سخنان وزیر امور خارجه در اتاق بازرگانی را باید جدی گرفت که: «هدف نابودی ایران است نه نظام و روحانی.» معنی سخن ظریف این است که نظام حکم نود را دارد و ایران حکم صد را. ظریف همان کسی است که در کتابش مینویسد: «من هیچ موقع لفظ دشمن را استفاده نکرده و نمیکنم.»، اما حال سخن از نابودی ایران به میان میآورد که طبیعتاً واژه دشمن در اظهار نظر وی مستتر است. باور کنیم حرف ظریف درست است، زیرا او جهان را میشناسد و جنگ تمدنها را در متن دیپلماسی پنهان دیده است. شاید برخی سخن ظریف را باور نکنند و چنین بیندیشند که مگر ایران قابل نابودی است؟ مگر سرزمین و تاریخ نابودشدنی است؟ قطعاً بله، اما آنچه سخن ظریف را باورپذیر میکند را چگونه بفهمیم؟ البته چرایی نابودی ایران یک مقوله و چگونگی آن مقوله دیگری است.
1- چرایی آن به عواملی مانند «تمدن» و «تمایز» ایران برمیگردد. ایران با دشمن قلدری روبهرو است که قدمت مدنیت آن هنوز به 350 سال نرسیده است. این در حالی است که ایران صاحب یک تمدن بیتاریخ است و حداقل 500 سال است ملت - کشور است. احساس حقارت بیریشهها نسبت به ایران کهن را نادیده نگیریم. آنان این پیشینه و تمدن را موجب تولید غرور و عزت و ایستادگی برای ایرانیان میدانند. ملتهای بیریشه یا بیقدمت هیچگاه به خود اجازه نمیدهند مقابل قدرتها بایستند. کشورهای حوزه خلیج فارس نمونههای عینی و قابل مشاهده آن هستند.
2- تمایز ایران در عصر حاضر شاخص دیگری است. اسلام سیاسی و خصوصاً اسلام تشیع -به تعبیر شهید آوینی- محکی برای «سرّ استقامت» ماست و آنان به خوبی فهمیدهاند که «نهضت عاشورا» و «نهضت انتظار» دو شاخص انرژیبخش و «مقامساز» ملت ایران هستند و نابودی آن دو باور انرژیساز، بدون نابودی هویت ایران امکانپذیر نیست. آنان به دنبال نابودی آن جوهرهای هستند که 40 سال است بدون برتری عوامل قدرت ظاهری (ثروت، وسعت و جمعیت) جلوی دنیای کفر و بربریت ایستاده است. به همین دلیل چند سال پیش گفتند «باید ریشه ملت ایران را خشکانید» و ترامپ گفت: «ملت تروریسم». آنان واقعاً ملت ما را تروریست میدانند و فهم ایدئولوژیک از عملکرد آن دارند. همین که ملت ما به مثابه سیرابشدگان کوثر عاشورا تن به سازش نمیدهد و مشکلات را تحمل میکند، آنان زجر میکشند و انگیزه نابودی ایران در همینجا رقم میخورد.
اما چگونگی آن نیز قابل فهم است. تجزیه ایران مهمترین رهیافت نابودی آن است که اکنون با همه وجود به دنبال فعال کردن گسلهای آن هستند. پول و سلاح سعودی - امریکایی از مرزهای شرقی و جنوب غربی و کردستان قابل رؤیت است و کمتر روزی است که در کاروان شهیدان مسافری نداشته باشیم. آنان به تجزیه -حتی تجزیه خونین- ایران میاندیشند. آن هم ایرانی که از سال 907 قمری تا کنون یکپارچه و یکصدا بوده است و هیچ ملتی به این قدمت در جهان وجود ندارد. روش دوم نابودی ایران نابودی «فرهنگ عاشورا» است. آنان در صدد آلترناتیوی هستند که این درخت ریشهدار را برای همیشه خشک کند و ایران پرچمدار لیبرالیسم و بخشی از تمدن غرب شود. آنان در صدد حاکمیت کسانی هستند که ریشه متمایز تشیع را بخشکانند و دیگر آن روز را نبینند که همه ایرانیان یک حزب سیاهپوش و سیاسی در عاشورا و تاسوعا میشوند. آنان میدانند ایران و نظام اسلامی هر سال در محرم تجدید حیات میکند، انرژی میگیرد، درس دشمنشناسی را مرور میکند، تیزبینتر میشود و...
آنان به دنبال نابودی ایرانی هستند که زمان همیشه برایش کل یوم عاشورا است و سرزمین برایش همیشه کل ارض کربلاست و اتفاقاً پول وهابیت برای نابودی این باور بهکار گرفته میشود و نتانیاهو و بنسعود شمر و تفالههای ابنمرجانه و یزید در کربلای امروز هستند. نابودی ایران یعنی گرفتن حسین (ع) از این ملت. این هم امری است محال اندر محال.
پیوند ایران با پاکستان، افغانستان، عراق، سوریه، لبنان، بحرین و... زمانی قطع میشود که این باور عاشورایی از ایران رخت بر بندد و اگر برای قطع این ارتباطات ملت ما را نابود شده میخواهند، قابل درک است، زیرا ملت ما و باور ما یک عنصر واحد را تشکیل میدهند و اگر باور جدا نشود ناگزیر نابودی هر دو را میخواهند.
عبدالله گنجی