صادرات نفت سعودی را صفر کنیم

بارها شنیده‌ایم که «ایجاد دودستگی در داخل ایران» یکی از اهداف اصلی تحریم‌های آمریکا علیه ایران برای تامین استراتژی مبنایی آمریکا یعنی «تغییر نظام جمهوری اسلامی» است.

این دقیقاً درست است و با ده‌ها اظهارنظر رسمی مقامات آمریکا هم تطبیق می‌کند کما اینکه در همین روزهای اخیر هم که تعداد زیادی از شخصیت‌ها، نهادها و رسانه‌های این کشور از قرار گرفتن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ذیل عنوان «گروه‌های تروریستی»، انتقاد کردند، به این موضوع تصریح داشتند که این اقدام سبب همبستگی بیشتر جامعه ایران با نظام سیاسی آن شده و نیز به همبستگی مردمی با سپاه منجر می‌شود.

در واقع این موضوع از یک‌سو بیانگر وجود تعارضات در متن برنامه ضد ایرانی آمریکاست و از سوی دیگر بیانگر به نتیجه نرسیدن اقدام واشنگتن در اعمال فشار بر سپاه پاسداران می‌باشد. اما در این میان نکاتی وجود دارد که اشاره به آنها می‌تواند به تبیین موضوع کمک نماید:

۱- مشکل آمریکا، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیست، مشکل آمریکا از یک‌سو راه جدیدی است که ملت بزرگ ایران برای بازتعریف هویت شکوهمند خود پس از یک دوره طولانی که منافع و مصالح او بدون آنکه برایش کمترین نفعی داشته باشد، قربانی سیاست‌های استعماری غرب و به ویژه آمریکا و انگلیس می‌شد، به میدان آمده است و علیرغم دشمنی شدید غرب، توانسته است به نقطه‌های بزرگی در حوزه‌های علمی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی و حتی اقتصادی دست پیدا کند. غرب می‌خواهد ایران را به عقب برگرداند و همان جمله‌ای که اوباما گفت که اگر می‌توانستیم تمام پیچ و مهره‌های تاسیسات هسته‌ای ایران را باز می‌کردیم، در همه موضوعات، محقق گرداند که البته این کاری نشدنی است.

بزرگترین دلیل آن هم این است که اگر پس زدن ایران شدنی بود باید طبعاً در زمانی اتفاق می‌افتاد که ایران نه جمعیت امروز را داشت، نه قدرت علمی امروز را داشت، نه نفوذ منطقه‌ای امروز را داشت و نه رابطه فعالی با همسایگان خود داشت و نه به نتایج شیرین چهل سال مقاومت دست پیدا کرده بود و نه ضمناً آمریکا در این حد از ضعف در همراه کردن دیگران با خود قرار داشت.

 

در این میان اگر حمله به سپاه موضوعیت دارد به خاطر نقش پررنگی است که در روند احیای هویتی ایران داشته و دارد. مشکل آمریکا از سوی دیگر سیاست‌های خود او است. آمریکا می‌خواهد با نادیده گرفتن ضعف‌های خود و نادیده گرفتن توانایی‌های طرف مقابل، سیاست‌های زیاده‌خواهانه خود را «دیکته» کند و در زمان دیکته هم دست به اقدامات دیگری می‌زند که زمین و زمان را علیه خود می‌شوراند! این همان حماقتی است که از آن سخن می‌گوییم.

آمریکا برای به نتیجه رساندن فشارهای خود، شدیداً به «کمک دیگران» نیاز دارد. اروپا، روسیه، چین، مزدوران عرب، سازمان ملل و بسیاری دیگر باید به آمریکا کمک کنند تا شاید از پس تکان دادن «صخره‌ای سخت» برآید اما درست در همین زمان تنش‌های خود را با همه اینها افزایش می‌دهد و دستان خود را خالی می‌کند!

 

پس ذات این سیاست، شکست‌آور است. از این رو ایران می‌تواند به راحتی از فضای تصنعی پرهیاهویی که تیم ترامپ راه انداخته‌اند عبور کرده و به ریش آنان بخندد.

 

۲- قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریزم، در واقع یک اقدام امنیتی نظامی علیه جمهوری اسلامی یا علیه سپاه به عنوان مهم‌ترین نهاد قدرت ایران نیست. کما اینکه یکی- دو ساعت بعد از آنکه «مایک پمپئو» رئیس سابق سازمان تروریستی سیا و وزیر خارجه فعلی آمریکا، بیانیه روز دوشنبه گذشته را قرائت کرد، یک مقام نظامی پنتاگون در مصاحبه با «وال استریت ژورنال»، ضمن ابراز نگرانی تلویحی از اقدام ترامپ گفت: «ارتش هیچ دستوری برای برخورد نظامی با نیروهای ایرانی دریافت نکرده و باید بگویم اقدام رئیس‌جمهور به معنای جنگ با ایران یا کشتن گروهی از ایرانی‌ها نیست. به هیچ وجه نیست.»

دلایل این هم کاملاً واضح است، آمریکا نمی‌تواند جان بیش از ۲۰۰ هزار نیروی نظامی خود را که به صورت پراکنده در سه سوی مرزهای ایران قرار داشته و در هر جا در واقع در «محاصره مسلمانان انقلابی هوادار ایران» هستند، به خطر بیندازند همین مقدار هم که جلو آمده‌اند با وحشت فرماندهان ارتش آمریکا مواجه می‌باشند و همان‌طور که وال استریت ژورنال نوشت این تعبیر خانم وندی شرمن- عنصر تندرو تیم مذاکره‌کننده آمریکا در دوره اوباما با ایران- را قبول دارند: «اقدام علیه سپاه، جان نیروهای نظامی‌مان را به خطر می‌اندازد به همین دلیل دولت باراک اوباما با این طرح که از سوی ایپک- مهم‌ترین نهاد تصمیم‌سازی یهودیان آمریکایی- ارائه و بر آن اصرار می‌شد، مخالفت کرده بود. این طرح در عمل برای بهبود شرایط ما در منطقه هیچ سودی ندارد.» بنابراین ماجرا اصلاً امنیتی- نظامی نیست که عده‌ای در داخل و خارج راه افتاده و آن را مقدمه تنش نظامی بین آمریکا و ایران معرفی کرده‌اند.

 

هدف قرار دادن سپاه در این طرح صهیونیستی دقیقاً ماهیت اقتصادی دارد. در واقع پس از آنکه عده‌ای ماه‌ها در داخل و خارج به صورت حساب شده و بعضی هم نادانسته روی نقش اقتصادی و سیاسی سپاه پاسداران تبلیغات کرده و سپاه پاسداران را مهم‌ترین عامل عبور جمهوری اسلامی از فتنه ۸۸ و مهم‌ترین عامل بقای ساختار و زیربناهای اقتصادی ایران علیرغم آنکه سال‌هاست در زیر شدیدترین تحریم‌ها و به قول مقامات آمریکایی زیر بی‌سابقه‌ترین فشار و رژیم تحریم قرار دارد، معرفی کردند، ترامپ آمده و می‌گوید بسیار خوب من این مهم‌ترین عامل ثبات سیاسی و اقتصادی ایران را مستقیماً مورد سوال قرار داده و از آن سلب هویت می‌کنم تا مهم‌ترین عامل بازدارنده ایران در مقابل تهاجم سیاسی و اقتصادی از صحنه خارج شود.

حال جدای از اینکه خود این جمع‌بندی و توقعی که از آن دارند، احمقانه است، نشان می‌دهد که قراردادن سپاه پاسداران در لیست تروریزم در واقع یکی از برگ‌هایی است که در «تشدید فشارهای تحریمی» متوجه جمهوری اسلامی است و طبعاً باید در ماه‌ها و هفته‌های آینده شاهد برگ‌های دیگری هم باشیم که البته در عمل به مقاومت بیشتر و پرنشاط‌تر ایران و شکست بیشتر آمریکا منجر می‌شود.

 

در اینجا به ژرفای سخن رهبری می‌رسیم که چند ماه پیش فرمودند: «جنگ واقعی، جنگ اقتصادی و تحریم و گرفتن عرصه کار و فعالیت و فن‌آوری در کشور است… ما را به جنگ نظامی متوجه می‌کنند تا از این غفلت کنیم.» آمریکا با قراردادن سپاه در لیستی که خود سزاوار قرار گرفتن در صدر آن است، می‌خواهد به سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی بباوراند که ایران به سمت چالش‌های نظامی و ضعف امنیتی می‌رود، پس دست نگه دارید. کما اینکه حوادث حقیر تروریستی علیه نیروهای نظامی کشور در اهواز و جاده خاش نیز به همین منظور صورت گرفته است.

 

۳- اگر پذیرفتیم که اقدام روز دوشنبه دولت آمریکا علیه سپاه، در واقع یک حلقه از زنجیره اقدامات اقتصادی و مالی علیه ملت و حاکمیت ایران است، ما هم متقابلاً و با تاسی به توصیه امیرمومنان حضرت علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام که فرمود: «ردالحجر من حیث جاء» باید در هدف‌گذاری به سمت این نوع اقدامات برویم.

یعنی تهدیدات گسترده‌ای را علیه منافع اقتصادی آمریکا و شرکای آن به موقع اجرا درآوریم. بله آمریکا در حوزه امنیتی تهدید می‌کند و در حوزه اقتصادی اجرا می‌کند ما هم درحوزه امنیتی تهدید کنیم ولی عمل خود را متوجه لطمه‌زدن به منافع اقتصادی آمریکا و عوامل آن در منطقه کنیم.

هم اینک صدها شرکت پیمانکاری آمریکایی در کشورهای مختلف در منطقه ما با پشتیبانی نیروهای نظامی آمریکا و سفارت‌خانه‌هایی که به وسیله نظامیان آن اداره می‌شوند، مشغول فعالیت‌های گسترده و متنوع اقتصادی هستند. ما باید در یک نقشه راه مشخص و هدف‌گذاری حداکثر یک ساله، کلیه این فعالیت‌ها را متوقف کنیم و منفعت اقتصادی آمریکا را به صفر برسانیم.

کار دیگر ما باید اقدام کارساز اقتصادی علیه مهم‌ترین عنصر منطقه‌ای وابسته به آمریکا یعنی عربستان باشد. رژیم سعودی ضمن آنکه فعلاً گاو شیرده آمریکا و غرب است، «پاشنه آشیل» سیاست‌های ضدایرانی و ضداسلامی آمریکا در منطقه هم می‌باشد. هم‌اینک وقت آن فرا رسیده است تا به سخن رئیس‌جمهور که چند ماه پیش بیان کرد و با صراحت گفت: اشکال‌تراشی بر سر راه اقتصاد ایران باعث توقف اقتصادی مزدوران آمریکا می‌شود، جنبه عملی بدهیم.

سیاست ما باید مبنی بر صفر کردن صادرات نفت عربستان باشد و می‌دانیم که لااقل ۷۵ درصد نفت سعودی از دریای سرخ می‌گذرد و طرف‌های اصلی این نفت صادراتی هم اروپایی‌ها یعنی مهم‌ترین شرکای آمریکا در اعمال تحریم‌های ضد ایرانی هستند این در حالی است که تنگه هرمز، محل صدور نفت به شرکای آسیایی ما که مخالف اقدامات ضدایرانی آمریکا هستند، می‌باشد و البته توقف صدور نفت از این تنگه، آسیبی هم به دولت‌های عربستان و امارات می‌زند که به نظر می‌آید آنان خود را برای چنین روزی آماده کرده‌اند.

توان ما در صفر کردن صادرات نفت عربستان، زمانی که سردار سلیمانی به حمایت از سخنان آن روز رئیس‌جمهور برخاست، فهمیده شد. همه می‌دانند نیروی قدس ماموریتی در تنگه هرمز ندارد و این خطاب با دریای سرخ و سواحل غربی عربستان تناسب دارد.

بسیار خوب، زمان را از دست ندهیم و به اجرای برنامه به صفر رساندن صادرات نفت عربستان بپردازیم و به جایی برسانیم که در عمل اتفاقی بیفتد و طرف‌های اروپایی و عربی به طور واقعی و جدی دریابند، دنباله‌روی از سیاست‌های ضدایرانی برای آنان ضرر جدی دارد.

 

این نکته را هم در نظر داشته باشیم که به احتمال خیلی زیاد به محض آنکه بخش اول صادرات نفت سعودی متوقف شود، اروپایی‌ها و سعودی‌ها، رایزنی با محافل مؤثر آمریکایی نظیر کنگره آمریکا برای متوقف کردن اقدامات ضدایرانی را شروع می‌کنند و لابی‌ها در داخل آمریکا نیز به راه می‌افتند.

باید اضافه کرد که برای اجرای طرح صفر کردن صادرات نفت عربستان نباید این بار را بر دوش نیروهای مقاومت هوادار ایران در منطقه گذاشت، نیازی به این نیست، ایران می‌تواند از شیوه‌های مؤثر امنیتی دیگر برای رسیدن به این منظور استفاده کند و در تجربه هم از این روش‌ها استفاده شده است یک نمونه آن اخراج نظامیان آمریکایی از عراق بود که طی آن نه از نیروهای نظامی ایران استفاده شد و نه گروه‌های مقاومت عراقی هوادار ایران به کار گرفته شدند.

در این میدان روز به روز عرصه امنیتی بر نیروهای آمریکایی تنگ‌تر شد و در عین حال روز به روز نفوذ سیاسی نیروهای عراقی متحد ایران در ساختار حاکمیتی این کشور گسترش یافت و در نهایت در یک دوره چهارساله، حضور نظامی آمریکا در عراق به صفر رسید.

ایران باید تصمیم بگیرد نباید به آمریکا اجازه دهیم هر از چند هفته یک برگ جدید ضدایرانی- ولو اینکه آثار عملی آن کم باشد- رو کند. این روند باید متوقف شود. ما با ابتکار عمل می‌توانیم این روند را بدون آنکه کشور را درگیر هزینه‌های امنیتی نمائیم، متوقف کنیم. بسم‌الله، شروع کنیم، صدور نفت رژیم سعودی باید صفر شود. یک سال وقت داریم.

سعدالله زارعی