده ام که تمام فراز و فرودهای پرونده هسته ای ایران با الگوی بازی بزدل به عنوان یکی از الگوهای نظریه بازی ها توضیح داده می شود و در آن راهبردهای کاربردی روشنی برای ادامه مسیر تبیین شده است. این الگو برپایه فیلمی هالیوودی بناگذاشته شده که دو خودرو در مسابقه ای مرگبار با سرعت زیاد به سمت یکدیگر حرکت می کنند و کسی که از ترس برخورد کنار بکشد بازنده است و کسی که بدون ترس مستقیم به مسیر خود ادامه دهد برنده است. در این حالت، بازی مدل «حاصل جمع صفر» را دارد و یک طرف کاملا برنده و طرف دیگر کاملا بازنده محسوب می شود. نظریه پردازان این نظریه در استفاده از این مثال در الگویی که نامش را بازی بزدل گذاشته اند، معتقدند اگر یک طرف اندکی ترس و ضعف از رقیب خود ببیند(یا حتی تصور کند)، با این انگیزه که می تواند برنده مطلق و طرف مقابل اش بازنده مطلق باشد، به هیچ وجه کنار نمی کشد و با قدرت بیشتر و بدون ترس به مسیر تقابلی خود ادامه می دهد اما اگر طرفین از خود ضعف و ترسی نشان ندهند و البته هزینه برخورد نیز برای هر دو طرف به اندازه ای باشد که بازدارنده محسوب شود، طرفین برای جلوگیری از برخورد و هزینه زیاد تصمیم می گیرند که هردو همزمان فرمان خودرو را بچرخانند و با هم کنار بکشند در این صورت چون هردو ترسیده اند و برنده نیستند، هیچ کدام از طرفین بازنده مطلق محسوب نمی شوند آن ها معتقدند نتیجه منطقی وقتی یک طرف می ترسد برد مطلق یک نفر و باخت مطلق دومی و اگر هیچ کدام نترسند باخت نسبی یا برد نسبی هردو طرف است.
براساس همین الگوی بازی بزدل بود که تصریح شد ما باید به محض خروج آمریکا از برجام بدون ترس از طرف مقابل یا افکار عمومی داخلی، واکنش متقابل عملی نشان دهیم تا طرف مقابل برداشت ترس از ما نکند اما نتیجه عدم اقدام متقابل توسط ایران چیزی نشد جز این که آمریکا گام به گام پا را فراتر گذاشت و فشار را بیشتر و بیشتر کرد و طرف اروپایی نیز که ترس ما را دیده بود فقط با حرف درمانی زمان را سپری کرد چه بسا اگر از همان ابتدا اقدامی را که امروز انجام دادیم، انجام داده بودیم، کار آمریکا به تروریست خواندن سپاه و تحریم های بسیار گسترده تر و حتی تحریم خرید آب سنگین و... نمی رسید و اگر اکنون همچنان دست به اقدام متقابل نمی زدیم باید منتظر تحریم های پتروشیمی و سایبری و...نیز می بودیم. به همین جهت کاملا روشن است که نه تنها اقدام روز گذشته شورای عالی امنیت ملی ضروری بود بلکه باید تصریح کرد این اقدام با تاخیر نیز صورت گرفته است. در عین حال نباید این نکته را از نظر دور داشت که شاید تاخیر صورت گرفته طبیعی بود چرا که چنین تصمیمی با بازتاب های داخلی و خارجی باید الزاما هم با اجماع کامل تصمیم گیران و مسئولان گرفته شود و هم با اقبال نخبگان و عموم مردم روبه رو شود که حتما آن روزها این اجماع وجود نداشت و اقدام متقابل در همان روزهای اول گرچه ضروری بود اما به دلیل نبود اجماع ملی به اقدامی ابتر و پرضرر تبدیل می شد.
در عین حال باید این واقعیت را مدنظر قرار دهیم که تاخیر صورت گرفته در این تصمیم ضروری به اندازه ای وجود «ترس» از برخورد در ما را در ذهنیت طرف مقابل زیاد کرده است که با یک اقدام حداقلی نمی توان امیدوار بود که سیاست جلوآمدن های زیاده خواهانه خود را متوقف کند لذا ضروری است که ما با هزینه بیشتر و ترس کمتری عمل کنیم تا طی چندمرحله به طرف مقابل اثبات کنیم که هیچ نگرانی از برخورد نداریم و در نتیجه آمریکا را مجبور به دست برداشتن از فشار بیشتر و اروپا را مجبور به عمل کردن به تعهدات اش کند. ضرب الاجل دوماهه ایران برای اقدامات بعدی در این فرایند اقدامی مناسب است که اگر می خواهیم طرف مقابل را مجبور به تغییرسیاست کند، نباید از برداشتن گام های بعدی آن اندکی تردید و ترس به طرف مقابل نشان دهیم.
اگر بخواهیم هزینه فایده فرایند در پیش گرفته شده را بررسی کنیم اولا باید توجه کنیم طبق الگوی بازی بزدل اگر می خواهیم طرف مقابل حاضر به امتیاز دادن باشد و شکست کامل مارا مطالبه نکند، چاره ای نداریم جز حرکت بدون ترس و باقدرت و پذیرفتن هزینه های آن در غیر این صورت مشابه سال گذشته آمریکا همچنان گام های تحریمی خود را اضافه می کند بدون این که هزینه ای بپردازد و ما منافعی ببریم. ثانیا نباید فراموش کرد آمریکا به قدری برای پیاده کردن سیاست خود، تحریم ها را افزایش داده است که ما عملا اقدام مهمی نکردیم و هزینه بیشتر از چیزی که او بر ما تحمیل کرده ، نمی پردازیم. بنابر این در هرصورت ما هزینه جدیدی نمی پردازیم در حالی که این احتمال جدی است منافعی اقتصادی ببریم به این شکل که بر اساس قاعده بازی بزدل این امید جدی است که با ادامه قدرتمندانه راهبرد تعیین شده (مشروط به نشان ندادن کوچک ترین نشانه ترس) آمریکا ادامه فشارهایش را کاهش دهد یا اروپا حاضر به پرداخت هزینه برای عمل به تعهدات اش شود.
از آن چه ذکر شد روشن می شود هرگونه ابراز ضعف بیشتر از این که برای ما منافع اقتصادی بیاورد باعث فشار تحریمی بیشتر آمریکا می شود به همین دلیل حتی سخن گفتن از مذاکره با آمریکا (چه برسد به فعل مذاکره ) به رغم تاکید مجدد وزیرخارجه آمریکا بر 12 شرطی که همه دنیا بر غیرمعقول بودن آن اذعان کردند، جز سیگنال «ترس» و در نتیجه فشار بیشتر، هیچ دستاوردی به ارمغان نمی آورد و البته اگر آمریکا متناسب با استراتژی جدید ما تصمیم به تغییر استراتژی گرفت، مذاکره با اروپا به عنوان حائل می تواند مقدمات دیپلماتیک اجرایی شدن عقب نشینی آمریکا را فراهم کند.
جمع بندی سخن این که حتی اگر از عزت ملی و آرمان های ایدئولوژیک خود هم بگذریم ، ضرورت بازدارندگی آمریکا از زیاده خواهی های تحریمی و اقتصادی ایجاب می کند، تصویر ترسی را که از ما در او ایجاد شده است، تغییر دهیم و این میسر نمی شود مگر با اجماع ملی و ثبات قدم در فرایندی که «نترسیدن» را معنا می بخشد. اگر از آمریکا عقب نشینی و از اروپا عمل می خواهیم باید با قدرت تهدید کنیم و بدون ترس به تهدید ها عمل کنیم.
محمدسعید احدیان