پاکستان در طول تاریخ استقلال ۱۳۲۶ ش تاکنون برای ایران یک کشور «دوست» تلقی شده است. کمکهای متوالی ایران به این کشور در طول این ۷۰ سال هم به روابط تهران اسلامآباد استحکام زیادی داده است و بر این اساس مرز ۹۰۰ کیلومتری میان دو کشور تا پیش از این از کمتنشترین مرزها بهحساب میآمده است.
با این حال این مرز و جغرافیای آن سوی آن یعنی ایالت بلوچستان طی چند سال اخیر به یک دغدغه مهم امنیتی برای ایران تبدیل شده و تعداد زیادی از هموطنان و بهخصوص مرزداران جمهوری اسلامی از این رهگذر به شهادت رسیدهاند.
تاریخ این هفتاد ساله به ما میگوید آنچه این روزها در مواجهه پاکستان با ایران میگذرد، یک موضوع طبیعی و مربوط به «فی مابین» دو کشور نیست و به وضوح تمام از «عامل خارجی» خبر میدهد. این عامل خارجی به مرور نقشی پررنگتر پیدا کرده و قرائن میگویند، در حال حادتر کردن مسایل امنیتی علیه ایران میباشد.
این موضوع تا آنجا از اهمیت برخوردار و سبب نگرانی است که سردار سلیمانی که به ندرت مسئولان یک دولت منطقهای را مستقیماً مورد خطاب خود قرار میدهد، به مسئولان همسایه شرقی ایران گفت: «سؤال من از دولت پاکستان این است که به کجا میروید؟ این تذهبون؟ در مرز تمامی همسایههای خود ناامنی ایجاد کردهاید و آیا همسایه دیگری هم دارید که بخواهید برای او ناامنی ایجاد کنید؟ آیا ما واقعاً باید بپذیریم که شما با آن ادعایتان نمیتوانید یک گروه چند صد نفره تروریستی را نابود کنید؛ ما از شما تسلیت نمیخواهیم، چه تسلیتی دارید به ملت ایران میخواهید بگویید»
وی اشارهای هم به «عامل خارجی» داشت و گفت: «ارتش پاکستان نباید اجازه دهد که چند میلیارد دلار یک آدمکش سعودی، چند نفر مسلمان را در داخل یک اتوبوس زنده زنده بسوزاند و عملیات تروریستی دیگری را در منطقه ایجاد کند. از دولت پاکستان میپرسیم چه چیزی برای پاکستان مانده است؟»
نقش «عامل خارجی» در مسائل امنیتی شرق علیه جمهوری اسلامی کاملاً واضح است، زمان تشدید اقدامات ضدامنیتی علیه ایران نیز قابل درک است. اما آنچه باید به آن توجه شود عمق و افق این مسایل میباشد.
طرف پاکستانی در مواجهه با مقامات ایرانی نوعاً دو نکته را یادآور میشود؛ این رخدادهای امنیتی را گروههای کوچک فاقد سازمان و ستاد انجام میدهند؛ یعنی اصولاً تروریستها نقطه استقرار معینی ندارند و یک ارتش کلاسیک و یا یک سازمان اطلاعاتی کلاسیک قادر نیست گروههایی از این دست را مهار نماید و دوم اینکه ارتش و سرویس پاکستان هیچ حمایتی از گروههای تروریستی به عمل نیاورده و قطعاً مخالف هرگونه اقدامات ضدامنیتی علیه ایران هستند.
ولی واقعیت این نیست. نه اقدامات ضدامنیتی درون مرزهای پاکستان علیه ایران، افغانستان و هند فاقد سازمان و ستاد منظم و معین است و نه ارتش و سرویس پاکستان بیخبر از اقدامات ضدامنیتی برونمرزی آنان بوده و نه ناتوان از مهار آنها هستند.
واقعیت این است که ارتش و سرویس پاکستان سوار بر این گروهها میباشند. اگر غیر از این بود این گروههای تروریستی نه تنها ایالت بلوچستان که حتی اداره اسلامآباد را در دست داشتند. در خصوص این موضوع توجه به چند نکته لازم است:
۱ استان یا ایالت بلوچستان در پاکستان دهها سال کانون گروههای پرقدرت قومی بود گروههایی که از ابتدا زیر بار قرار گرفتن ذیل عنوان «پاکستان» نمیرفتند و حتی قرار گرفتن تحت اداره ایران یا هند را ترجیح میدادند و در این راه با ایالت «خیبر پختونخواه» همداستان بودند.
پس از استقلال پاکستان و برگزاری یک رفراندوم قلابی در دو ایالت یادشده و اعلام الحاق آنان به پاکستان، درگیریها میان گروههای جداییطلب و ارتش پاکستان تمام نشد. درگیری بلوچها با ارتش پاکستان به زودی شروع شد و این در حالی بود که توافقات پیشین آنان با محمدعلی جناح و پس از آن با جانشینهای او به جایی نرسیده بود.
بلوچستان در طول حدود شش دهه پیش کانون فعالیت گروههای قومی بود اما در این دهه اخیر به مرور تغییر رویکرد داد. گروههای جداییطلب و معارض قومی ایالت بلوچستان جای خود را به گروههای شبهمذهبی تندرو معارض داد و پیکان حملات آنان از آماج قرار دادن ارتش پاکستان به سمت آماج قراردادن کشورهای همسایه و به خصوص دو کشور ایران و افغانستان تغییر یافت. این موضوع در ارزیابی کارشناسها اولاً بخشی از برنامه سازمانیافته توسط سرویس اطلاعاتی پاکستان و ثانیاً بخشی از برنامه دولت برای جلب کمکهای خارجی تلقی شد.
طی دو سال گذشته شاهد تسلیم شدن دستههای بزرگی از گروههای قومی بودیم که سلاحهای خود را تحویل ارتش داده و تسلیم میشدند، ارتش هم بلافاصله آنان را آزاد و وعده تأمین کار و معیشت میداد. این در حالی است که دهها هزار نفر بلوچ پاکستانی در سازمانهایی منظم در پی استقلال بودند. به موازات این مسئله اما وضع گروههای شبهنظامی مذهبی ایالت بلوچستان متفاوت بود. ما شاهد رشد این گروهها از یکسو و اختلاط اقوام مختلف بلوچ و پشتون در این گروهها بودیم. این گروهها مسیر تحرکات امنیتی در ایالت بلوچستان را به کلی تغییر دادند و ناامنسازی ایران به اولین دستور کار آنان تبدیل شد.
با این وصف به هیچ وجه نباید پذیرفت که آنچه در آن سوی مرزهای شرقی ما میگذرد ناشی از فعالیت تعدادی گروههای تروریستی خودسر است و بر این اساس دستگاههای امنیتی، نظامی و انتظامی ما باید دریابند که در مرزهای شرقی با یک توطئه عمیق مواجهاند و به احتمال بسیار زیاد این شرایط رو به افزایش خواهد گذاشت و با تذکر به اسلامآباد قابل رفع نیست.
۲ مدتهاست که آمریکا، عربستان سعودی و بعضی دیگر از کشورهای عربی منطقه با این گروههای شبهمذهبی تروریستی ارتباط دارند و به تدارک و تامین مالی آنان سرگرم میباشند. حدود پنج سال پیش یعنی همزمان با تحولات سوریه و عراق که سعودیها، اماراتیها، قطریها و.... تلاش زیادی برای سیطره بر دمشق و بغداد دنبال کرده و ایران مهمترین مانع آنان در دستیابی به این دو هدف بود و در رسانهها و محافل سیاسی عربی موجی سنگین علیه ایران به راه افتاد، روزنامه پاکستانی «نوای وقت» از تشکیل «ارتش جمهوری بلوچستان» خبر داد و نوشت گروه جندالله بخشی از ساختار این ارتش است.
این روزنامه نوشت ارتش بلوچ از طریق آمریکا و با پشتیبانی مالی و تسلیحاتی عربستان شکل گرفته و «سازمان استخبارات عربستان» که بندر بن سلمان ریاست آن را برعهده دارد در تماسهایی که با شبهنظامیان ارتش بلوچستان پاکستان برقرار کرده از آنان خواسته است تا اقدامات تروریستی را روی اهداف جمهوری اسلامی در دو کشور پاکستان و ایران متمرکز نمایند. کاملاً واضح است که عربستان با بهرهگیری از تجربه و کمکهای آمریکا به ایجاد یک سازمان پرقدرت نظامی تحت عنوان «ارتش جمهوری بلوچ BRA» دست زده است و این بدون همکاری جدی دولت، ارتش و سرویس پاکستان، امکانپذیر نبوده است.
۳ همکاری پاکستان با عربستان در شکلدهی به یک جریان امنیتی ضدایرانی در ایالت بلوچستان واضح است و اسلامآباد به آن بهعنوان «تجارتی مستمر و پرسود» نگاه میکند اما به نظر میآید طرح استفاده از این ایالت علیه ایران هماینک جای خود را به تبدیل این ایالت به طور کامل به صحنه جدی جنگ امنیتی علیه ایران داده است.
خبرهایی که از درون یک سرویس اطلاعاتی عرب درز کرده بیانگر آن است که ایالت بلوچستان درجریان سفر محمد بن سلمان به آل سعود اجاره درازمدت داده شده و در واقع فروخته شده است. بعضی از مقامات ریاض هم از توافقات استراتژیک با پاکستان درباره ایالت بلوچستان صحبت کردهاند با این وصف ما باید به آنچه در حد فاصل ۱۳۹۲ زمان اعلام تشکیل ارتش جمهوری بلوچ تاکنون در این ایالت که ضمناً ۴۴ درصد خاک پاکستان را دربرمیگیرد، گذشته است، بهعنوان مقدمهای که طی شده نگاه کنیم. عدم حساسیت ارتش پاکستان روی عنوان «ارتش جمهوری بلوچ» خود به خود نشان میدهد که در فرایند تحویل این ایالت به عربستان و در واقع تحویل بلوچستان به آمریکا، همراهی کامل داشته است.
در واقع در این روند ما هماینک با یک منطقه انحصاری که کانون توطئهای آمریکایی صهیونیستی است و با پول سعودی تغذیه میشود، مواجه خواهیم بود؛ جنگی نیابتی که مدیریت آن دست آمریکاست، پول آن را سعودی میدهد و تروریستهای آن را حکومت پاکستان تأمین مینمایند. خب تا اینجای کار ما پنج سال را در خنثیسازی این توطئه از دست دادهایم، اما آیا آنگونه که آمریکاییها و سعودیها گمان کردهاند، این پروژه به سرانجام آنکه بهم ریختن وضع امنیتی ایران است خواهد رسید؟
۴ طبع مردم در ایالت بلوچستان از یکسو به دلیل اقدامات سرکوبگرانه با ارتش پاکستان و نیز با اقدامات گروههای شبهنظامی وهابی که تا دیروز ذیل عناوین ارتش جهنگوی و سپاه صحابه فعالیت میکردند و هماینک همه آنان ذیل عنوان «ارتش جمهوری بلوچ» جمع شدهاند، سازگار نیست. بر این اساس در متن توطئه مشترک اسرائیل، آمریکا، عربستان و پاکستان، ماده خنثیکنندهای علیه دولت پاکستان و این ائتلاف وجود دارد و آن، تودههای مظلوم مردم بلوچستان هستند که در این توطئه بیشترین آسیب را میبینند.
و کوتاه سخن، به برادران پیمانشکن خود در اسلامآباد توصیه میکنیم از نامعادله مشترک آمریکا، اسرائیل و عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران خارج شوند و مطمئن باشند ادامه راهی که در پیش گرفتهاند غیر از «پشیمانی» نتیجهای برایشان نخواهد داشت.
سعدالله زارعی