چرا به مدارس دولتی بی توجهی می شود؟

بی‌توجهی به کیفیت مدارس دولتی و عدم پرداخت بودجه لازم برای تامین هزینه‌های مالی آنها با این باور که خانواده‌ها خودشان هزینه‌های مدارس را تامین خواهند کرد، از عمق فاجعه بی‌توجهی به مدارس خبر می‌دهد.

مشکلات مدارس دولتی را می‌توان در ابعاد مختلفی بررسی کرد، ابعادی همچون قطع سرانه، فرسودگی و ناایمن بودن یک سوم مدارس کشور، کمبود امکانات و تجهیزات لازم در هنرستان‌ها و آزمایشگاه مدارس، تعداد بالای دانش‌آموزان در کلاس‌های درس و نبود معلم لازم و متخصص برای دانش‌آموزان.

به نظر می‌رسد در شرایط فعلی، دولت عمدتا وظیفه پرداخت حقوق معلمان را عهده‌دار شده است و تامین سایر ملزومات مورد نیاز مدارس دولتی به دوش خانواده‌ها است، در بحث تخریب و ساخت مدارس فرسوده هم خیران کمک قابل توجهی می‌کنند.مدارس دولتی در حالی به سمت خودگردان شدن رفته‌اند که نمی‌توان بر روی مقوله کیفیت آموزش در مدارس جنوبی و حاشیه‌ شهرها و مناطق روستایی خط قرمز کشید.

مبینا غربا مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه آموزش‌وپرورش در اینباره اظهار کرد: ما در نظام آموزشی آپارتاید داریم. روی سخنم با آموزش ابتدایی‌مان است به این دلیل که  این مقطع، مبنای سایر مقاطع است و شاکله تربیتی افراد در این مقطع صورت می‌پذیرد.

وی افزود: در آموزش جوامع ابتدایی تأکید زیادی بر این بود که کودکان به گونه‌ای تحت آموزش قرار گیرند که به بدنه اصلی فرهنگ و قومیت خود باز گردند همان که کودک یک خانواده کشاورز در نهایت باید کشاورز می‌شد؛ به مرور زمان این تغییر ایجاد شد که افراد تحت آموزش به گروه‌هایی تقسیم می‌شدند و ملوک الطوایف‌ها در یک سیستم آموزشی برتر آموزش می‌دیدند و قشر رده پایین در سیستم آموزشی ایستا که در نهایت راه به جایی نمی بردند.

عدالت آموزشی در ظاهر؛ واقعیت چیز دیگری است

این پژوهشگر حوزه آموزش‌وپرورش گفت:‌حال با وجود قطب‌های خود ساخته آموزشی در کشور ما در ظاهر به عدالت آموزشی تأکید می‌شود اما در عمل دوگانگی بین سیستم آموزشی موج می‌زند.کافیست دو مدرسه در شمال وجنوب تهران از نظر معلم، روش تدریس، نحوه برخورد اولیا مدرسه، امکانات دیده شوند که صحت این گفته تأیید شود.

غربا بیان کرد:‌ به نظرم، ما خودمان، خودخواسته  و کاملا خود باورانه به نوعی آپارتاید(تبعیض نژادی) در آموزش و پرورش (خاصه آموزش کودکانمان که مبنای آموزش بزرگسالی است) دامن زده‌ایم. در منشورها از عدالت سخن گفته‌ایم اما در عمل بی عدالتی را پیاده می‌کنیم. زمانی که دستور دولتی کردن تمام مدارس و برچیده شدن مدارس مسیونرها داده شد آموزش یکسان ارائه می‌شد نه اینکه یک دانش آموز اول ابتدایی در جنوب یک شهر یا شهرستان در کلاسی48 نفره بنشیند و کودکی دیگر در مدرسه‌ای ویژه و  در کلاسی 12 نفره.

مدل بار و انباری در نظام آموزشی ایران

این مدرس دانشگاه گفت:‌ پر واضح است که عملکرد دانش‌آموز نمونه دوم بهتر خواهد بود، رسیدگی معلم نیز همینطور. هر چند روند آموزشی ما مدل بار‌ و انباری‌ است که معلم محتوا را بار می‌کند ودانش آموزان انبار آن هم به علت عدم کیفیت مناسب در محتوا وشیوه ارائه که از حوصله این بحث خارج است اما انبار هم اگر مواد آموزشی ناب باارزش داشته باشد کجا وانبار خالی از محتوا کجا.

دانش‌آموزان باور کرده‌اند در یک نظام خیرخواهانه آموزش می‌بینند

وی با اشاره به اینکه در برخی مدارس شاهد هستیم دبیر شیمی به دوره ابتدایی منتقل شده است، عنوان کرد‌: یک عادت معهود داریم و آن هم آچار فرانسه بودن در هر زمینه است. دو بار از داروی گیاهی استفاده می‌کنیم گمان می‌کنیم طب سنتی می‌دانیم، زمستان سرما می‌خوریم گمان می‌کنیم پزشک عمومی هستیم، خود درمانی ودگر درمانی می‌کنیم با نسخه‌های قلابی. مقصود من از مثال  این است که  نظام آموزشی ما  تجویزشده است آن هم تجویز نسخه‌های نامعتبر و غیرعلمی.

غربا بیان کرد:‌همیشه به دانشجویانم می‌گویم که در نظر بگیرید چشم در ظاهر یک عضو از بدن انسان است اما آیا قرنیه آسیب ببیند متخصص شبکیه آن را درمان می‌کند؟ هرگز. آسیب نسخه‌پیچی در آموزش وپرورش هم دقیقا همین است. معلمی که نمی‌داند باید باور کند که نمی‌داند چرا که نتیجه ندانستن وی گریبان‌گیر دانش‌آموزان می‌شود. در برخی موارد معلمان به دلیل سیاست‌های اشتباه اعمال شده از سوی ستاد  مجبورند از کلاس ریاضی بروند ادبیات تدریس کنند؛ اما دانش‌آموز  مادام با خود تکرار می کند که معلمی شغل انبیاست وبه این باور رسیده است که در یک نظام خیرخواهانه آموزش می‌بیند و شرایط سخت معلم‌ها را نمی‌داند.

دعوت به کار معلمان بازنشسته صرفه‌جویی در آموزش‌وپرورش

این پژوهشگر حوزه آموزش‌وپرورش گفت:‌برخی مسئولین گمان می‌کنند یک معلم که در رشته جامعه شناسی تحصیل کرده است اما حافظ را می‌شناسد پس ادیب است و می‌تواند با یک هفته مرور کتاب فارسی، فارسی تدریس کند. این‌ها نسخه‌های تجویزی خود ساخته است و در هیچ کجا تا این حد نظام آموزشی وپرورش انسان‌ها سخیف شمرده نمی‌شود. ما فراموش کرده‌ایم با پرورش انسان سروکار داریم و نه پرورش کاکتوس که در هرشرایطی سبز می‌ماند و به آب، نیاز اندکی دارد. با این روند در کدام قسمت از آموزش‌وپرورشمان دنبال توسعه باشیم؟وقتی می‌گوییم توسعه مقصود ما رشد انسانی است، رشد شاگردان زمانی فراهم است که معلم‌های رشد یافته داشته باشند.

غربا افزود:‌ اینکه معلمان بازنشسته دعوت به کار می‌شوند این است که آموزش‌وپرورش ما به صورت یک کالا نگاه می‌شود تا یک حوزه انسانی. این اقدام نوعی صرفه‌جویی است آن هم  صرفه جویی در مصرف معلمان. من نمی‌گویم معلمان تاریخ انقضا دارند که اگر این چنین باشد بازهم نگاه مصرفی وکالاگونه داشته‌ایم اما می‌گویم اختلاف سنی بسیار زیاد بین دانش‌آموز با معلم آسیب‌رسان است. از آن جا که آموزش وپرورش به‌ویژه برای کودکان فعل وانفعال بین دو قطب روان یعنی معلم ودانش آموز است در برخی موارد شاهد هستیم معلمان مجدد دعوت به کار شده به علت بی‌حوصلگی، رفتار خشک و غیرقابل انعطاف، سخت‌گیری، شکل‌دهی محیط انضباطی خشک در کلاس به این  ارتباط روان لطمه می‌زنند. معلم دیروز با کودک امروز چه سنخیتی دارد؟ همین موارد است که سبب می‌شود آموزش وپرورش ما ایستا باشد نه پویا.