شاید! اگر چهار سال اول دولت به هوای برجام تا این حد فضای اقتصاد معطل نمیماند و برجام، شاهکلید همه مشکلات از آب تا اقتصاد ترسیم نمیشد و دولت تا این اندازه همه تخممرغهای خود را در سبد برجام پرتاب نمیکرد، این روزها اعترافات پیدرپی مسئولان را درباره «هیچ بودن» برجام نمیشنیدیم و برای چند لیتر بنزین در اروپا تحقیر نمیشدیم و خبرسازی درباره ما و در رسانههای جهان اینگونه نبود!
وقتی میلیونها سطر در توصیف قدرت دیپلماسی سیاسی دولتها تولید میشود و سردیس ظریف را در روز ملی صادرات رونمایی میکنیم، وقتی حل مشکلات اقتصادی را الا و لابد به سرمایههای خارجی و مذاکرات گره میزنیم، بدیهی است که باد برجام با همین سرعتی که بزرگ شده با یک سوزن بخوابد!
وقتی بزرگان نظام در سخنرانیهایشان بارها این موضوع را بیان کردند که نمیتوان به غربیها اعتماد کرد و به مسئولان یادآور شدند، مغموم وعدههای توخالی غرب نشوید اما هر بار این هشدارها و هوشیاریها بیان میشد، برجام به «آفتاب تابان» و «باغ گلابی» تشبیه شد. با ورود یک هواپیماشوها و عکسهای یادگاری گرفته شد و گوسفند ذبح شد!
البته نگارنده منکر افزایش فروش نفت پس از برجام نیست، اما وقتی طرف مقابل گلوگاههای ارزی را بسته و شرکتهای خارجی را به روشهای دیگری ترسانده، چه الزامی به ادامه همراهی با برجام است؟ اظهارات این چند روزه مسئولان و حوادث اخیر درس بزرگی است که شاید در مسیر زمان، باید به مسئولان علاقهمند به غرب آموخته میشد. اکنون این درس باید آنها را به مرحلهای جدی برای درونزایی رهنمون کند، به اقتصاد مقاومتی و تکیه بر توان داخلی، به جوانان برومندی که نه آقازادهای در خارج دارند و نه فامیلی در خارج!
تا دیر نشده این تلنگرها و تحقیرها باید در حوزه اقتصادی جدی گرفته شود و مردم را به بازی گرفت، پیرمردانی را که سخت بر مسندهای مدیریتی خود چسبیدهاند و هیچ تغییری را برنمیتابند، از خوابهای سنگین بیدار کرد.
باید هر چه سریعتر به جای چانه زنی و التماس در حوزه بینالمللی شرایط را برای ایجاد کسب و کار در داخل فراهم کرد، تا صاحبان سرمایهها به جای نگرانی برای حفظ ارزش داراییهایشان و حرکت به سوی بازارهایی چون بازار ارزهای خارجی و سپردهگذاری(هایی که معلوم نیست سود آنها از کجا قرار است تأمین شود) تولید را جذاب کرد و اگر قرار است، پولی چاپ شود به مولدان داده شود، نه اینکه در لابهلای دفاتر بانکها!