آذر ‌سال ٨٥ مأموران پلیس با خبر شدند پسر جوانی پس از درگیری دسته‌جمعی دو خانواده بر سر کبوتر‌های روی پشت‌بام، فردی را به قتل رسانده‌ و متواری شده‌ است. بلافاصله مأموران شهرستان اسلامشهر، برای بررسی موضوع راهی محل حادثه شدند و تحقیقات خود را دراین‌باره آغاز کردند. با حضور مأموران مشخص شد مقتول با برادرانش در یک درگیری با خانواده‌ای وارد نزاع شدند که مقتول در اثر اصابت ضربات چاقو به گردن و بازویش جان خود را از دست داده است. درحالی‌که مأموران تحقیقات خود را برای دستگیری متهم آغاز کرده ‌بودند، متوجه شدند او بلافاصله بعد از قتل، از محل متواری شده‌ است ردیابی‌های مأموران در آن زمان به جایی نرسید تا اینکه سه سال بعد متهم در یک قهوه‌خانه شناسایی و بازداشت شد.  او به قتل اعتراف کرد و گفت: درگیری ما بر سر کبوترهای روی پشت‌بام بود. من آن روز با مقتول و برادرانش جلوی در خانه‌شان درگیر شدم و درنهایت از خانه عمویم یک چاقو آوردم. بعد از آن با چاقو ضرباتی را به گردن و بازوی او وارد کردم و از آنجا متواری شدم. در سه‌سالی که متواری شده بودم، در یکی از شهرهای شمال کشور زندگی می‌کردم. پس از بازگشتم به تهران، ماجرا را برای دوستم در قهوه‌خانه تعریف ‌کردم و او موضوع را به مأموران گفت و من بازداشت شدم. متهم بعد از محاکمه در شعبه ١١٣ وقت دادگاه کیفری استان تهران با درخواست اولیای ‌‌دم به قصاص محکوم شد. اما وقتی پای چوبه‌دار رفت از سوی اولیای‌ دم بخشیده‌ شد. او که روز گذشته پس از محاکمه به‌لحاظ جنبه عمومی جرم درخواست بخشش کرد و گفت: من یک‌بار پای چوبه‌دار رفتم و طعم مرگ را چشیدم، خواهش می‌کنم با توجه به اینکه اولیای‌ دم من را بخشیده‌اند درباره من سخت‌گیری نشود.

این در حالی بود که متهم به اتهام جعل نیز به شش سال حبس محکوم شده‌ و درواقع زمانی را که در زندان گذارنده‌ به جرم جعل اسناد بوده است. زمانی که وکیل‌مدافع او در جایگاه حاضر شد به این موضوع اشاره کرد و گفت متهم شش سال و یک ماه است که در زندان به سر می‌برد و با توجه به اینکه گزارش‌های زندان نیز نشان می‌دهد او متنبه شده ‌است، خواستار بخشش او هستم. متهم در آخرین دفاع نیز گفت: پدرم برای تأمین دیه‌ای که اولیای‌ دم خواسته ‌بودند هرچه داشت فروخت و ٣٠٠ میلیون تومان نیز بدهکار شد. درخواست دارم کمک کنید آزاد شوم تا به پدرم کمک کنم. با پایان جلسه رسیدگی، قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.