خبری که البته برای کارشناسان و دلسوزان، عجیب نبود. چیزی که در این مورد و موارد قبل، عجیب به نظر می رسد؛ عدم بررسی دقیق مساله و ارائه راه حل کاربردی برای آن است.
در حالی که این واقعه شوم، دارد سخت ترین روزهای خودش را سپری می کند و خانواده ها نگران فرزندانشان هستند؛ عده ای، فرصت را صرف سوء استفاده های سیاسی و طرح سند 2030 کرده اند. کاری که در هر حادثه ی با ربط و بی ربط دیگری هم انجام می دهند و چنان این سند را بالا می گیرند و اصرار بر اجرای آن دارند، که گویی وحی منزل است و هیچ راه دیگری وجود ندارد. این افراد، فرصتی را که می تواند صرف بررسی علل واقعی این گونه اتفاقات شود، با به راه انداختن این گونه نزاع ها، از جامعه می گیرند و قضیه را منحرف می سازند.
معلم یا معاونی که متأهل هم هست؛ دانش آموزان پسر بالغ دبیرستانی؛ خوردن مشروب؛ دیدن فیلم تحریک آمیز و اتفاقات جنسی که از پسِ این ها به وجود آمد. این ها فکت های ما در این قضیه هستند که اگر سال ها پیش، این فکت ها را مقابل هر آدم عاقلی می گذاشتیم، به راحتی می توانست نتیجه و سرانجام آن را برای ما بگوید. سرانجامی که همه ما هم از آن اطلاع داریم اما به دلایلی، سعی در پوشاندن آن داریم و می خواهیم به روی خودمان نیاوریم.
واقعیت این است که ما نسبت به برخی امور منفی، برای خودمان و فرزندانمان، حدود و خط قرمزی مشخص نکرده ایم. قبحِ خوردن مشروبات را نادیده گرفتیم، به تحریک شدن مردان با پوشش نامناسب برخی خانم ها در جامعه، خندیدیم و آن را انکار کردیم، راه های حلال و عقلانی اطفای نیازهای جنسی را با طرد اجتماعی، بر افراد جامعه بستیم.
حال نباید منتظر نتایج این رفتار های خودمان باشیم؟!
به نظر می رسد که ما بیش از آنکه نیاز به طرح یا سندی جدید داشته باشیم، نیازمند بازنگری در داشته های عقلی و شرعی خودمان هستیم. بازنگری که در حد دانسته ها و مطالعه ها متوقف نماند و به رفتار و عمل ما در زندگی شخصی و اجتماعی هم ورود کند.