قضیه: از ژول ورن تاکنون، همواره بشر در گمان رخداد "چرخش تاریخی" قریب الوقوع بوده، و در هراس و هول، چشمی نگران داشته است تا با رویدادهای یکسره غیر قابل پیشبینی مواجه شود. در عین حال، اغلب انتظارات "چرخش تاریخی"، به عمل نپیوسته است؛ و پیچ و تاب تاریخ، آن قدر که نگارندگان داستانهای علمی-تخیلی ترسیم میکردند، پر بسامد نبوده است.
ولی تحلیلگران و ناظران مهم سیاسی و تاریخی جهان، وقوع "چرخش تاریخی" در پی وقوع انقلاب اسلامی ملت ما را تصدیق کردهاند. برای خود ما که در این برکه، غرقه در وفور "روح دنیای بیروح" بودهایم، همواره سؤال بوده است که چرا این تحلیلگران شاخص جهانی تا این اندازه بر اهمیت انقلاب اسلامی ملت ما اصرار میورزیدهاند؟
البته بر اهمیت انقلاب اسلامی برای ملت خودمان واقف بودهایم، ولی از ذوقزدگی این چهرههای جهانی "تا این حد"، مبهوت بودیم. ولی، حالا، میبینیم و باور میکنیم که انقلاب اسلامی، واقعاً دوران تازهای را در تاریخ جهان رقم زد، و ما در رستنگاه این روزگار نو هستیم.
این، یک چرخش کاملعیار تاریخ است؛ و البته، میدانیم که نمیدانیم ابعاد آتی این دگرگونی شگرف و "چرخش تاریخی" چه خواهد بود. همه چیز بستگی به مجاهده اهل حق دارد، زیرا اهل باطل نیز بیکار ننشستهاند.
درآمد تاریخی: آن طور که من میفهمم، از رویارویی سید جمال و میرزای شیرازی بزرگ با استعمار انگلیس، نحو منحصری از پسااستعمارگرایی در مقابل استعمارگرایی مدرنیست ظهور کرد، که در زیر آوار روشنفکری استعمارگرا، همچون افروزی، زیر خاکستر فرهنگ عامه مردم ماند.
مرحوم مدرس آن را دیگر بار بر افروخت، و آقا روح ا… خمینی که آن موقع طلبه جوانی بود، ریز عملکرد شهید مدرس را در مجلس شورای ملی زیر نظر داشت و مشغول کارآموزی سیاسی بود. اندکی بعد، قدری روشنفکری نیز بیدار شد، و خلیل ملکی و جلال آل احمد و علی شریعتی، سبکی خاص از پسااستعمارگرایی را که از تلفیق خلاقانه عناصر سنت انتقادی غرب و ملیگرایی و دین ساخته بودند، به بلوغ قابل ملاحظهای رساندند.
ارتباط این الگو با مردم کامل نبود تا فدائیان اسلام و موتفه اسلامی از یک سوی و مدرسه حقانی از سوی دیگر، تحت زعامت امام خمینی رحمت الله علیه، زمینهها را برای به ثمر رسیدن جنبشی که از پانزده خرداد ۱۳۴۲ آغاز شده بود، فراهم آوردند و انقلاب اسلامی نهایتاً پیروز شد.
ایده " استقلال" و رهایی از استعمار و مسدود ساختن مسیرهای خروج مازاد اقتصادی، آنقدر موجب حفظ منابع و منافع کشور شد که بهرغم وقوع جنگ تحمیلی هزار میلیارد دلاری، خیز توسعه ایران میسر شد و ایران از رده بیستوششم اقتصاد جهان، به رده هفدهم ارتقاء یافت؛ طوری که کشورهایی مانند مصر و عربستان و پاکستان که چهل سال قبل در منطقه موسوم به خاورمیانه، در شرایط مشابه ما قرار داشتند ولی ارتباطخود را با استعمار نگسسته و جنگی هم تجربه نکرده بودند، الان از همه جهات و شاخصهای توسعه انسانی از ما عقبتر هستند. ولی این تنها از مواهب عبور از استعمار و مناسبات استعماری بود. انقلاب در این سطح هم نماند.
بسی پیش از پیروزی انقلاب، امام خمینی (ره)، پوسته ملی و سنت انتقادی غرب را که در راه سوم جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی ترسیم میشد را گشوده بود و پس از پیروزی انقلاب، آن را وارد فاز جهانی یک دیدگاه توحیدی کرد و همه چیز از آرمان "فلسطین" آغاز شد؛ امام خمینی (ره) به فراست دریافته بودند که عصر دولتهای ملی رو به انقضا دارد و هیچ طریقت و ملتی قادر به پیشبرد خویش نیست، مگر آنکه جهانی بیندیشد و جهانی عمل کند.
مهدویت، آرمان رهایی مستضعفان و پا برهنگان جهان و دیدگاه توحیدی، عناصر مهم انقلاب اسلامی را در افق جهانی پس از انقلاب ساختند. به این ترتیب، جنبشی که در ابتدا تنها میخواست در مقابل امپریالیسم اقتصادی و سیاسی غرب از مسیر توسعه و رشد خود دفاع کند، نه تنها مسیر پسااستعماری خاص خود را گشود، بلکه، یک گام جلوتر از یک دیدگاه توحیدی جهانی و یک جبهه جهانی مقاومت مستضعفان سخن میگفت و این سخن را به عمل درآورد.
وقتی انقلاب اسلامی به این بلوغ رسید، آن وقت، برای ما باورپذیر شد که واقعاً یک "چرخش تاریخی" اتفاق افتاده است. ما درحال انتقال به یک انقلاب فرهنگی جهانی مستضعفین و شکلگیری یک "ما" و "هویت" تازه و جدید در مقیاس جهانی هستیم.
ایده توحیدی انقلاب اسلامی در چهار گوشهجهان، بویژه با پیشوایی رهبر عالی، چشمان اصحاب دیدگاه توحیدی را به خود معطوف داشته است. بدون هزینههای عظیم اقتصادی و نظامی و سیاسی، یک امپراطوری فرهنگی پدید آمده است که تند و تیزتر از بسیاری از امپریالیسمهای حال حاضر جهان عمل میکند تا دیدگاه توحیدی و رهایی و مقاومت مستضعفان را بگسترد. فرهنگ و تدبیر کار خود را کرده است، و دامنهای از تمدن پدید آمده است.
فرجام کلام: چهلسال قبل، وقتی انقلاب کردیم، تصورمان حول این کار میکرد که در مرزهای ملی ما یک طاغوت حاکم است که بهعنوان پیروان انبیاء وظیفه داشتیم با صدارت طاغوتی و انحطاط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی او بجنگیم. انقلاب کردیم و سرخوش بودیم که یک حکمرانی اسلامی و ملی داریم.
پس از دودهه و "ظهور جامعه شبکهای" متوجه شدیم که یک نظام فرهنگی جهانی میکوشد تا مرزهای ملی ما را بگشاید و به درون نظام فرهنگی ما رسوخ کند. کمکم اسیدپاشیها شروع و صفحه حوادث روزنامهها شلوغ شد. روسریها عقب رفت و اینستاگرام صحنه برهنگی به سبک مدلهای شبکهای شد و سینما صحنه ارتجاعی به دوران فیلمفارسی دهه ۱۳۴۰ گردید.
امروز، بسیاری از مسائل اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی که در اطراف خود میبینیم، باز میگردد به اینکه نیروهای جهانی طاغوت، مشغول کار هستند. حالا روشن شده است که چهل سال قبل یک شاهک سرنگون شد و اگر هدف طرد حکمرانی طاغوت و تحقق دیدگاه توحیدی است، باید طرح انقلاب را توسعه داد.
با ظهور تکنولوژی ارتباطی جدید، مرزهای ملی رنگ باخته و بسیاری از آسیبهایی که امروز دچار آن هستیم از یک طاغوت لوط و ثمودی جهانی بر میخیزد. بسیاری از رویدادها، از بحران ارزی گرفته تا آسیبهای اجتماعی و قتلهای ناموسی و بیعفتیها در این شبکه طاغوتی جهانمقیاس ریشه میگیرد.
تز عام "ولایت الهی و اجتناب از طاغوت"، دیگر در سر و شکل براندازی یک طاغوت شاهنشاهی ملی متوقف نمیماند، بلکه نیاز به براندازی یک طاغوت عالمگیر هست و خدای رحمت کند امام سید روح اللهموسوی خمینی (ره) را که صورتبندی این انقلاب جهانی توحیدی را از همان ابتدا ترسیم فرمود.
انقلاب ما که تاکنون برای ما و جهان مبارک بوده است، تنها با سرنگونی یک طاغوت کوچک، ناتمام خواهد بود و کامل نمیشود، مگر آنکه یک امپراطوری مقاوم فرهنگی جهان مقیاس را حول دیدگاه توحیدی ترسیم کنیم. فرجام این مسیر متمم، مطلقاً محتوم نیست و منوط است به مجاهده اهل حق، چراکه شیاطین و خصوصاً شیطان بزرگ، با تمام جدیت خویش در کار هستند.
حامد حاجیحیدری