متن یادداشت عباس سلیمی نمین با عنوان «مُهر بی حاصلی» با رأی خبرگانی به شرح ذیل است:
اولین نشست خبرگان پنجم در 4 خرداد بر نتیجه تلاش های گفتمانی انتخابات اسفند ماه در تهران مهر «بی حاصلی» زد؛ هرچند پیش از این نیز بر اهل نظر پنهان نبود که آن چه رأی متأثر از تبلیغات گفتمانی رقم می زند نتیجه ای کاملاً معکوس بر رأی خبرگانی خواهد داشت.
در تهران «سبدی رأی» با ابهامات برطرف نشده وجود دارد که متأسفانه علی رغم گذشت قریب به هفت سال از شکل گیری آن هنوز کار اغنایی لازم پیرامونش صورت نگرفته است . در سال 88 تعداد رأی دهندگان تهرانی به رقیب رئیس جمهوری منتخب، بیشتر بود؛ همین امر نیز زمینه ای برأی القای فکر ضایع شدن حقوق اکثریت در تهران شد (در حالی که ترکیب رأی در سایر نقاط کشور برعکس بود). با آگاهی از این مسئله در آستانه انتخابات اسفند 94 برخی سیاست مداران کهنه کار با تمرکز بر رسوبات ذهنی رأی دهندگان تهرانی به گونه ای خود را پیشتاز دفاع از حقوق آنان جلوه گر ساختند. گفتمانی که در این زمینه در آستانه انتخابات اسفند به کار گرفته شد، جناب آقای هاشمی رفسنجانی را پرداخت کننده بیشترین هزینه ی دفاع از اکثریت در تهران به تصویر کشید. این گفتمان تبلیغاتی برای نمونه توانست محکومیت «مهدی» را نه به سبب اخذ رشوه از شرکت خارجی، بلکه به دلیل پیشقراولی وی در تظاهرات و آشوب های بعد از انتخابات سال 88 در تهران قلمداد سازد. مجموعه ای از سوژه هایی که در چهارچوب یک گفتمان تبلیغاتی به کار گرفته شد توانست سبد رأی مورد اشاره در تهران را قانع سازد تا در انتخابات اسفند در مسیر قدردانی از شخصیت سیاسی ای قرار گیرد که هزینه برایشان پرداخت کرده است. اما آیا این گفتمان تبلیغاتی بر اهل نظر نیز همین تأثیر را دارد؟ پاسخ کاملاً منفی است؛ کَما این که نخبگان در اولین جلسه مجلس خبرگان به ریاست کسی رأی دادند که آقای هاشمی رفسنجانی با توسل به روش های مختلف کوشیده بود وی در تهران بایکوت شود. این بدان معناست که اهل نظر نه تنها گفتمان تبلیغاتی پررنگ در آستانه انتخابات اسفند را نپذیرفته است بلکه نسبت به آن واکنشی شدید و پیام دار نشان می دهد. شاید اگر شخصیت برجسته ای چون آقای هاشمی رفسنجانی از ابتدا به طور تمام قد در مقام توجیه عملکرد اهل بیت خود و اطرافیانشان قرار نمی گرفت تا این حد جایگاه نخبگانی اش تخریب نمی شد که نه تنها موقعیت را برای نامزدی خود به هیچ وجه مناسب نبیند بلکه کاندیدای مورد نظرش نیز با اقبال چندانی مواجه نشود.
اگر موضع گیری دیر هنگام اخیر ایشان در مورد «فائزه» خیلی قبل تر از این اتخاذ می شد از یک سو از عمیق تر شدن برخی لغزش های خانواده پیشگیری می کرد و آنان نه در وادی رشوه گیری از بیگانگان برای تقویت منافع غیر قرار می گرفتند و نه در وادی پیوند با جریان های ناسالم سیاسی و وابسته به قدرت های سلطه طلب، از دیگر سو نیز جایگاه نخبگانی شخصیت برجسته و پر سابقه انقلاب اسلامی در این حد تنزل نمی یافت.
متأسفانه مواضع اخیر جناب آقای هاشمی رفسنجانی نشان می دهد که نباید انتظار تغییر چندانی در این رویه ناصواب داشته باشیم و واکنش اخیر ایشان بابت لغزش های عضوی از خانواده صرفاً به خاطر فاجعه آمیز بودن آن است ولاغیر. برای نمونه، ایشان در مراسم سی و چهارمین سالگرد تأسیس دانشگاه آزاد می گوید:«ما می خواستیم دانشگاه آزاد را وقف کنیم تا کسی دست درازی نکند، اما فعلاً روند وقف دانشگاه آزاد را متوقف کرده اند. همان طور که مسجد برای کسی نیست دانشگاه آزاد هم همین طور است. این دانشگاه برای رشد کشور و خدمت به اسلام و اهل بیت (ع) است.» (آفتاب یزد، 01/03/95، ص 3)
کدام صاحب نظری است که نداند وقف اموال عمومی، آن را به صورت خصوصی در خواهد آورد و فردی که به باطل در مقام وقف منابع عمومی قرار می گیرد می تواند تولیت آن اموال را برای همیشه در خانواده خود ثابت گرداند. کسی می تواند اموالی را وقف و شرایط وقف را تعیین کند که مالک آن باشد وگرنه به صورت عوام فریبانه ای برای همیشه می تواند مدیریت اموال مربوط به عامه مردم را در کنترل خود و اهل بیت خود نگه دارد. متأسفانه امروز خانواده آقای هاشمی که کنترل دانشگاه آزاد را در دست دارند می دانند در هر صورت بعد از ایشان این اموال نجومی از کنترلشان خارج خواهد شد؛ بنابراین با وجود اعلام نظر حقوقدانان قوه قضاییه به خلاف قانون بودن این زیاده خواهی، پدر را برای انجام چنین خلافی تحت فشار قرار می دهند. این زیاده خواهی به مانند آن است که شهردار به بهانه کوتاه کردن دست زمین خواران از پارک ها در مقام وقف این اموال متعلق به عموم برآید و فرزندان خود را نسل اندر نسل متولی این وقف قرار دهد. اگر دغدغه صیانت از اموال عمومی را داشتیم نباید متخلف ترین فرد را بی هیچ نظارتی برای بیش از سه دهه به صورت کاملاً غیر قانونی بر مدیریت این دانشگاه می گماشتیم. امروز نیز آیا دغدغه کار برای اهل بیت(ع) را داریم که بر خلاف قانون همچنان بر وقف اموال و ثروت نجومی دانشگاه آزاد تأکید می ورزیم یا به آینده اهل بیت خویش می اندیشیم؛ اهل بیتی که دست کم در موردی دریافته ایم که به حمایت از مخالفان سر سخت اهل بیت (ع) تحت پوشش دفاع از حقوق بشر تأکید می ورزد و حتی تذکر پدر نیز هیچ تأثیری در موضع او نداشته است؟ امروز که روحانی شناخته شده ای چون آقای هاشمی در رأس دانشگاه آزاد قرار دارد اهل بیت جا خوش کرده در دانشگاه آزاد در مسیر چنین پیوند های ناسالمی حرکت می کند؛ با نگرانی می توان حدس زد که اگر سایه این پدر نباشد متولیان این وقف باطل کدام بهره را از این امکانات خواهند برد.