1- با ورود ناو آمریکایی به خلیج فارس، رزمایش سپاه با این قدرت و حجم از تجهیزات بومی تهاجمی و به این گستردگی در حقیقت رو شدن یک برگ بازدارندگی از قدرت جمهوری اسلامی بود که آمریکاییها را به نوعی آچمز کرد و آنها را با موقعیت جدیدی روبهرو ساخت که مجبور شدند اعلام حضور این ناو در خلیج فارس را محدود به دو ماه کنند.
لذا این قدرتنمایی تهاجمی نیروهای سپاه در پهنه آبهای خلیج فارس پیامی آشکار و غیرمنتظره به آمریکاییها داد که نه تنها فضاسازیهای رسانهای با هدف ایجاد هراس در ایران، درباره ورود ناو یواساس جان استینس جواب نداد، بلکه آمریکاییها دریافتند که سیاست راهبردی جمهوری اسلامی از حالت دفاعی به وضعیت دفاعی- هجومی ارتقا یافته و ایران این آمادگی را دارد برای مقابله با هرگونه تهدید احتمالی از «قدرت پیشدستانه» خود استفاده کند، چراکه بهترین وسیله برای دفاع، حمله است.
2- آنچه علنی در فضای دیپلماتیک میان ایران و آمریکا گفته نمیشود، در قلب آبهای خلیج فارس گفته شد، آن هم با زبانی که نیروهای سپاه بهخوبی بهکار بردند و آمریکاییها هم بهخوبی آن را فهمیدند. امروز دیگر آبهای خلیج فارس همان آبهایی نیست که این ناو هواپیمابر در سال 2001 در آن حضور داشت. ناو هواپیمابر یواساس جان استینس در مقابل دیدگان گشتیهای سپاه و در تیررس موشکهای سپاه، وارد آبهای خلیج فارس شد.
در حالی که پنتاگون هدف از اعزام ناو هواپیمابرش به خلیج فارس را نشان دادن توان خود اعلام کرده بود اما به اذعان خبرگزاری آسوشیتدپرس «این ایران بود که توان خود را به رخ آمریکا کشید و شکستی دیگر برای ابهت کشوری بود که ادعای ابرقدرتی داشته است.»
شبکه تلویزیونی الجزیره عربی هم تاکید میکند «ایران در عمق سواحل خلیج فارس یکی از قویترین رزمایشهای زمینی و دریایی خود را به اجرا در آورد و هنگامی که نیروهای ایرانی از خاک دشمن سخن میگویند، منظورشان هر جایی است که ممکن است امنیت ملی ایران را هدف قرار دهد». و این سخن یعنی اینکه ایران به هر جایی که به عنوان سکوی تجاوز به ایران محسوب شود، توان حمله پیشگیرانه خواهد داشت.
3- فضاسازیهای آمریکا درباره ورود ناو خود به خلیج فارس را باید صرفا یک جنگ روانی و پوششی برای شکستهای این کشور در منطقه و برای اینکه فقط بگویند ما در منطقه حاضریم، ارزیابی کرد، چراکه این اولین بار نیست ناوهای آمریکایی وارد خلیج فارس میشوند و آمریکا چند پایگاه نظامی در منطقه دارد و بدون اعزام این ناو نیز میتوانست از شعارها و ادعاهای خود در منطقه القای حمایت کند.
4- از سوی دیگر، قبلا ترامپ در واکنش به تحقیر سربازان آمریکایی و ردیابی ناوهای این کشور از سوی نیروهای ایرانی ادعا کرده بود «من دیگر اجازه این کار را نمیدهم و ما اخطار نمیدهیم و به کسی اعلام نمیکنیم...!»، اما قدرتنمایی مجدد نیروهای سپاه با آزمایش موشکهای میانبرد در نزدیکی این ناو هواپیمابر هستهای و پرواز پهپادهای شناسایی و عکسبرداری بر فراز آن نشان داد ترامپ دیوانه هم علیرغم رجزخوانیهایش جرات عملی کردن ادعای توخالی خود را ندارد و بهخوبی سابقه دستگیری ملوانان متجاوز آمریکایی در آبهای جمهوری اسلامی ایران را در حافظه خود حفظ کرده است.
لذا رئیسجمهور آمریکا هرچند که دیوانه مینمایاند اما براساس اطلاعات کارشناسان و تحلیلگران نظامی و امنیتی خود بهخوبی درک کرده است که دیروز فرود «موشکهای کوتاه برد» ایران بغل گوش آمریکاییها در عراق و امروز فرود «موشکهای میانبرد» ایران بغل گوش آنها درخلیج فارس، نویددهنده این است که فردا در صورت لزوم «موشکهای بلندبرد» ایران در سواحل آمریکا ممکن است فرود آید.
5- رزمایش سپاه نشان داد تهدید ایران به بستن تنگه هرمز، یک بلوف نظامی نیست و حضور ناو آمریکایی هم نمیتواند بر قدرت و گستره دفاعی و سیاست جمهوری اسلامی در منطقه ایران تاثیری بگذارد و قدرت ابتکار عمل نظامی در خلیج فارس علیرغم ادعای آمریکاییها در داشتن تجهیزات پیشرفته، همچنان در دست ایران است.
خبرگزاری الجزیره با پخش همزمان رزمایش سپاه اذعان میکند «این رزمایش نمایشی از عملیات هجومی، نفوذ و تسلط بر اهدافی راهبردی در خاک دشمن بود که پنتاگون پیام آن را بیشتر متوجه شده است و ایران این پیام را ارسال کرد که میتواند به تهدید خود برای بستن تنگه هرمز جامه عمل بپوشاند و اگر به نفت ایران اجازه صادر شدن داده نشود هیچ کشوری نخواهد توانست نفت خود را از منطقه خلیج فارس صادر کند.»
6- رسانههای غربی در تناقضی خودساخته از یک طرف ادعا میکنند قدرت ایران در مقابل تجهیزات آمریکا ناچیز است اما از سوی دیگر قدرت دفاعی و نظامی ما را تهدیدی جدی برای خود تلقی و با این توجیه حضور خود را القا میکنند. لذا اقداماتی همچون اعزام ناو به خلیج فارس آنگونه که راندی پک فرمانده ناو هواپیمابر استینس گفته و تلویزیون بیبیسی فارسی نیز بر آن تاکید کرده برای روحیه دادن به متحدان خود است.
7- اما درخصوص فضاسازیهای رسانهای غیرمعمول درباره اعزام ناو استینس به خلیج فارس باید در نظر داشت که این اقدام در حقیقت بخشی از اقدامات آمریکاییها برای تحتالشعاع قرار دادن اعلام خروج تاکتیکی از سوریه و شکست در این کشور میباشد.
به نظر میرسد اعلام خروج آمریکا از سوریه طرحی فریبکارانه برای القای ضرورت دخالت آمریکا با فضاسازیهای سیاسی – رسانهای و با برانگیختن اعلام مواضع برخیها در داخل و خارج آمریکاست. با توجه به شکست داعش آنهم بهدست نیروهای مقاومت، اکنون هیچگونه عذری برای ادامه حضور آمریکاییها در سوریه وجود ندارد و آمریکا بهشدت تحت فشار افکار عمومی برای خروج از سوریه قرار دارد اما برای اینکه این فضا شکسته شود و آمریکا از زیر فشار افکار عمومی رهایی یابد اقدام به اعلام تاکتیکی خروج از سوریه کرده است.
آمریکاییها بهخوبی دریافتهاند که قافیه را در سوریه باختهاند و اهداف آنها از طریق حضور مستقیم نظامی در سوریه تامین نخواهد شد لذا بهدنبال اجرای سیاستهای محور مقاومت، مجبور شدند خروج خود را از سوریه اعلام کنند، هرچند قبلا ادعا کرده بودند تا زمانی که ایران در سوریه حضور داشته باشد، ما هم حضور داریم! اما این خروج به معنی رها کردن سوریه از سوی آمریکاییها نیست و آنها همچنان در حال سناریوسازیهای امنیتی – اقتصادی و سیاسی در آینده هستند، چراکه اولا هرچند ترامپ خروج نیروهای آمریکا از سوریه را اعلام کرده اما وی متعاقبا اعلام کرد «خارج شدن نیروهای آمریکایی از سوریه طی چند مرحله صورت میگیرد.»
مقامات آمریکایی هم در تفسیر این سخن ترامپ ادعا کردند «این خروج در یک جدول زمانی واقعبینانهتر چهار تا شش ماه خواهد بود و طی این دوره زمانی، سوریه شاهد تحولات زیادی خواهد بود و ممکن است واشنگتن در برنامههای خود تجدیدنظر کند»! ثانیا با توجه به اینکه خبرهایی از ایجاد یک پایگاه جدید در مرز عراق و سوریه از سوی آمریکا وجود دارد، بهنظر میرسد آمریکا شماری از نیروها خود را در این پایگاه نظامی در منطقه حریر در شهر شقلاوه استان اربیل حفظ خواهد کرد.
ثالثا اگر خروج نیروهای آمریکایی از سوریه حقیقت داشته باشد، تعداد آنها حدود دو هزار نفر است در حالی که نیروهای نظامی حاضر در ناو هستهای و هواپیمابر وارد شده به خلیج فارس بیش از ششهزار نفر است! یک هفته قبل مقامات آمریکایی گزارشهایی به ترامپ داده بودند که چگونه ادامه حضور نامعلوم نیروهای آمریکایی در سوریه خطرات بیشتری را متوجه این نیروها خواهد کرد.
لذا سیاست خارج کردن نیروهای آمریکایی از تیررس مستقیم محور مقاومت در سوریه براساس این سخن سم گیبون عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا در دهه 1980 صورت گرفته که «اگر ما برای جنگیدن به آنجا رفتهایم، تعداد ما بسیار اندک است و اگر برای مردن به آنجا رفتهایم، تعداد ما بسیار زیاد است»! باید توجه داشت هرچند اعلام خروج آمریکا از سوریه یک پیروزی بزرگ برای منطقه و مقاومت است، اما ممکن است یک جابهجایی نیروها با هدف فریب باشد.
8- حقیقت این است که به اذعان خود آمریکاییها قدرت و اهرم آمریکا نه تنها در منطقه غرب آسیا بلکه در جهان به سبب آنکه توازن قدرت در حال تغییر است، از بین رفته است. اعترافات نماینده ویژه آمریکا در امور سوریه در کنفرانس شورای ناتو در واقع علتالعلل شکستها و عقبنشینیهای آمریکا در منطقه است. جیمز جفری اذعان میکند «زمانی که آمریکا قدرت برتر دنیا بود، به پایان رسیده است و آمریکا باید دنیا را همانگونه که براساس موازنههای قدرت شکل گرفته، بپذیرد.»
یکی از این موازنههای نامحسوس قدرت، «سلاح لیزری جامد» است که سایت کریستین ساینس و روزنامه واشنگتن اگزایماینر وابسته به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا اخیرا اعتراف کردهاند «یک ماهواره جاسوسی پیشرفته آمریکا که بر فراز ایران جاسوسی میکرده در ارتفاع 15 کیلومتری از جو زمین هدف سلاح لیزری هوافضای ایران قرار گرفته و از بین رفته است و این تکنولوژی قادر است هر موشک بالستیک با هر سرعتی را قبل از ورود به فضای ایران، در خارج از جو زمین منهدم کند.» لذا حضور آمریکا در منطقه، از این به بعد یک حضور تاکتیکی است که هر روز کمرنگتر میشود و نمیتواند یک حضور استراتژیک باشد، چون «میدانند ما چه قدرتی داریم»!
دکتر محمدحسین محترم