سال گذشته طی یادداشتی با عنوان «با این دولت چه کنیم؟» که در روزنامه «وطن امروز» منتشر شد، درباره نحوه مواجهه جریان انقلابی با دولت و شخص حسن روحانی مطلبی نوشتم. آنجا توضیح داده شد جریان انقلابی باید تمام تلاش خود را در راستای نقد صریح و غیرمحافظهکارانه سیاستهای اشتباه دولت و تصمیمات شخص حسن روحانی به کار گیرد، چراکه منافع این سیاست برای مردم و انقلاب و نظام به مراتب بیشتر از فروغلتیدن در لاک محافظهکاری و اجرا و اعمال مصالح و منافع الزامی این رویکرد است. آن زمان به واسطه عدم بلوغ برخی دیدگاههای انقلابی که متاسفانه بشدت مخالف نقد صریح دولت روحانی بودند و فهم محافظهکارانهای از این تکلیف داشتند، فضا فراهم نبود تا به آنها یادآور شویم نقد صریح دولت در واقع مبتنی بر یک واقعبینی و برساخته یک تدبیر و دوراندیشی انقلابی است. ما معتقدیم ـ و برای این اعتقادمان دهها و صدها برهان و نشانه داریم ـ که آقای روحانی به هیچ عنوان از مسیر خوشبینی به آمریکا و دلخوشی به وعدههای آمریکاییها بازنمیگردد و متاسفانه او به واسطه تصورات غلطی که از نتیجه گره زدن مصلحت و سرنوشت خود به واشنگتن دیسی دارد، قابل اصلاح نیست و این موضوع باعث میشود امید چندانی نسبت به تغییر سیاستهای او به سود اقتصاد و تامین معیشت مردم وجود نداشته باشد و اصطلاحا «درست بشو نیست».
اظهارات روز دوشنبه حسن روحانی در نشست خبری و آنجایی که او برنامهاش را درباره مذاکره با دولت بایدن مطرح کرد، به وضوح نشان داد پیشبینیها درست از آب درآمد و او همچنان بر اساس برآوردی که از معامله با آمریکاییها دارد، میخواهد واپسین روزهای حضور خود در دولت را نیز به پیگیری مجدد سیاست مذاکره با آمریکا و خوشبین بودن به تحقق وعدههای آمریکاییها سپری کند.
خب! این موضع روحانی بسیار خطرناک است. در 7 سال گذشته نتیجه اعمال این سیاست، چیزی جز به ویرانی کشاندن اقتصاد و کوچک شدن سفرههای مردم و نیز مخدوش شدن بخشی از امنیت ملی نبوده است. او از موضع ضعف وارد مذاکره با آمریکاییها شد، در حالی که احتمالا خودش هم میدانست مذاکره از موضع ضعف، دستاوردی برای ملت نخواهد داشت ولی شاید او منافعی جدا از منافع ملت برای خودش در موضوع مذاکره از موضع ذلت با آمریکاییها تعریف میکرد.
اگر از مذاکرات برجامی آبی برای برجامیان گرم شد اما این مذاکرات و نتیجه آن نانی برای مردم نداشت. بیکفایتی دولت حسن روحانی نه تنها باعث تحمیل هزینههای زیادی به مردم و نظام شد، بلکه باعث شد در برخی موارد مانند آبان 98 بخشی از جامعه به واسطه این بیکفایتی دولت، به خیابان بیایند و یک ماجرای غمگین و یک هزینه سنگین برای ایران اتفاق افتاد. تداوم این بیکفایتی باعث شد اکثریت جامعه که هنوز امیدوار به بهبود و اصلاح امور از طریق ساختارها هستند، از طریق نهاد پارلمان، اصلاحات را پیگیری کنند. آن ارادهای که در مجلس شورای اسلامی بر اساس ذهنیت درست خود از مطالبات افکار عمومی، بحث استیضاح روحانی را مطرح کرد، ارادهای دقیق و با نیتی خیرخواهانه بود. چه کسی تردید دارد هر روز ماندن حسن روحانی در جایگاه ریاستجمهوری چه هزینهای به مردم و نظام اسلامی تحمیل میکند؟ از طرف دیگر به اعتقاد بسیاری از جامعهشناسان، استیضاح روحانی باعث میشود مقداری از نفرت عمومی نسبت به این دولت و سیاستهایش برطرف شود و اصطلاحا مردم نفسی بکشند، آیا کسی منکر خشم عمومی ایجادشده نسبت به سیاستهای اشتباه این دولت است؟
بنابراین اراده پشت طرح موضوع استیضاح روحانی، یک اراده خیرخواهانه و دقیق و مصلحتگونه بوده است اما امتزاج 2 اصل «حکمت» و «مصلحت» باعث شد یک نگاه ریزبینانه و موشکافانه و دوراندیشانه نسبت به این موضوع یعنی پایان زودهنگام ریاستجمهوری روحانی، نمایندگان پیگیر بحث استیضاح را به تامل بیشتر وادارد و نتیجه آن شد که مجلس شورای اسلامی با نجابت و بر اساس یک مصلحت بالاتر برای مردم مظلوم، فعلا استیضاح را از دستور کار خارج کند و در حالی که بحث «عدم کفایت» محرز است، تلاش کند با تصویب قوانین درست، این دولت را وادار به کار کند تا این چند ماه پایانی، شاید خیری از این دولت به مردم برسد.
اکنون با مواضع روز دوشنبه حسن روحانی، به نظر میرسد نمایندگان پیگیر موضوع استیضاح روحانی، به این نتیجه برسند که تکلیف مماشات با این دولت پرهزینه از روی دوش آنها برداشته شده است. هم از این جهت که از مردم در مقابل پیامدها و هزینههای بیشتر تداوم سیاست خوشبینی روحانی به آمریکا حراست کنند و هم اینکه زودتر از زمان تعیین شده، شرایط و مسیر را برای جبران ویرانیهای به جا مانده از سیاستهای دولت روحانی هموار کنند.
ما معتقدیم باید از همه ظرفیتهای قانونی استفاده کرد و مانع آن شد به بهانه مذاکره با آمریکا و لغو تحریمها، منافعی پیگیری شود که هیچ نسبتی با رفاه و منافع مردم ندارد. درختی که 4 سال ثمر نداد، قطعا 8 سال و بیشتر هم ثمر نخواهد داد. کسی که 5 سال قبل چشم در چشم مردم مدعی شد همه تحریمها برداشته شد، حالا پس از 5 سال وقتی میگوید زمان پایان عمر تحریمها فرارسیده، آیا صلاحیت و مشروعیت دارد؟ قطعا نه! بنابراین موضوع «عدم کفایت» واضح و مشهود است. منتها هنوز برای اعلام نظر قطعی درباره نحوه برخورد با این واقعیت زود است. اگر قرار است روحانی حرفهایی که روز دوشنبه گفته را در عمل هم دنبال کند و بر خلاف قانون، مصوبات مجلس شورای اسلامی را که فعلا بنای تعامل با او را دارد اجرا نکند، به نظر نمیرسد دیگر بتوان نمایندگان مجلس را نسبت به ادای تکلیف مردمی و انقلابی خود در قبال این دولت منصرف کرد. اگر هم در نهایت او جانب مردم را گرفت و از تداوم یک مسیر و پیگیری همان سیاستهای شکستخورده و پرهزینه قبلی دست برداشت، آنگاه نمایندگان مجلس باید نسبت به تصویب مصوبات و قوانین بر مبنای واقعیت و نه اوهام برآمده از خوشبینی بخشی از دولت به آمریکا اقدام کنند و شرایط کشور را برای بازگشت به ریل خدمتگزاری به مردم فراهم کنند.
علی هدایتی