هادی آجیلی»، استاد روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی (ره) چندی پیش در یک گفتوگوی اظهار داشته بود: «برجام یک متن دارد، یک فرامتن... در دوره اوباما توافقات فیمابین ایران و تیم آمریکا مبنای تفسیر از برجام بود، یعنی فرامتن بر متن تسلط پیدا میکرد. زمانی که ظریف به کری میگفت که این رفتار یا کار شما خلاف متن برجام است، کری متوجه منظور ظریف میشد. تلاش در این راستا بود که با یکدیگر همکاری و با حسن نیت رفتار کنند، قرار بود ما از این به بعد تشدید تنش نکنیم، قرار بود برجام پلی شود برای پروندههای دیگر و شرایطی فراهم شود که ما بتوانیم در موضوعات دیگر هم با هم صحبت کنیم، اگر بخواهیم چنین فضایی حفظ شود باید فضای تخاصم کاهش پیدا کند و این در فضای توافق فیمابین تیم ایرانی و تیم آمریکایی در زمان آقای اوباما معنی میداد، هر چند که همان را هم تیم آقای اوباما نتوانست عملیاتی کند، نمیگویم نخواست می گویم نتوانست که آن را عملیاتی کند. ... از این لحظه به بعد و از زمانی که ترامپ وارد کاخ سفید میشود تمام آن توافقات فرامتنی ملغی است. دیگر اگر آقای ظریف بگوید من با کری در این خصوص صحبت کردهام، وزیر خارجه جدید آمریکا میگوید این توافقات با کری بوده است، آنچه که مبنای توافق ما آمریکاییها با شماست متن برجام است، بر اساس متن با شما رفتار خواهیم کرد و متأسفانه ما در متن دقتهای لازم را نکردهایم و محل فرارهای خوبی برای طرف مقابل ایجاد کردهایم.»
فرامتن برجام قرار بود فضای حسن نیت بین طرف ایرانی و طرف آمریکایی در اجرای توافق هستهای باشد. از آنجا که در برجام، طرف متعهد آمریکایی دستگاه اجرایی آمریکاست، طبعا رفتار این دستگاه است که فضای حسن نیت را بین دو طرف تعیین میکند. تاکنون هم در فضای داخل ایران، تلاش حامیان توافق هستهای بر این بود که حساب رفتار دولت اوباما را از رفتار کنگره جدا کنند. اما اکنون و با روی کار آمدن ترامپ جمهوریخواه، میتوان گفت که زمین بازی تغییر یافته است.
نگاه ترامپ، نگاه طبقه متوسط سفیدپوست آمریکایی و نگاهی هویتمحور است. از نظر ترامپ هویت آمریکایی باید هویت سنتی سفیدپوست باقی بماند و نباید توسط پدیده مهاجرت خدشهدار شود. در پس پرده شعار «اول آمریکا» و بازگرداندن عظمت به ایالات متحده، فقط بازگرداندن مشاغل خارج شده از آمریکا وجود ندارد، بلکه تداوم استثناگرایی و تاکید بر هویت آمریکایی نیز مشاهده میشود. اینجا مساله فقط ترامپ نیست، یک دیدگاه کلان مطرح است که ترامپ آن را نمایندگی میکند و رای معتقدین به همین دیدگاهها بود که او را در ناباوری رئیسجمهور آمریکا کرد. شاید برخی رفتارهای ترامپ احمقانه و غیرعادی بهنظر برسد اما بهمعنای آن نیست که وی یک دیدگاه خاص را در سیاست داخلی و خارجی دنبال نمیکند. ترامپ فقط احیای مشاغل آمریکایی را مدنظر ندارد بلکه احیای هویت سفیدپوست و مسیحی آمریکا را نیز در فهرست اهداف خود قرار داده است.
نگاه چنین شخصی بهشدت نسبت به مسلمانان منفی است و طبیعتا ایرانیان نیز در این بین مستثنا نیستند. دونالد ترامپ برجام را توافق بدی میداند چون از دیدگاه او، به اندازه کافی از ایران امتیاز نگرفته است و بیش از حد به ایران امتیاز داده! وی این انگاره را بارها تکرار کرده است. این در حالی بود که دموکراتها بهدرستی معتقد بودند که واشنگتن با برجام به هرچه میخواست رسید. با چنین دولتی در آمریکا، دیگر سخن گفتن از حسن نیت در اجرای برجام، اندکی دور از ذهن و خندهدار بهنظر میرسد.
آن فرامتنی که قرار بود متن برجام را هدایت کند، حتی در دوران اوباما نیز با دشواریهای متعدد روبرو بود. افزوده شدن افراد مختلف به فهرست تحریمهای وزارت خزانهداری، اظهارات تند مقامات آمریکایی علیه ایران و تمدید قانون ISA همه در دوران اوباما صورت گرفت و آنچه حسن نیت خوانده میشد را نقض کرد. اما با دستور اجرایی ترامپ که احتمالا دستکم در خصوص ایران به همین 90 روز ختم نشود، میتوان گفت که فرامتن، منهدم شده است.
چگونه میتوان از حسن نیت با دولتی سخن گفت که دانشجوی ایرانی را هم به خاک خود راه نمیدهد؟!
شاید با دستور اجرایی ترامپ، متن برجام نقض نشده باشد – و ترامپ هم تا آن حد ناشی نیست که با نقض صریح متن، بهانه دست ایران و 5 عضو دیگر 1+5 بدهد – اما دیگر آن فرامتن برجام هم وجود خارجی ندارد. دستکم در چهار سال آینده، آن دیدگاه داخلی که معتقد به فرامتن در تعامل با آمریکا بود و به حسن نیت بخشی از دستگاه حاکمه آمریکا اعتقاد داشت و به تصریح اسناد کاخ سفید، بیش از 30 بار نمایندگانش در کاخ سفید دیدار برگزار کرده بودند، باید به نوشتن خاطرات «روزهای خوش اوباما» اکتفا کند؛ البته اگر دولت ترامپ 8 ساله نشود.
«ابراهیم متقی»، استاد دانشگاه تهران در مصاحبه با فارس چنین نظری را مطرح کرد: «برجام آیندهای ندارد. به این دلیل که نوع توافق به گونهای تنظیم شده که بین تعهدات ما و تعهدات آمریکاییها توازن زمانی وجود ندارد. نکته دوم اینکه در ضمیمه برجام وقتی که بحثهای مربوط به برداشته شدن تحریمها انعطاف جهان غرب و همکاریهای مادی مطرح میشود عموما از واژههای اما، اگر، شاید، تلاش میشود و ... استفاده شده است. اینها نمیتواند فضای اجبارآمیز و الزامآور برای آمریکاییها ایجاد کند. نکته سوم اینکه فرض را بر این بگذاریم که در مفاد برجام صراحت وجود دارد که آمریکا تعهداتی را باید در رابطه با ایران اجرا کند و انجام دهد. اگر قرار بود کسی این تعهدات را اجرا کند و انجام دهد اوباما بود نه ترامپ.... این در تفکر و در ساخت قدرت آمریکا قرار ندارد که خواسته باشد امتیازاتی را بدهد که میتواند ندهد. یعنی اینکه توافق باید به گونهای ادامه پیدا میکرد و تنظیم میشد و تعهدات به گونهای انجام میشد که امروز برای اینکه برخی از آن تعهدات اجرا بشود، شما هم چیزی داشته باشید برای اینکه قبول کنید که چیزی را بدهید.»