دوگانه‌هایی برای مواجهه با چالش‌ها

رهبر معظم انقلاب‌اسلامی در دیدار اخیر اعضای مجلس خبرگان رهبری به تبیین دو رویکرد و روش ممکن در کشور در مواجهه با چالش‌های داخلی و بین‌المللی پرداختند و با طرح ۱۱ مورد به‌عنوان «دوگانه‌های رویکردی» مسیر درست اتخاذ تصمیم و عملکرد مسئولان و نخبگان کشور در برابر پیشامدهای پیش رو را ترسیم کردند. نظر به اهمیت فوق‌العاده این دوگانه در این یادداشت به‌طور اختصار به تبیین محورهای یادشده خواهیم پرداخت:

 

۱- مواجهه فعال یا انفعالی: معظم‌له نخستین دوگانه رویکردی را به فعال یا انفعالی بودن اختصاص دادند. مواجهه انفعالی، تسلیم اراده تحمیلی از شرایط یا طرف‌های مقابل و عجز و ناتوانی در برابر سختی‌هاست. در مقابل، مواجهه فعال می‌کوشد تسلیم شرایط تحمیلی نشده و مسیر را به سمت‌وسوی مطلوب کشانده و اجازه نمی‌دهد سختی‌ها او را از پای درآورد.

 

۲- مواجهه ابتکاری یا مواجهه عکس‌العملی: بازی کردن در میدان و زمین تحمیلی، قدرت تحرک بازیگر را از میان می‌برد و عملکرد واکنشی و اصطلاحاً «موج دومی» فرصت حرکت ایجابی و پیشرفت‌گرا را از میان می‌برد. در مقابل، در مواجهه ابتکاری، اولاً مسیر بازی توسط بازیگر خودی ترسیم‌شده و رقبا و دشمنان ناگزیر به بازی در زمین دلخواه خودی، میدان عمل را به سود تحقق اهداف خودی شکل می‌دهند و ثانیاً در صورت مواجهه با بازی دشمن، تلاش می‌کنند با تغییر زمین بازی، منازعه را به آوردگاهی با مطلوبیت و فرصت‌های کافی برای جبهه خودی بکشاند.

 

۳- امیدواری یا یأس: مواردی همچون شدت سختی‌ها، عدم انسجام در جبهه خودی، نابرابری در قدرت مادی در مقابل دشمن و … می‌تواند فعالان جبهه خودی را به یأس کشانده و ناامیدی سمی مهلک‌تر از همه نقاط ضعف یادشده است. درحالی‌که نگاه امیدوارانه در عین دیدن واقعیت‌ها، ظرفیت‌ها و فرصت‌های متنوعی را که معمولاً کمتر دیده می‌شوند، ملاحظه و بر اساس آن‌ها چاره‌گری می‌کند.

 

۴- دلیری یا ترس: ترس و شجاعت صفاتی درونی است که در خصیصه‌های ذاتی افراد و ملت‌ها است. ملت ایران با سابقه‌ای تمدنی پرافتخار، از ترس و ذلت به دور است، اما گاه وجود «ترس» و «جبن» در برخی از نخبگان تأثیرگذار، عملاً کشور را به وادی ضعف در مقابل تهدیدات دشمن می‌کشاند. از سویی برخی نخبگان نیز -آگاهانه یا ناآگاهانه- با انتقال ترس خود به جامعه، در تکمیل سناریوی رعب‌افکنی و وحشت‌پراکنی دشمن نقش‌آفرینی می‌کنند.

 

۵- حزم و تدبیر سهل‌اندیشی و سهل‌انگاری: سهل‌اندیشی و ساده‌انگاری و حتی بی‌تفاوتی در برابر پدیده‌های پیچیده می‌تواند تبعاتی همچون غافل‌گیری یا شکست را به دنبال داشته باشد، چراکه اگر ما بخوابیم، دشمن ما نخواهد خوابید و از فرصت غفلت ما برای تحمیل شرایط و ضربه‌زدن سوءاستفاده خواهد کرد.

 

۶- نگاه توأم با تهدید و فرصت یا نگاه یک‌جانبه تهدیدنگر یا فرصت‌نگر: ندیدن فرصت‌ها به انفعال در مقابل تهدیدات و ندیدن تهدیدات به غفلت و سهل‌انگاری خواهد انجامید. در حالی که نگاه توأمان به این دو مفهوم راهبردی می‌تواند به مواجهه اصولی و صحیح با تهدیدات به کمک بهره‌گیری از فرصت‌ها بینجامد.

 

۷- شناخت یا نشناختن واقعیت‌های میدان: فهم دقیق واقعیت‌ها از بایسته‌های اساسی پیروزی در یک آوردگاه است. در این میان شناختن ناقص و یا واقع انگاری از پدیده‌های کاذب می‌تواند افراد را دچار اشتباه محاسباتی و اتخاذ تصمیمات غلط کند. یکی از برجسته‌ترین مصادیق این ماجرا را در نبرد اختلال محاسباتی‌ای می‌توان دید که در یک دهه اخیر دشمن در مقابل نخبگان کشور ما پیاده‌سازی کرده است.

 

۸- کنترل یا رها کردن احساسات: هیجانات مثبت یا منفی از رویدادهای تلخ و شیرین، فرصت دیدن واقعیت‌ها و تصمیم‌گیری درست را از میان می‌برد. به‌عنوان نمونه در ماجراهای مذاکرات هسته‌ای منتهی به برجام، عده‌ای کوشیدند با تحریک هیجانات و احساسات عمومی و نمودسازی از آن‌ها در شادی‌های خیابانی، بررسی عقلانی نتیجه مذاکرات را به حاشیه برده و فرصت تصمیم‌گیری خردورزانه را از جامعه گرفتند.

 

۹- رعایت یا عدم رعایت ضوابط و حدود شرعی: گاه شنیده می‌شود که برخی از نخبگان، با توجیهات گوناگون، حدود و ضوابط شرعی را تخفیف و مرزهای شریعت را در تصمیم‌گیری‌های خود کمرنگ کرده و یا برای جامعه کم‌اهمیت جلوه می‌دهند. جدا از آنکه تأکید بر این ضوابط به دلیل رضایت ذات باری‌تعالی ضروری است، حفظ نظام اسلامی و ارکان آن مستلزم حفظ مرزهای عقیدتی و شرعی نیز هست.

۱۰- عبرت‌آموزی یا فراموشی تجارب: بارزترین مصداق این امر را می‌توان در پیشنهاد مکرر اعتماد و مذاکره با مستکبران و به‌ویژه رژیم ایالات‌متحده امریکا مشاهده کرد. درحالی‌که در تاریخ ۴۰ ساله انقلاب‌اسلامی، چندین بار به پیشنهاد غرب‌گرایان یا سهل‌اندیشان، ایده مذاکره و معامله با نظام سلطه مطرح‌شده و هر بار نیز منافع ملی در این تجارب آسیب‌دیده است، باز مکرراً این ایده مطرح‌شده و جالب اینجاست که اکنون‌که غرب با عهدشکنی، برجام را به کاغذپاره‌ای بی‌ارزش تبدیل کرده، باز هم‌چنین زمزمه‌هایی مطرح می‌گردد.

 

۱۱- متهم و مقصر دانستن یکدیگر یا توجه به دشمن واقعی: بزرگ‌ترین خطا در میانه منازعه، غفلت از دشمن اصلی و مشغول شدن به مقصر تراشی و حتی دشمن اصلی دانستن پیاده‌نظام و مزدوران دشمن است. آن‌چنان‌که گفته‌اند، «هیچ‌کس مسئولیت شکست را نمی‌پذیرد» و جالب اینجاست که آنان که پیش‌تر و در جریان مذاکره، صراحتاً مسئولیت مذاکرات را می‌پذیرفتند، اکنون در حال فرافکنی و مقصر دانستن دیگران هستند.

اما به‌هرروی بازی مقصرتراشی به زیان منافع ملی است و اکنون باید ضمن هوشیاری در برابر دشمن اصلی یعنی نظام سلطه، از اتلاف وقت بیشتر پرهیزکرده و برای جبران فرصت‌هایی که در طی چند سال گذشته با امید واهی و اعتماد به دشمن ازدست‌رفته تلاش نمود.

محمدجواد اخوان