بیش از پانزده سال است که اغلب مسئولان دولتی حوزه آموزش، از معضل بزرگی به نام مافیای کنکور و اژدهای هفت سر فساد در حوزه های آموزش و سنجش آموزشی کشور سخن می گویند، ادعایی که باعث شده بتوانند تمام کوتاهی ها و ناکارآمدی های خود را پوشش دهند و به جای آن که به عنوان مسئول، مورد سوال و مطالبه قرار گیرند، بر صندلی منتقد و مطالبه گر بنشینند.
اگر رتبه های برتر کنکور سراسری ورود به دانشگاه ها را در چند سال گذشته مورد بررسی قرار دهیم، اغلب آن ها و در برخی سال ها تمامشان، دانش آموز مدرسه غیرانتفاعی بوده اند. این یعنی آن که بخش دولتی آموزش، در برابر بخش خصوصی آن، عملا هیچ حرفی برای گفتن ندارد و خانواده ای که انگیزه جدی برای پیشرفت فرزند و تا حدی تمکن مالی داشته باشد، حتما از فرستادن فرزندش به مدرسه دولتی اجتناب می کند. جالب آن جاست که اغلب مسئولان دولتی هم که علیه بخش خصوصی آموزش کشور موضع گیری می کنند، فرزندان خود را به مدارس غیرانتفاعی می فرستند.
بالاتر و مهم تر از بحثی مانند کنکور، عدالت آموزشی است. به صورت کلی دولت و در یک نگاه خاص تر وزارت آموزش و پرورش، بیش از هر چیز متولی تحقق عدالت در آموزشند. دولتی ها و برخی نمایندگان مجلس و هر مسئولی که خود را در حوزه آموزش کشور متولی می داند، به جای آن که مرتبا به بخش خصوصی بتازد، باید در جهت ارتقای کیفیت بخش دولتی آموزش تلاش کند. واقعا اگر مدارس دولتی، آن چیزی بودند که باید باشند، کسی حاضر بود میلیون ها تومان هزینه کند تا فرزندش را به مدرسه غیرانتفاعی و آموزشگاه و کلاس های مختلف بفرستد.
از باب نمونه، این همه آموزشگاه زبان در کوچه ها و خیابان های تهران و سایر شهرها نشانه چیست؟ آیا غیر از این است که بچه ها در کلاس های زبان مدارس خود، چیزی یاد نمی گیرند. جالب است بدانید که در برخی کشورهای اروپایی، حتی در شهرهای بزرگ حداکثر چند آموزشگاه زبان انگلیسی وجود دارد، چون آموزشگاه در آن کشورها مخاطب ندارد. چرا؟ چون آموزش زبان در مدارس آن قدر با کیفیت و کارا بوده است که هر کس به دانستن آن نیاز داشته، زبان را فرا گرفته است. این تعداد از آموزشگاه زبان که مانند قارچ در هر کوی و برزن سر برآورده تقصیر کیست؟ تقصیر آن آموزشگاه هاست؟ معلوم است که نه. قصور و بلکه تقصیر اصلی، متوجه متولیان و مسئولان آموزش و پرورش کشور است.
معلوم است که نحوه سنجش و گزینش کشور برای ورود داوطلبان به دانشگاه درست نیست. چه کسی است که نداند چند سال تحصیل در دبیرستان، نمی تواند در یک آزمون چهار ساعته به صورت عادلانه مورد ارزیابی قرار گیرد. اتفاقا همین نوع غلط سنجش است که موجب رشد آموزشگاه های ریز و درشت می شود.
همان طوری که سیاست های غلط توزیعی در اقتصاد، موجب ایجاد بازار سیاه می شود، تصمیمات و شیوه غلط سنجش و ضعف در آموزش رسمی و دولتی، موجب می شود مردم به بخش خصوصی آموزش مراجعه کنند. اگر بخواهم دقیق تر بگویم، چیزی به نام مافیای کنکور، اگر هم وجود داشته باشد و صرفا دست آویزی برای پنهان کردن ناکارآمدی ها در حوزه آموزش نباشد، پیکان اصلی آن متوجه مسئولان دولت، نمایندگان کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و وزارت آموزش و پرورش است.
سید محمد بحرینیان