پیروزی نسبی حزب جوان «تحریک انصاف» به رهبری «عمران خان نیازی» 66 ساله در انتخابات پارلمانی و شوراهای 2018، دومین انتقال سیاسی مسالمتآمیز در تاریخ 70 ساله «پاکستان» به حساب میآید. از این رو این انتخابات توجهات زیاد ناظران سیاسی را برانگیخته است و در این میان بسیاری درباره تأثیر این انتخابات و دولت عمرانخان راه افراط و بعضاً راه تفریط را پیمودهاند. در این خصوص توجه به نکات زیر اهمیت دارد:
1- «دولت» و «ارتش» در پاکستان دو قدرت مهم بودهاند و امروز هم این دو تعیین کننده اصلی وضعیت و سیاست در کشور همسایه شرقی ما به حساب میآیند. این دو در طول این 70 سال که از زمان استقلال این کشور میگذرد عمدتاً بصورت رقیب یکدیگر بودهاند و از این رو بارها شاهد بودهایم که دولتها نتوانستهاند دوره قانونی خود را سپری کرده و در میانه راه با کودتای ارتش برکنار گردیدهاند. در بسیاری از موارد هم اساساً خود ارتش دولت را تشکیل داده است. این بار کودتایی صورت نگرفته و دولتی در آستانه شکلگیری است که- برخلاف تبلیغات سیاسی دو حزب مسلم لیگ نواز و مردم- ارتش در شکلگیری آن نقشی ایفا نکرده است اگرچه بیش از هر حزب دیگری با ارتش بعنوان رکن برتر قدرت در پاکستان همخوانی خواهد داشت. با این وصف میتوان گفت پاکستان در دوره دولت چهار ساله عمران خان از انسجام بیشتری در مناسبات داخلی و خارجی برخوردار است هر چند این موضوع احتمالاً در همه هشت ایالت پاکستان درست درنیاید.
2- در میان ایالتهای پاکستان، «پنجاب» با مرکزیت لاهور وضعیت ویژهای دارد. پنجاب پرجمعیتترین، ثروتمندترین، مؤثرترین و حساسترین ایالت پاکستان به حساب میآید. پنجاب منطقهای است که خود به دو قسمت پنجاب هند و پنجاب پاکستان تقسیم شده و از قضا پنجاب هند نیز ثروتمندترین ایالت این کشور به حساب میآید. پنجابیها عمدتاً پشتون هستند و بطور سنتی از حزب مسلم لیگ که حزب مؤسس پاکستان به حساب میآید، پشتیبانی کردهاند. گرایشات مذهبی در این ایالت نسبت به هر ایالت دیگر پاکستان، قویتر است و از اینرو در طول تاریخ پاکستان، حزب مردم به رهبری خانواده بوتو که غرب گرا به حساب آمدهاند، نتوانسته در پنجاب رأی آنچنانی داشته باشند. هم اینک این آراء استان تقریباً به دو بخش مساوی بین حزب مسلم لیگ نواز شریف و حزب تحریک انصاف عمرانخان تقسیم شده است. در این میان عمرانخان در صدد است با جلب کرسیهای حزب مسلم لیگ شاخه قائد اعظم- به رهبری پرویز مشرف- و کرسیهای منفردین، دولت ایالتی پنجاب را تشکیل دهد و حتی «چودهری پرویز الهی» را بعنوان سر وزیر پنجاب مطرح کرده است. کار عمران خان در این ایالت آسان نخواهد بود و وضعیت این ایالت میتواند به کل پاکستان سرایت کند و با توجه به جایگاه آن در سیاست و اقتصاد پاکستان، دولت را با چالش جدی مواجه گرداند.
ضلع سوم قدرت در پاکستان «احزاب» هستند و تجربه پاکستان نشان میدهد که احزاب خارج از دولت میتوانند چالش جدی برای دولت به وجود آورند. براین اساس به نظر میآید اگر عمرانخان سیاستورزی کرده و انتخاب دولت پنجاب را با توجه به اختلاف کم پنج تا شش کرسی ایالتی به حزب مسلم لیگ واگذار کند، اداره اسلامآباد برای او راحتتر خواهد بود. پنجاب آنقدر قدرت دارد که حتی نیمی از آن بتواند، شرایط پایتخت را تحت تأثیر خود قرار دهد.
3- سیاست خارجی در پاکستان بیش از آنکه در ساختمان وزارت خارجه پاکستان پخت و پز شود در ستاد مشترک ارتش سامان مییابد. همیشه اینطور بوده و در پاکستان به یک سنت سیاسی تبدیل شده است. این البته دلیل خاص خود را دارد. پاکستان در طول این 70 سال هیچگاه از خطر جنگ دور نبوده است. مرزهای شرقی پاکستان برای اسلامآباد همیشه قرمز بوده و نیروهای نظامی در حاشیه این مرز در حالت آمادهباش بودهاند. در طول 40 سال اخیر درگیریهای داخلی در پاکستان به این فهرست اضافه شده و مداخلات نظامی مستقیم آمریکا در پاکستان نیز به این وضع دامن زده است. از این رو ارتش با نگاه امنیت محور خود که مورد قبول مردم نیز بوده است، بایدها و نبایدهای روابط خارجی را تعیین کرده است. در فرهنگ عمومی پاکستان دوستی با هند «خط قرمز» و منطقه ممنوعه به حساب میآید و ارتش همواره از این خط حراست کرده است. این خط قرمز گاهی و از جمله در دولت دوم نواز شریف نادیده گرفته شد و به یکی از عوامل اصلی برکناری او تبدیل گردید. هم اینک عمران خان بیش از دولتهای پیشین و دو حزب مردم و مسلم لیگ بر عدم اعتماد به هند تأکید دارد و از این رو با ارتش سیاست واحدی را در ارتباط با مهمترین پرونده سیاست خارجی پاکستان دنبال خواهد کرد و بر این اساس، به نظر میآید پاکستان بیش از دورههای پیشین، سیاست فعالسازی رابطه با دو کشور چین و ایران را دنبال نماید و این میتواند سبب دوری بیشتر پاکستان از آمریکا شود. اما آیا این استمرار هم خواهد داشت؛ پاسخ به این سؤال واقعاً سخت است. رفتارهای اقتضایی اسلامآباد پاسخ به این سؤال را دشوار کرده است.
4- حزب مسلم لیگ شاخه نواز، بدون شک به «حزب اپوزیسیون» تبدیل میشود.این حزب در هیچکدام از هشت ایالت پاکستان نتوانسته است اکثریت را به دست آورد و از این رو نه تنها در اسلامآباد بلکه حتی در یک ایالت پاکستان نیز قادر به تشکیل دولت نیست. رهبر این حزب هماینک در زندان است و برادر او «شهباز شریف» با صراحت از دخالت ارتش در انتخابات و تقلب در آن سخن گفته است. «مریم اورنگزیب» سخنگوی حزب نواز از ایجاد ائتلافی علیه تقلب سخن گفته است و رهبران حزب مردم که با کسب فقط 39 کرسی سنگینترین شکست را طی چهار دهه گذشته تجربه کرده به ائتلاف نواز پیوسته است. این وضعیت نشان میدهد پاکستان احتمالاً آبستن حوادثی است. در اینجا سوال این است که آیا ارتش که مقتدرترین و فراگیرترین و در حال حاضر مشروعترین رکن قدرت در پاکستان به حساب میآید میتواند فضای ملتهب کنونی را مدیریت کرده و مانع شکلگیری جبهه معترضین شده و در صورت شکل گرفتن، آن را مهار نماید؟ پاسخ این سؤال هم واقعا دشوار است.
گروههای مذهبی در پاکستان به شدت از حزب نواز شریف حمایت میکنند و پنجاب بیش از هر استان دیگری کانون این گروههاست. از سوی دیگر بسیاری از گروههای اجتماعی ملیگرای پاکستان، حزب نوازشریف را مظهر ملیت به حساب میآورند و با توجه به نفوذ 70 ساله حزب مسلم لیگ، کنار رفتن کامل آن از قدرت- که اینک بهطور کامل اتفاق افتاده است- را برنمیتابند و به راحتی به فراخوانهای مخالفدولت عمرانخان میپیوندند. از سوی دیگر حزب مسلم لیگ شاخه نوازشریف از حمایت قوی سعودی و عربی هم برخوردار است و همه میدانیم که سهم کشورهای عربی جنوب خلیجفارس در اقتصاد و تجارت پاکستان کم نیست طبعا اگر از یک سو شرایط پاکستان به شکلگیری دو قطبی نواز- عمرانخان منجر شود و از سوی دیگر واقعا اسلامآباد بخواهد رابطه با چین و ایران را جایگزین رابطه با آمریکا نماید، کشورهای عربی به تقویت جناح نواز روی میآورند. در اینجا سؤال این است که آیا ارتش و عمرانخان خود را برای هزینههای تغییر در سیاست خارجی آماده کردهاند یا خیر؟ شواهد نشان میدهد که چنین آمادگی وجود دارد و اما عمق و تداوم آن چقدر است؟
5- ارتباط با ایران، مهمترین سؤال پیش روی دولت جدید پاکستان است. عمرانخان پس از پیروزی نسبی در انتخابات از شیعیان و احزاب شیعی- به خصوص مجلس وحدت مسلمین به رهبری علامه راجاناصر- به دلیل حمایتهایشان تشکر کرد. پیش از این هم او جدیت خود نسبت به توسعه رابطه با ایران را ابراز کرده بود. رابطه عمیق رهبران «تحریک انصاف» با بریلویها به رهبری استاد «طاهر القادری» از یک سو و رابطه عمیق شیعیان با بریلویها از سوی دیگر، نویددهنده رابطهای جدیتر و عملیاتیتر دولت آینده پاکستان با ایران است. همین چند روز پیش رهبران پاکستانی نسبت به فعالسازی قراردادهای مشترک پیشین بین تهران و اسلامآباد که بعضا در دو دهه گذشته با همه اهمیتشان مسکوت ماندهاند، ابراز علاقه کرده و از ایران خواستهاند کمی صبوری کند. با این حال فعالسازی رابطه با ایران در بیرون پاکستان، مخالفان جدی دارد و به همین دلیل فعالسازی رابطه با ایران به شاقول «استقلال پاکستان» تبدیل شده است آیا به اندازهای که در اظهارات خصوصی مقامات پاکستانی بر تقویت جدی رابطه با ایران تاکید میشود، در عمل شاهد «گامهای بلند» خواهیم بود؟
6- پیروزی حزب تحریک انصاف و شخص «عمرانخان نیازی»، رخداد کوچکی نبود و در داخل پاکستان به عنوان دومین رخداد مهم پس از استقلال پاکستان در سال 1326 ش تلقی شده است. عمرانخان با شعار مقابله با فساد به پیروزی رسید و رهبری تظاهرات میلیونی سال گذشته به او امکان داد که به عنوان برترین رهبر ضدفساد در کانون توجه شهروندانی که اخبار زیادی از فساد رهبران دو حزب مردم و مسلملیگنواز شنیده بودند، قرار گیرد. هماهنگی بین ارتش و دولت جدید هم یک رخداد مهم است که بیانکننده «ثبات بیشتر» پاکستان خواهد بود. اهمیت این انتخابات و نگرانیهایی که برای بعضی از دولتها وجود داشت، آنان را وادار کرد تا سریعتر به فکر رابطه با حزب پیروز باشند. اما با تعجب زیاد باید گفت تهران در مواجهه با این انتخابات تاکنون منفعل بوده است. تلفنی بین تهران و اسلامآباد به صدا در نیامده، نمایندهای برای تبریک به اسلامآباد گسیل نشده و حتی سفیر ایران در این روزهای حساس در تهران رحل اقامت دارد! این در حالی است که دربار سعودی نماینده ویژه فرستاد و پیروزی را به عمرانخان تبریک گفت و به او یادآوری کرد که در انتخابات 2018 از همپیمان قدیمیاش حزب مسلم لیگ حمایت نکرده و ترکیه با ارسال پیام تبریک اهمیت این انتخابات برای آنکارا را به مقامات جدید اسلامآباد گوشزد کرده است!
ایران برخلاف سعودی و ترکیه، همسایه پیوسته پاکستان است و انتخابات پارلمانی اخیر پاکستان یک فرصت مهم برای بهبود رابطه ایران و پاکستان محسوب میشود اما... بگذریم.
سعدالله زارعی