محمد حسین عابدی: نوشتن از خشکسالی در سالهای اخیر مشق شب خبرنگاران استان سمنان است و مقوله بی آبی هر ازگاهی بر تیترهای نشریات محلی و خبرگزاری ها می نشستند اما مردم خارتوران از توابع بخش بیارجمند شاهرود خشکسالی را با تمام وجود خود درک می کنند آن هم به نحوی که امروز در ذهن ۳۰هزار سکنه این بخش، خشکسالی و کم آبی جای خود را به بی آبی داده است.
خشکسالی ۱۷ساله در استان سمنان یکی از مواردی است که بارها به آن پرداخته شده اما امروز بخش بیارجمند و منطقه خارتوارن اوضاع به گونه ای دیگر است کافی است سوار برخودرویی فاصله ۳۰۰ کیلومتری شاهرود تا دروازه کویر لوت در آخرین روستای دارای سکنه بخش بیارجمند یعنی اسب کشان را طی کنی تا عمق خشکسالی را در میان لبان تشنه اندک مردم باقی مانده در این روستا ببینی و درک کنی چرا جمعیت این بخش امروز به کمتر از نصف تقلیل پیدا کرده و مهاجرت چه بر سر این مناطق آورده است.
روستاهایی که امروز چشم به راه غرش موتور تانکر حامل آب شرب اداره آب وفاضلاب روستایی بیارجمند هستند تا برایشان حامل قطره ای زندگی باشد آن هم فقط قطره ای، چون آب در بیارجمند خیلی زود تمام می شود بخش خارتوران ۲۹روستا دارد که ۲۰روستای آن امروز با تانکر آبرسانی می شوند و مخازن دو هزار لیتری موجود در روستاها با چشم برهم زدنی به اتمام می رسند و باز چرخه مکرر صبر کردن تا غرش بعدی موتور تانکر حامل آب برای این مردم آغاز می شود.
اینجا خشکسالی کاری کرده تا اگر با چشم نبینی لبان خشکیده مردم و زمین های چاک چاک خورده ای را که در گذشته بر گرده شان جو، آن هم نه هر جویی، محصولی که با کشت دیم به دست می آمد، نمی توانی باور کنی این مردم بدون آب چگونه زندگی می کنند و شاید ما که در شهرها لوله کشی آب های سرد و گرممان به تفکیک صبح تا شب خدمترسانی می کنند نتوانیم درک کنیم که داشتن روزانه ۲۰دقیقه آب شرب برای آشامیدن، پختن، شستن، استحمام و ... یعنی چه؟
درازاب امروز خالی و خشک تر از همیشه
برای فهمیدن عمق خشکسالی در خارتوران باید مسیر ۳۰۰کیلومتری شاهرود تا دروازه کویر را طی کرد و در این بین، روستای درازاب، نخستین مقصد ماست روستایی که ۱۶خانوار جمعیت دارد و تمامی جوانانش امروز در شهر جویای کار هستند و از روستا تنها چند پیرمرد و پیرزن و کودک باقی مانده اند که آنها نیز در سایه درختی صبح را به عصر می رسانند.
پیچ و خم جاده ناهموار روستای درازاب گویای سختی آبرسانی به این منطقه است و مردم سختکوشش امروز بدون کشاورزی و دامداری، تنها چشم انتظار رسیدن تانکر آب هستند و حتی با حفر چاه ۲۵۰متری هم نمی توان به آب مورد نیاز دست یافت در این بین چند کلامی با مردم این روستا شاید بتواند حقیقت را بیان کند.
قدرت الله غلامی از ساکنان این روستا می گوید مهاجرت باعث شده جمعیت این روستا که روزی بالای ۲۵خانوار بود امروز به ۱۶خانوار آن هم با یک یا دو سکنه برسد چرا که همه به شهر رفته اند و با سختی زندگی می کنند، در درازاب آبی وجود ندارد زمانی شهید طاهری در اوایل پیروزی انقلاب با هزینه شخصی اش برایمان قنات را لایروبی و محفظه ای برای برداشت آب برایمان بنا کرد اما امروز آن قنات نیز خشک شده و چشم انتظار تانکر آبرسانی هستیم.
از او درباره مشکلات زندگی در درازاب می پرسم و می گوید: زمانی آب قنات این روستا درازای جاده تا ۹کیلومتر را طی و به روستاهای دور دست آبرسانی می کرد و به این دلیل نام این روستا درازاب نهادند اما امروز قطره ای آب برای خوردنمان نمانده و وقتی با تانکر آب می آورند مجبوریم آن را در ظروف ۲۰لیتری ذخیره کنیم تا بتوانیم بنوشیم چرا که این آب تنها دو ساعت دوام دارد و بعد تمام می شود و باید به انتظار بنشینیم و امروز باید بگویم ۱۴روز از آخرین باری که تانکر برایمان آبرسانی کرده می گذرد و اگر مجبور باشیم باید آب را از روستاهای دیگر به عاریه بگیریم از سوی دیگر چاله ای آب ساکن به عمق یک متر در این روستاست که برخی موارد به جای استحمام درآن فرومی رویم و باز نفر بعدی ...
آب را برای استحمام به عاریت می گیریم
چاله آبی که حاج قدرت الله می گوید یادگار آب انباری است که معلم شهید، عباس طاهری آن را ۳۰سال پیش ساخته است و از آلودگی حتی نمی توان طرفش رفت اما اینجا آب کیمیاست و برای افرادی که در گرمای تابستان، بدون آب فرصتی برای استحمام ندارند، شاید غنیمت باشد و در این بین زنان این روستا همانطور که حاجیه خانم غلامی می گوید هر ۱۵ تا ۲۰ روز یکبار برای استحمام به روستای مجاور می روند.
این بانو می گوید: چهار، پنج سال اخیر خشکسالی بسیار برما فشار آورده است و مردان و جوانانمان به گونه ای میهمان شهرها شده اند که امروز مایحتاج زندگی مان توسط وانت بارهای دستفروش تامین می شود چرا که حتی یک مغازه برای خرید وجود ندارد و اگر وسیله ای مورد نیاز باشد باید تا هفته دیگر و حضور وانت دستفروش دیگر صبر کرد.
دستفروشی که حاجیه خانم غلامی از آن سخن می گوید نیز همینجاست ...با دستان پینه بسته و ریش تُنُک معلوم است خودش روزگاری کشاورز بوده و امروز بر رخش مراد کاسبی سوار است او اما به جز چند صابون، چند فتیله چراغ نفتی و مقداری پفک و چیپس که مدتی نیز از تاریخ مصرفشان گذشته چیز دیگری ندارد و این همه زندگی مردم درازاب است آنجا که سال هاست از خنده کودکانه و صدای بازی های جوانان و نوجوانان فاصله دارد.
اسب کشان آب ندارد
دومین روستای مقصدمان اسب کشان است اینجا آنجایی است که به اصطلاح به آن آخر دنیا می گویند پس از این روستا دیگر دشت لوت است و فاصله ای چندانی تا بردسکن و کویر برهوت ندارد این روستا ۱۲خانه دارد اما در نیم ساعت حضور ما تنها چهار نفر را مشاهده کردیم یک پیرمرد ۹۳ ساله و همسر ۸۸ ساله اش و دو پیرزن دیگر که مجالی برای سخن گفتن ندارند.
رضا کرمی پیرمرد اسب کشانی که دستان پینه بسته اش نشان از سالها کار سخت می دهند، درباره وضعیت آب شرب این روستا می گوید: هفته ای دو روز آب شرب در این روستا وجود دارد و مابقی روزها خبری از آب نیست و زمان حضور شما درست یکی از همان روزهاست که قطره ای آب در این روستا وجود ندارد همچنین باید گفت در ۱۲روز گذشته هیچ آبی در این روستا نبوده و تمام ماه مبارک رمضان را بدون قطره ای آب سرکردیم.
وقتی از او می پرسم بدون آب چگونه می توانستید دوام بیاورید، می گوید: فرزند یکی از اهالی با ۲۰لیتری برای مان آب می آورد اما مگر من و همسر پیرم چقدر می توانیم مزاحم این جوان شویم دست آخر برخی اوقات مجبوریم از ورودی قناتی آب بخوریم که خفاش ها در آن لانه دارند و فضله این جانوران را می توان در آب مشاهده کرد اما چاره چیست شما بگوئید؟ وقتی این سخنان را می گوید تکان های شدید رگ های کردنش نشان از بُغض دارند که اشکِ پر آب، از آب برایش به ارمغان آورده است.
این مردم مدت های زیادی را با بی آبی سرکرده اند اما نجابتشان نگذاشته تا کنون خم به ابرو بیاروند و لب به اعتراض بگشایند؛ از حاج رضای ۹۳ساله می پرسم آیا به فکر ترک کردن اسب کشان هست؟ می گوید: کجا بروم؟ اینجا به دنیا امده ام ۸۰سال پیش زمانی که یاغی ها به ما حمله می کردند در قلعه مجاور این روستا پناه می گرفتیم و من از آن روزها تا به امروز با تار و پود اسب کشان در هم آمیخته شده ام هرچند روزهای زایدی از عمرم نمانده ولی اگر بی آبی مرا نکشد، غصه مهاجرت این همه جوان که امروز در شهر یا دست فروشی می کنند و یا خدایی ناکرده به راه خلاف کشیده شده اند، قطعا مارا خواهد کشت.
گرماب جان می سپارد
روستای گرماب را به عنوان سومین مقصدمان انتخاب می کنیم روستایی که آب گرمش معروف بوده و در زمان خود می توانسته جاذبه گردشگری ویژه ای باشد اما ورودی این روستا و منظره ای از چند بز لاغر که در لای شن زار به دنبال یک مشت علف خشک می گردند و شاید تمام خشکسالی را بتوان اینجا در بین تلاش های برغاله کوچک حنایی رنگی یافت که در تلاش برای شیر زلال مادر، هیچ چیز گیرش نمی آید آری اینها همه نشان می دهد که این روستا نیز بدون آب دارد جان می سپارد.
فصل مشترک تمام روستاهای بخش توران عدم وجود جوانان است گرماب هم جوانی ندارد همه رفته اند و در شهر به دنبال کار می گردند و در این بین ولی الله عادلی دهیار گرماب شاید بهتر بتواند وضعیت کنونی را توضیح دهد: گرماب آب شربش را از روستاهای دیگر تامین می کند و در طول شبانه روز شش ساعت آب دارد اما این آب باز هم کفاف جمعیت ۲۸ خانواری را نمی دهد در نهایت باید گفت خشکسالی تاثیرش را بر گرماب نیز گذاشته و همه جوانانش مهاجرت کرده اند.
فاطمه اکبری اما دیگر ساکن روستای گرماب نظری متفاوت دارد. او که دیدن ما را بهانه ای برای بیان مشکلات می بیند لب به شکایت می گشاید و می گوید: کیفیت آب شرب اینجا خوب نیست در گرماب زمانی ۳۰خانوار بودند و همه در حیاط هایشان سبزی کاری، مرغ، گوسفند و کشاورزی داشتند اما امروز ما مانده ایم و تشنگی و این آبی که کیفیتش مناسب نیست.
فاطمه روبه دختر نوجوان ۱۳، ۱۴ساله اش می کند و ادامه می دهد: این دختر مریض است و اگر می خواهید بدانید خشکسالی چه بر سرمان آورده باید بگویم از بی آبی مجبور به فروختن گوسفندان شدیم و شوهرم برای کارگری به شهر رفته است حال من با دو بچه نوجوان و درآمدی که کفاف زندگی مان را نمی دهد چگونه زندگی را بچرخانم که حاصلش بیماری یک دختر نوجوان باشد دختری که به دلیل مهاجرت همه اهالی به شهر مجبور است برای تحصیل به زمان آباد در ۳۰کیلومتری اینجا سفر کند و کرایه این مسیر را که قبلا دولت پرداخت می کرد را نیز باید خودمان بدهیم کدامیک از مسئولان می توانند یک روز در منزل ما زندگی کنند و دختر نوجوان خود را ۳۰کیلومتر آنطرف تر برای تحصیل بفرستد.
کلاته مری روستایی مالامال از مشکلات
مشکلات در گرماب وجود دارد اما برخی ساکنان خارتوران می گویند اگر به کلاته مری و وهل بروی مشکلات چند برابر است و در این بین سوالی که ذهن را می آزارد این است که مگر از این بدتر نیز وجود دارد؟ مگر بدتر از اینکه مردان یک روستا برای استحمام به چاله ای آب ساکن آلوده فروبروند و ۱۲ روز را با یک ۲۰لیتری آب شرب بگذرانند نیز وجود دارد و در این بین نگاهی به زندگی مردم روستای وهل و کلاته مری پاسخ واضحی به این سوالات می دهند... بله... از این بدتر نیز در بخش خارتوران وجود دارد.
وهل و کلاته مری دو روستایی هستند که به جز بخشدار و فرماندار کسی از مسئولان تا کنون پایش را به آنچا نگذاشته و به قول برخی از اهالی این روستا، وهل زمانی مورد توجه قرار می گیرد که نامزدهای انتخابات مجلس دل به همین ۲۰، ۳۰ رای مردم می بندند روستای کلاته مری بیشتر به ویرانه ای بدل است که در بدو ورودمان چند کودک با بازی های شادشان توجه مان را جلب می کنند بچه هایی که لباس های رنگ و رو رفته شان نشان از آفتاب سوزان این منطقه دارد اما این روستا برخلاف دیگر روستاهای خارتوران، اصلا آب ندارد.
بسیاری از روستاهای خارتوران از ۲۰دقیقه تا شش ساعت در روز آب دارند اما کلاته مری هیچ چیز ندارد خانم گلی از ساکنان این روستا می گوید: اگر همسایه های بالادستمان آب را استحصال نکنند به اندازه شیر یک سماور در طول روز به مدت دو ساعت آب شرب در اختیار داریم و زمانی که آنها منزل باشند هیچ...
از او می پرسم برای تامین آب چه می کنید؟ می گوید: با فرغون دو ۲۰لیتری آب را در زمستان و تابستان حمل می کنیم و از شش کیلومتری اینجا آب شرب می آوریم و چون همسرم برای کار به شاهرود و یا بیارجمند می رود، مجبوریم با داشتن سه کودک، خود این کار را انجام دهم اما مشکلاتمان یکی دوتا نیست فرزند سه ساله ام از بدو به دنیا آمدن با بیماری کبد مواجه بود و امروز رنگ یکی از چشمانش با دیگری فرق دارد، جوش های فراوانی می زند و بیماری واریگوسل اورا از پای درآورده است.
شیر آب را باز کنید خودتان ببینید
وقتی از اهالی کلاته مری می پرسم وضعیت آب چگونه است می گویند خودتان شیر آب را باز کنید تا ببینید فرزندانم دهانشان را به شیر می چسبانند و قطره قطره آب را می مکند من هم ظرفی در زیر شیر قرار داده ام تا چکه چکه های جمع شده آب بتوانم برای پخت و پز استفاده کنم که آن هم به دلیل خردسالی کودکانم معمولا یا آلوده می شود و یا هدر می رود.
این بچه ها که میانگین سنی شان از شش سال بیشتر نیست خوب می داند که بی آبی چیست، مقوله ای که بچه های شهرنشین ساکنان تهران، مشهد و یا حتی شاهرود و سمنان حتی رنگش را نیز به خواب ندیده اند امیر رضای سه ساله از امروز می داند جنگ برای آب یعنی چه اما خیلی هایمان نمی دانیم و زمان دست و صورت شستم شیر را تا انتها باز می گذاریم و اگر بدانیم آبی که بر پای گیاهانمان می رود می تواند چند روز امیررضای بیمار را سیراب کند شاید کمی به فکر باشیم.
کلاته مری روستایی است که ساکنانش آنرا رها کرده اند و به قول خانم گلی، چه بکنند در این روستای بی آب، کشاورزی یا دامداری؟ با کدام آب، اینجا کیلومتر ها خشک است و بی آب و علف حتی شترها هم تاب ماندن در این جا را نخواهند یافت چرا که بالاخره روزی آب می خواهند.
ناراحتی را می توان از چشمان خانم گُلی وقتی به آسمان دوخته می شوند دید آنجا که می گوید: خدا باید به دادمان برسد وگرنه حیاتمان در خطر است تانکرهای دو هزار لیتری آب به صورت دولتی برای روستاها ارسال شده بود، ما هم یکی داشتیم اما آمدند و آن را بردند شاید نمی خواستند به ما آب برسانند چرا که کم هستیم و برایشان نمی صرفد شاید هم می گویند این چهار، پنج خانوار کرایه آبرسانی نمی کنند و ما چه کنیم؟ خدا می داند.
در مسیر بازگشت
۲۹ روستای بخش خارتوران به مرکزیت احمد آباد به نوعی با خشکسالی درگیر هستند و هریک به میزان خود، از این بلای طبیعی سهمی دارند اما نکته قابل توجه در میان همه این روستا این است که بیکاری، عدم وجود امکان دامداری و مخصوصا کشاورزی باعث شده تا عمده جوانان این منطقه به شهر بروند و خانواده هایشان را در اینجا تنها بگذارند.
در این بین خشکسالی روستاهای توران را وارد معادله ای کرده که هر دو سویش مجهول است از یک سو مهاجرت باعث خالی شدن روستاها شده و معیارهای خدمات رسانی شامل آبرسانی، دهیاری، شوراهای اسلامی که شرط نخستشان اسکان حداقل ۲۰خانوار است را تحت الشعاع قرارداده و از سوی دیگر به دلیل وجود بیکاری و عدم تخصص کافی نیروی مهاجر در شهر، باعث به وجود آمدن پدیده هایی مانند مشاغل کاذب، بیکاری فصلی، دستفروشی، بزهکاری، حاشیه نشینی و ... را رواج داده است.
امروز نگاهی به ترکیب جمعیتی شهرک های حومه شهر شاهرود به ویژه مسکن های مهر نشان می دهد که عمده ساکنان این نواحی روستائیان مهاجر هستند که بیشترشان زیر ۴۰سال سن دارند و این معضلی به نام خدمت رسانی به حاشیه نشینان را به وجود آورده که نیازمند مدیریت شهری ویژه است.
در مسیر بازگشت مدام در این فکر هستیم که این مردم چه می توانند انجام دهند، برای رفتنشان جایی نیست از سوی دیگر تاب ماندن ندارند این بحران انسانی به وجود آمده در بخش بیارجمند مدت هاست رها شده و به گفته اهالی تا کنون مدیران ارشد استانی یا یکبار پایشان را به این بخش گذاشته اند و یا تا کنون برخی روستاهای بیارجمند را ندیده اند حتی به یاد داریم که مدتها پیش یکی از مسئولان استانی در زمان استقرار اداره آب و فاضلاب روستایی در بیارجمند معتقد بود اینجا نیازی به استقرار اداره ندارد و این متاسفانه دیدی است که مسئولان به این محروم ترین نقطه استان سمنان دارند.
بیارجمند در بحران است
بخشدار بیارجمند در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: این بخش در سال های اخیر به دلیل کاهش بارندگی ها به شدت با بحران کم آبی روبرو است و به تبع آن بیشترین تهدید را آب شرب در این بین داشته همچنین از لحاظ معیشت مردم که عمدتا دامدار و کشاورزی هستند باید بگوئیم که وضعیت فعلی چندان مناسب نیست و مردم دچار مشکلات جدی شده اند اما اقدامات صورت گرفته از چند سال گذشته که شامل لایروبی چشمه ها و قنوات محسوب می شود بازهم درمان قطعی برای رفع مشکل خشکسالی نبوده است.
روح الله کریمی با بیان اینکه تنها بارندگی و لطف خدا می تواند به داد مردم برسد، افزود: متاسفانه شبکه فرسوده آبرسانی، ترکیدگی، عدم بارندگی و افت یک متری منابع آبی در سال باعث بروز بحران در بخش بیارجمند شده لذا ما و همکارانمان سعی کرده ایم اقداماتی را برای کاهش آثار این پدیده انجام دهیم و همواره سعی داشته ایم تا نقطه ای را از لحاظ هدر رفت آب نداشته باشیم در این راستا با همکاری آبفار شاهرود آبرسانی سیار را به روستاها در دستور کار داریم که امروز ۱۹ روستا با این روش آبرسانی می شوند.
وی ادامه داد: مجتمع آبرسانی خارتوران از دیگر طرح هایی است که با افتتاح می تواند مشکل ۹روستا را برطرف کند که خوشبختانه کارهای مطالعاتی و حفر آن از سوی منابع طبیعی، امور آب، آبفار و ... در حال پیگیری است و امروز این چاه حفر شده است اما امروز مشخص نیست که این چاه چه میزان دبی دارد اما تنها می توان امیدوار بود.
خارتوران تشنه است
بخشدار بیارجمند با اشاره به اینکه قطعا بیارجمند دچار بحران آب قرار دارد، گفت: خارتوران امروز کانون بحران است اما باید گفت در منطقه ای شدت این بحران متفاوت برآورد می شود اما کاهش شدید آب دهی قنوات و چاه ها فصل مشترک تمام روستاهای بیارجمند به حساب می آید.
کریمی درباره بحران انسانی خشکسالی نیز، توضیح داد: روستا یک کانون تولیدی است و از قدیم مرکزی خودکفا برای تهیه مایحتاج خود بوده اما با پیشرفت جوامع تهیه نیازهای روستانشینان از شهر بیشتر و از سوی دیگر مهاجرت نیز افزایش یافته است و در این بین خشکسالی قطعا آثار سوء خود را گذاشته است امروز شاهد خالی شدن یک کانون تولید و افزایش جمعیت بی رویه شهری هستیم که حاشیه نشینی، مشاغل کاذب، ناهنجاری های اجتماعی و ... از آثار آن است.
وی افزود: روستا نشینان مهاجر بیارجمند غالبا به مشاغل کاذب روی آورده اند و این امر بر همه اجزاء خانواده اثرگذار است کما اینکه اگر در روستاها بمانند کانون خانواده ها بیشتر در امان می ماند اما این را نیز باید دانست که ارتزاق این مردم از راه کشاورزی و دامداری است و در منطقه ای که چاه ها، مراتع، قنوات و منابع آبی کاملا خشک شده، مردم چاره ای جز یافتن شغلی برای درآمد زایی ندارند.
بخشدار بیارجمند همچنین با اشاره به ضرورت جمع آوری آب های سطحی برای کشاورزی، شرب و صنعت، گفت: در منطقه خارتوران عمق قنوات بسیار کم است و اکثرا از آب های سطحی استفاده می کنند و می توان با بندهای خاکی، قنوات را تزریق کرد ما این اقدامات را در دستور داریم اما باید به انتظار بارندگی ماند همچنین باید گفت بندها و ترکینس های زیادی در مکان های مختلف قرار دارد اما این ترکینس ها نیز بدون بارندگی فایده ای ندارند.
دستانی که به آسمان اشاره دارند
سفر به روستاهای بخش بیارجمند و خارتوران تمام شد و فصل مشترک تمام این مردم سختکوش و مهربان دست به دعا بودنشان به درگاه ایزدی است که بارش هایش می تواند چاره ساز و حیات بخش این مردم باشد ساکنان خارتوران از آخرین باری که دو روز متوالی باران را دیده اند، یادشان نمی آید و شاید بارش مناسب و متوالی بتواند دوای درد لب های تشنه شان باشد.
اما در این بین بعد انسانی خشکسالی در خارتوران بیداد می کند و شاید نمود بارز آن پیرزن اهل کلاته مری باید که درب سنگین و آهنی منزلش، روزهای متمادی از پاشنه درآمده و یک زور بازوی جوانی در این روستا وجود ندارد که تنها مامن زندگی اش را برای این پیرزن تعمیر کند.
در پایان نیز باید گفت شاید بارش باران بتواند درمان درد این سختکوشان باشند اما مدیران هم باید بدانند، بد نیست یکروز را در میان این مردم بگذرانند و کمی از میز فاصله بگیرند.