نقل است هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا اخیراً گفته؛ اوضاع جهان و نوع مناقشات آن شبیه آرایش قدرتهای جهان قبل از آغاز جنگ دوم جهانی است. او همچنین گفته است؛ اوضاع داخلی آمریکا هم شبیه دوران گورباچف آخرین رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی است. جرج سوروس هم همین نظر را دارد. جوزف نای استراتژیست دموکرات آمریکایی نیز پیش بینی کرده است؛ امپریالیسم آمریکا به زودی فرومی پاشد.
اگر این تحلیل درست باشد جهان لیبرالیسم و سرمایهداری غرب به روایت اینان، در حال فروپاشی است. هم از درون و هم از بیرون!
آثار و علائم این فروپاشی از فروریزی قراردادها و پیمانهای آمریکا با شرکای خود شروع شده است. آمریکاییها آشکارا میگویند حاضر نیستند هزینه سرپا نگه داشتن ناتو را که همچون دژی برای صیانت از جهان سرمایه داری ایجاد کرده اند،
بپردازند.
لگدی که ترامپ به قراردادها و پیمانهای تجاری با شرکای خود زده است، زلزلهای در حقوق بینالملل و مناسبات دولتها و ملتها پدید آورده است.
نخبگان آمریکایی می گویند زیرساختهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در آمریکا نیاز به نوسازی دارد، اگر این کار صورت نگیرد، قبل از فروریزی، با خطر فروپاشی و گسست روبهرو هستیم.
آمریکا امروز با بودجه نظامی عظیم 716 میلیارد دلاری قادر به تأمین امنیت خود در جهان نیست. لشکرکشیهای جهانگیرانه به افغانستان، سوریه و عراق و هزینهکرد برای تأمین امنیت رژیم اشغالگر قدس کمکی به تأمین امنیت آنها در جهان نکرده است. حکام کاخ سفید پول مالیات دهندگان آمریکایی را صرف جهانگشایی و جاهطلبیهای خود کردهاند. امروز به اعتراف
«سی ان ان»، 41 میلیون نفر در آمریکا به قدری فقیرند که باید بین خرید غذا و پرداخت هزینه سایر موارد ضروری زندگی خود، یکی را انتخاب کنند! حکام کاخ سفید میلیاردها دلار صرف سرپا نگه داشتن حکومتهای استبدادی در غرب آسیا و دیگر نقاط جهان میکنند. آنها هزینههای سرسامآوری برای پایینآوردن رهبران کشورهایی که حاضر نیستند سلطه آمریکا را بپذیرند صرف میکنند. آمریکایی ها اخیراً به دولتهایی که از آنها حمایت میکردند گفته اند باید هزینه تعمیر و نگهداری پیچ و مهرههای حکومت خود را خودتان پرداخت کنید.
آمریکاییها 40 سال است برای مبارزه با ملت ایران هزینه میکنند، اما نه تنها فایدهای نبرده اند بلکه خود در حال فروپاشی هستند.
هیچ کس باور نمیکرد امپراتوری شوروی با آن همه اقتدار نظامی و نظم آهنین مارکسیستی فرو بپاشد. آنها بدون شلیک یک گلوله از بیرون، تمام بساط خود را جمع کردند و به موزه تاریخ سپردند.
سران اتحاد جماهیر شوروی هم به جای پرداختن به مردم خود، به فکر سلطهطلبی بودند. سربازان خود را به افغانستان بردند و در آفریقا و آسیا به مصاف آمریکا برای رقابتهای کور سلطهطلبی فرستادند. اما از درون متلاشی شدند. امروز وضع ترامپ به تعبیر کیسینجر شبیه وضع گورباچف در آخرین روزهای حکومت امپراتوری شوروی است. هالیوود خیلی کارها در آمریکا برای سرپا نگهداشتن امپراتوری زر و زور و فریب میتواند بکند اما نمیخواهد حتی یک نفر از 41 میلیون فقیر آمریکایی را غذا بدهد!
امروز هیچ نشانهای از حکمرانی خوب در آمریکا و غرب وجود ندارد. آنها آمار و ارقام فروپاشی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را سانسور میکنند. آنها فرسایش سرمایه اجتماعی را پنهان میکنند. اما سروکله این فرسایش در مشارکت سیاسی در ایام انتخابات، خود را نشان میدهد.
آرنولد توینبی میگوید: «فروپاشی وقتی رخ میدهد که مسائلی که پدید میآید، نمیتوانند حل کنند.» آمریکاییها از حل مسائل خود با جهان درون و بیرون خود عاجز هستند. برای همین است که این روزها فقط عربده کشی می کنند.
به همین دلیل هم به زدن زیر میز همه تعهدات بینالمللی خود روی آوردهاند. دو سال آمریکاییها و پنج قدرت جهانی در آن سوی میز مذاکرات با ایران نشستند و یک قرارداد امضا کردند و امضای خود را پای آن گذاشتند. هنوز مرکب آن خشک نشده بود، همه چیز را انکار و قرارداد را زیر پای خود له کردند.
ترامپ از واشنگتن به سنگاپور برای دیدار رئیس جمهور کره شمالی میرود، غیر از یک عکس یادگاری هیچ دستاوردی برای رفع تهدیدهای هستهای کره شمالی به دست نمیآورد. او با روسها سر میز مذاکره مینشیند اما دریغ از یک توافق! مفهوم این بنبست در حل مشکلات چیست؟ ریختشناسی رفتار سیاسی ترامپ نشان میدهد هیچ فکر معقولی که مبتنی بر یک نظریه جدید برای تنظیم روابط آمریکا با رقبا و شرکای و حتی دشمنان واشنگتن باشد، وجود ندارد.
آنها در مرز دیوانگی و جنون قرار دارند و میخواهند وقتی در درون به سیاه چاله فروپاشی وارد شدند، همه چیز جهان را به هم بریزند و با خود به درون آن ببرند.
آمریکاییها از 40 سال پیش تا کنون هر نقشهای در غرب آسیا کشیده اند،
نقش بر آب شده است. آنها مسبب اصلی خنثی شدن نقشه های خود را ملت ایران میدانند. به همین دلیل هیچ وقت نظام جمهوری اسلامی و اقتدار ملت ایران را به رسمیت نشناختند و بر آن تیغ توطئه و تجاوز کشیدند.
ایران اسلامی با اقتدار کامل تا چند ماه دیگر 40 سالگی خود را جشن میگیرد. مردم ایران با همه وجود در این 4 دهه دست نیرومند الهی را در صیانت از انقلاب، از حادثه طبس تا کنون، بالای سر خود احساس میکنند. تردید ندارند پرچم جمهوری اسلامی را سالم به صاحب آن حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه می دهند.
مدتی است برخی عناصر غربزده با جیره و مواجب مختصر، همین بحث فروپاشی در آمریکا را به داخل آوردهاند، آن را با دنده معکوس، وارد محافل روشنفکری کردهاند. اگر این جماعت صلاحیتی برای نسخهپیچی مقوله فروپاشی دارند، بروند واشنگتن به اربابان خود باهند تا آنها را سرپا نگه دارد که بتوانند جیره و مواجب خود را در اسرع وقت تحویل بگیرند.
جالب است نسخه آنها برای برون رفت از بحران فروپاشی یک خط بیشتر نیست؛ «از میان گزینه مقاومت و انقلابی گری یا تسلیم، دومی را انتخاب کنید. راه نجات همین دومی است»!
این جماعت 40 سال است در شیپور شکست انقلاب و فروپاشی میدمند. هر چه صدای این شیپور بلندتر میشود، درجه استحکام و اتقان انقلاب هم بیشتر میشود. امروز انقلاب اسلامی پس از 40 سال، دیگر یک نهال نیست، یک درخت تنومند است که در تندبادها و توفانهای جهان می تواند محکم بایستد. آن هنگام که یک نهال هم بود، محکم ایستاد و دوام آورد.
از کسی که اوایل انقلاب از دیوار سفارت آمریکا برای تسخیر لانه جاسوسی بالا رفت اما وقتی به زمین سفارت رسید ترجیح داد درِ بسته سفارت را از پشت باز کند، طرح مباحث فروپاشی، طبیعی می نماید. اما بعید است این در، در دوران اقتدار جمهوری اسلامی با چنین نظریهپردازیهای خائنانه و خائفانه باز شود، چون آن سوی در، یک ملت با تمام قامت خود در برابر توطئههای آمریکا ایستاده است و حاضر است هزینه بدهد. نباید عدهای شعور ملت را نادیده بگیرند و فروپاشی غرب به ویژه آمریکا را به نام فروپاشی جمهوری اسلامی سند بزنند. حد اقل اگر حرف ملت را قبول ندارند، یک مقدار به یافتههای هنری کیسینجر، جورج سوروس و جوزف نای در مورد سرنوشت آمریکا که در مطلع سخن آمد، فکر کنند.
اوضاع داخلی آمریکا طوری نیست که حتی هارت و پورت ترامپ علیه ملت ایران، یک هفته دوام بیاورد. ترامپ به «هل من مبارز» سردار سرافراز اسلام، حاج قاسم سلیمانی واکنش نشان داد. او در کنفرانس خبری با نخست وزیر ایتالیا در کاخ سفید گفت؛ «حاضر است در هر کجا و در هر زمان بدون پیش شرط، با رئیس جمهور ایران گفت و گو کند.» این موضع نشان
می دهد که او می داند در غرب آسیا بوی کباب را با مشام خود حس
نمی کند، اما سوزش خر داغ کردن را خوب حس می کند.
محمد کاظم انبارلویی