صنعت گردشگری از خلاء آماری رنج می‌برد / دولت یازدهم برای گردشگری چه کرد؟
گروه اجتماعی -

اردشیر اروجی، مدیرکل سابق دفتر اطلاعات و آمار سازمان میراثفرهنگی و گردشگری در این باره متذکر می‌شود؛ «متاسفانه یکی از مشکلاتی که ما داریم، بحثآمار است.» به گفته وی، «ما در حال حاضر آماری از گردشگران ورودی و خروجی و گردشگران داخلی نداریم؛ این در حالی است که اگر این آمار اولیه را داشتیم، بعد می‌توانستیم سراغ حساب‌های اقماری گردشگری برویم و سهم آن را در تولید ناخالص داخلی بگوییم.»

به گزارشافکارنیوز، مشروح گفت‌وگوی ما با اردشیر اروجی، مدیرکل سابق دفتر اطلاعات و آمار سازمان میراثفرهنگی و گردشگری را می‌خوانید.

* هم‌اکنون در اقتصاد دنیا صنعت گردشگری در مقایسه با دیگر صنایع بزرگ مانند نفت و خودرو سهم بالایی دارد، اما با وجود وجود جاذبه‌های غنی گردشگری در ایران، این حوزه درآمدزا سهم آن‌چنانی در اقتصاد کشور نداشته است. به نظر شما در شرایطی که به دلیل افت قیمت نفت با کاهش درآمدهای نفتی در کشور روبه‌رو هستیم و بیش از این باید به بندهای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی توجه داشت، صنعت گردشگری تا چه اندازه می‌تواند برای کشور درآمدزا باشد؟

براساس شناختی که من در حال حاضر از این حوزه دارم، باید بگویم در حوزه صنعت گردشگری اگر به همین منوال عمل کنیم، نمی‌تواند تاثیر زیادی روی درآمدهای کشور بگذارد؛ چراکه گردشگری مکانیزمی است که تمام فاکتورهای آن باید فراهم شود. هم‌اکنون من امید زیادی به گردشگری ندارم که بخواهم بگویم در اقتصاد کشور می‌تواند موثر باشد و گردشگری می‌تواند جایگزین مناسبی برای درآمدهای نفتی باشد. البته این ظرفیت را داریم، ولی مکانیزم آن را نداریم. این در حالی است که اگر روش‌ها را اصلاح کنیم، می‌توانیم در صنعت گردشگری جاذبه داشته باشیم، ولی هیچ‌کدام از روش‌هایمان درست نیست.

شاید برای توضیح بیشتر این اعتقاد خودم، بهتر باشد به تصمیماتی که در دولت‌های در رابطه با گردشگری گرفته شده است، اشاره کنم. من مدت‌ها یکی از حامیان اصلی ادغام میراثفرهنگی و گردشگری را بودم و در این زمینه خیلی هم تلاش کردم.

به خاطر دارم در زمان مهندس کازرونی، دکتر حبیبی از ایشان خواسته بود که یکی از بچه‌های سازمان برنامه و بودجه را به میراثفرهنگی بفرستد تا با موضوع میراثفرهنگی بیشتر آشنا شود. در آن زمان، سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی به تعداد وزارتخانه‌ها دفاتر داشت. یک دفتری هم به نام دفتر فرهنگ و هنر وجود داشت که میراثفرهنگی جزو آن بود و بیشترین اعتبارات را هم میراثفرهنگی می‌گرفت.

* یعنی گردشگری اعتبار نداشت.


گردشگری هم جزو آن بود، ولی عنوان خاصی نداشت. گردشگری هم به همین دفتر فرهنگ و هنر مربوط می‌شد، ولی بیشترین اعتبارات مربوط به میراثفرهنگی بود. در صورتی که در سازمان درکی از میراثفرهنگی وجود نداشت. دکتر حبیبی به آقای کازرونی گفته بود یک نفر از سازمان برنامه و بودجه به میراثفرهنگی برود تا با این حوزه آشنا شود و بتوانیم یک دفتری به نام میراثفرهنگی در سازمان برنامه و بودجه ایجاد کنیم. به همین دلیل من از سازمان برنامه و بودجه به میراثفرهنگی مامور شدم.

* در چه سالی؟


من سال ۷۴ به میراثفرهنگی رفتم. آن زمان مدیرکل میراثفرهنگی استان تهران شدم. همین‌طور زمان گذشت تا دولت تغییر کرد و دولت بعدی و دولت آقای خاتمی روی کار آمد. در حقیقت آقای میرسلیم، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رفت و آقای مهاجرانی روی کار آمد. به این ترتیب، آقای بهشتی هم به سازمان میراثفرهنگی آمدند. من آن زمان اصرار کردم که می‌خواهم به سازمان برنامه و بودجه برگردم، اما ایشان اصرار داشت که باید بمانید. زمانی که آقای بهشتی در میراثفرهنگی بود، آقای معزالدین هم در بخش گردشگری بود. یعنی دو معاونت جداگانه زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار می‌کرد؛ میراثفرهنگی و گردشگری. من که در میراثفرهنگی بودم، هم با آقای معزالدین و هم با آقای بهشتی رفیق بودم.

ما آمدیم در برنامه ۵ ساله سوم توسعه روی ادغام میراثفرهنگی و گردشگری کار کردیم و این موضوع را پیشنهاد دادیم؛ چراکه به این نتیجه رسیده بودیم که دلیل این‌که گردشگری و میراثفرهنگی نتوانسته بودند کار خود را به خوبی انجام دهند، این بوده که این دو بخش سطح سازمانی لازم را نداشتند.

در زمان قبل از انقلاب، یک وزارت به نام وزارت اطلاعات و جهانگردی و یک وزارتخانه هم به نام وزارت فرهنگ و هنر داشتیم. این دو وزارتخانه بعد از انقلاب ادغام شدند و یک وزارتخانه به نام وزارت ارشاد ملی ایجاد شد. وزارت ارشاد ملی، این دو وزارتخانه را به حاشیه منتقل کرده بود و هر کدام تبدیل به معاونت شدند. از سوی دیگر، وزارتخانه ارشاد ملی حیطه کاری‌اش هیچ‌کدام از این‌ها نبود و فقط در حوزه روزنامه و کتاب و تئاتر کار می‌کرد. در واقع مسایلی که فرعی بود، اصلی شد و اصل به فرع تبدیل شد.

ما در برنامه سوم توسعه بررسی کردیم که چرا میراثفرهنگی و گردشگری نتوانستند به وظایف خود انجام دهند، بنابراین به این نتیجه رسیدیم که علتش این بوده که این دو بخش به فرع رفته‌اند. این در حالی بود که حجم کاری‌شان زیادتر شده بود، اما سطح سازمانی‌شان کاهش پیدا کرده بود. بنابراین به دلیل این‌که نمی‌شد هر کدام از این دو بخش تبدیل به وزارتخانه شوند، پیشنهاد کردیم میراثفرهنگی و گردشگری با یکدیگر ادغام شوند و یک وزارتخانه ایجاد شود. اما برخی اعتقاد داشتند که وزارتخانه شدن این دو سازمان، نباید اتفاق بیفتد. آقای معزالدین با من موافق بود و آقای بهشتی مخالف بود و می‌گفت باید سازمان ایجاد شود، نه وزارتخانه.

* پشت صحنه این مخالفت چه بود؟


آقای بهشتی می‌گفت که آقای خاتمی می‌خواهد یکی از این دو نفر را به عنوان رییس سازمان میراثفرهنگی و گردشگری انتخاب کند و بهشتی هم با آقای خاتمی رفیق بود، اما اگر وزارتخانه ایجاد می‌شد، باید مجلس به وزیر رأی می‌داد. به همین دلیل با وزارتخانه شدن میراثفرهنگی و گردشگری مخالف بودند و می‌گفتند باید سازمان شود. این در حالی بود که از لحاظ علمی باید وزارتخانه می‌شد.

حدود یک‌سال این موضوع در مجلس مورد بررسی قرار گرفت. در واقع در زمان آقای مهاجرانی یک طرحی تحت این عنوان که نحوه ادغام میراثفرهنگی و گردشگری بررسی شود، به مجلس داده شد. من آن زمان مشاور آقای بهشتی بودم. آقای بهشتی همچنان تاکید داشت که سازمان میراثفرهنگی و گردشگری تشکیل شود. در مجلس جلساتی مرکب از کمیسیون اجتماعی و کمیسیون فرهنگی تشکیل شد. یک‌سال این موضوع مورد بررسی قرار گرفت. نمایندگان یک مقداری دلهره داشتند و می‌گفتند که میراثفرهنگی مانع گردشگری نشود یا گردشگری مانع میراثفرهنگی نشود.

* مجلس چندم بود؟


فکر می‌کنم مجلس ششم بود. یک روز من با نمایندگان صحبت کردم و گفتم باید وزارتخانه تشکیل شود، نه سازمان. گفتند چرا این موضوع را مطرح نمی‌کنی؟ گفتم به خاطر این‌که من الان این‌جا تحت عنوان نماینده آقای بهشتی آمدم. شما من را یک روز به عنوان کارشناس مستقل دعوت کنید تا بیایم برای شما صحبت کنم. به همین دلیل یک روز من را به عنوان کارشناس میراثفرهنگی دعوت کردند و به جلسه رفتم. در آن‌جا صحبت کردیم در رابطه با این‌که باید وزارتخانه میراثفرهنگی و گردشگری ایجاد شود و دلیل آوردم. اکثر نمایندگان هم به دلیل این‌که زمینه فراهم شده بود، این موضوع را پذیرفتند. این موضوع به گوش آقای بهشتی رسید.

* ایشان چه واکنشی نشان داد با توجه به این‌که مخالف ایجاد وزارتخانه بود؟

فردای آن روز، آقای بهشتی با حراست به دفتر من آمد و گفت شما دیروز به مجلس رفتید؟ گفتم بله. گفت آنجا از تشکیل وزارتخانه صحبت کردید؟ گفتم بله. گفت مشاور باید چه کند؟ گفتم نظر رییس را اعلام کند. گفت نظر من چیست؟ گفتم نظر شما این است که سازمان میراثفرهنگی و گردشگری ایجاد شود. گفت چرا رفتی از وزارتخانه صحبت کردی؟ گفتم به خاطر این‌که من را به عنوان مشاور شما دعوت نکردند، من را به عنوان کارشناس مستقل دعوت کردند. من وقتی به عنوان کارشناس مستقل دعوت می‌شوم، می‌توانم حرف خودم را بزنم. گفت پس شما به عنوان کارشناس مستقل رفتی؟ گفتم بله، دعوت‌نامه‌اش هست. خلاصه یک مقداری خندیدند و مساله حل شد.

به‌هرحال در مجلس این موضوع مطرح شد که وزارتخانه تشکیل شود. اما چون لایحه را دولت داده بود، گفتند باید لایحه برگردد و دوباره به عنوان لایحه ایجاد وزارتخانه به مجلس بیاید. دو نفر از نمایندگان نیز مامور شدند که با آقای خاتمی صحبت کنند. با آقای خاتمی صحبت کردند و آقای خاتمی هم پذیرفت و لایحه را تحت عنوان ایجاد وزارتخانه میراثفرهنگی و گردشگری به مجلس داد. بعد از آن در صحن علنی مجلس رأی‌گیری کردند و وزارتخانه رأی آورد. اما بعد در رأی‌گیری تشکیک شد.

* چرا؟


می‌گفتند رأی‌ها درست شمارش نشده و عدد این‌گونه نبوده است. زمانی که تشکیک آرا می‌شود، باید یک ساعت بعد دوباره رأی‌گیری کنند، اما فردای آن روز رأی‌گیری کردند. چون افراد ذی‌نفوذ می‌خواستند رأی را تغییر دهند؛ وگرنه به طور طبیعی وزارت میراثفرهنگی و گردشگری رأی آورده بود. فردا که رأی‌گیری کردند، دیگر وزارتخانه رأی نیاورد و قرار شد به صورت همان سازمان روی موضوع کار شود. در این‌جا خیلی‌ها ناراحت شدند که چرا این اتفاق افتاد؛ چراکه ما زحمت زیادی کشیده بودیم. آقای انصاری که الان معاون حقوقی رییس‌جمهور هستند، آن زمان نماینده مجلس بود و جزو کسانی بود که وزارتخانه رأی نیاورد. ما با ایشان جر و بحث‌مان شد که چرا این کار را کردید. به‌هرحال همه دلسرد شدند و تحت عنوان همان سازمان میراثفرهنگی و گردشگری لایحه را آماده کردند و در مجلس سازمان رأی آورد.

* به نظر می‌رسد از سال ۸۳ تاکنون که سازمان میراثفرهنگی و گردشگری رأی آورده است و حدود ۱۰ سال می‌گذرد، فرصت خوبی برای ارزیابی این موضوع باشد که آیا واقعا ایجاد سازمان کار درستی بود یا خیر. تحلیل شما از عملکرد ۱۰ ساله سازمان میراثفرهنگی و گردشگری چیست؟ ما در این مدت در صادرات خدمات در حوزه گردشگری چطور عمل کردیم؟


وقتی برمی‌گردیم به ۱۰ سال قبل، می‌بینیم که نه رونق خاصی در گردشگری اتفاق افتاده و نه رونق خاصی در میراثفرهنگی ایجاد شده است. این در حالی است که اگر وزارتخانه میراثفرهنگی و گردشگری ایجاد شده بود، نمایندگان مجلس روی عملکرد آن نظارت داشتند و هر کسی در استان خودش مشکل می‌دیدید، می‌توانست وزیر را استیضاح کند. یعنی نظارت نمایندگان مردم بیشتر می‌شد. همان‌طور که می‌دانید، میراثفرهنگی و گردشگری به دلیل این‌که مربوط به مردم است، حقش این است که نمایندگان مردم روی آن نظارت داشته باشند. به نظر من اگر نمایندگان روی میراثفرهنگی و گردشگری نظارت می‌کردند، اتفاقات خیلی بهتری می‌افتاد. می‌توان گفت شاید میراثفرهنگی کمتر آسیب می‌دید و هم این‌که گردشگری وضعیت بهتری پیدا می‌کرد.

* یکی از شاخص‌هایی که سرمایه‌گذاران به‌طور معمول توجه بسیاری به آن دارند، سهم یک صنعت در تولید ناخالص داخلی یک کشور است. در حال حاضر گردشگری در تولید ناخالص داخلی چه سهمی دارد؟


متاسفانه یکی از مشکلاتی که ما داریم، بحثآمار است. ما در حال حاضر آماری از گردشگران ورودی و خروجی و گردشگران داخلی نداریم. این در حالی است که اگر این آمار اولیه را داشتیم، بعد می‌توانستیم سراغ حساب‌های اقماری گردشگری برویم. حساب‌های اقماری گردشگری در حقیقت روی حساب‌های ملی کار می‌کند و همین شاخص‌ها را می‌دهد و می‌گوید گردشگری چه تاثیری روی تولید ناخالص داخلی داشته است، چه تاثیری در اشتغال داشته است و سطح درآمدزایی و ارزی‌آوری‌اش چگونه است. متاسفانه به دلیل این‌که ما آماری از تعداد گردشگران نداریم، نمی‌توانیم تاثیر آن را روی تولید ناخالص داخلی بدانیم.

به این ترتیب یکی از معضلاتی که الان مشکل اساسی بخش گردشگری است، بحثآمار است. زمانی که سازمان میراثفرهنگی و گردشگری در زمان آقای مرعشی احیا شد و تشکیلات آن شکل گرفت، من خودم مسوول تشکیلات جدید سازمان میراثفرهنگی و گردشگری شدم. ما آن زمان دیدیم که متاسفانه مهم‌تری واحدی که باید داشته باشیم و واحد آمار برنامه‌ریزی است را نداریم. بنابراین یک دفتر آمار و اطلاعات و برنامه‌ریزی ایجاد کردیم.

این دفتر زیر نظر رییس سازمان ایجاد شد تا بتواند روی معاونت‌های زیرمجموعه خود اشراف داشته باشد. ما آن زمان معتقد بودیم که سازمان باید ستادی باشد و بیشتر کار برنامه‌ریزی، هدایت، حمایت، نظارت و کنترل داشته باشد و به هیچ‌عنوان در اجرا وارد نشود. حتی شرکت توسعه گردشگری را هم گفتیم ایجاد شود تا به تدریج به بخش خصوصی واگذار شود و به هیچ عنوان سازمان نباید در بخش اجرایی دخالت کند و باید نقش سیاستگذاری و برنامه‌ریزی داشته باشد. در این موضوع، مهم‌ترین بخش در بحثستادی، واحد برنامه‌ریزی و آمار و اطلاعات بود. به این ترتیب یک دفتر آمار و اطلاعات ایجاد شد و من خودم مسوول آن دفتر شدم. آن‌جا بحث‌های آماری را مطرح کردیم و به این نتیجه رسیدیم که چگونه می‌توانیم آمارهای گردشگران را مستدل کنیم.

ما کانال‌های مختلف آماری را بررسی کردیم؛ آمارهای نیروی انتظامی، آمارهای دفتر اتباع خارجی وزارت امور خارجه، آمارهای هتل‌ها و آمارهای گمرک. دیدیم بهترین این کانال‌ها، نیروی انتظامی است؛ منتها در آمار نیروی انتظامی، ترددهای مرزی خیلی زیاد بود؛ چراکه به طور معمول ساکنان مرزی در تردد هستند و به اقوام خود سر می‌زدند. این آمار ترددهای مرزی می‌شد، نه آمار گردشگران. بر این اساس، با نیروی انتظامی جلسه گذاشتیم و خواستیم که مسافر قبل از این‌که از گیت‌های ورودی عبور کند، یک برگه سبز به او بدهند تا اطلاعات و حتی دلیل تردد خود را در آن برگه وارد کند. نیروی انتظامی اول این اطلاعات را محرمانه تلقی می‌کرد و می‌گفت این آمار، آمار محرمانه است؛ این در حالی بود که این آمارها محرمانه نبود.

به‌هرحال نیروی انتظامی قبول کرد که گیت‌های ورودی را به سیستم مکانیزه و کامپیوتر تجهیز کنیم. قرار شد اعتباراتی بگذاریم که سیستم خودشان را تجهیز کنند؛ چه به لحاظ خرید تجهیزات و چه به لحاظ نیروی انسانی. این موضوع را با سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی آن زمان مطرح کردیم و قبول کردند. داشت این کار انجام می‌شد که آقای مرعشی از سازمان رفتند و آقای مشایی آمدند. زمان آقای مشایی من آن‌جا بودم، ولی ایشان قائم‌مقامی به نام آقای بقایی داشت که خیلی امورات را در دست می‌گرفت و بحثآمار و برنامه‌ریزی را هم منتفی کرد.

* استدلالش چه بود؟


نمی‌دانم. اما اساسا روسا نمی‌خواهند پایگاه اطلاعاتی وجود داشته باشد و نمی‌خواهند میزان عملکردشان مشخص شود و کنترل وجود داشته باشد. اما بعد از یک مدتی دیدند که نمی‌شود همین‌طور از قضیه رد شد و دفتر آمار و برنامه‌ریزی باید وجود داشته باشد. بنابراین یک دفتری زیر نظر معاونت توسعه منابع انسانی سازمان میراثفرهنگی و گردشگری ایجاد کردند. این کار اصلا فایده نداشت، چون این دفتر باید بالادست می‌بود که از همه معاونت‌ها اطلاعات بگیرد. متاسفانه همه طرح‌ها ماند و بعدش هم کلا دفتر منحل شد. در واقع کاری که می‌توانست خیلی موثر واقع شود، عملا از دور خارج شد.

* با این صحبت شما، می‌توان گفت یکی از چالش‌های امروز گردشگری، خلاء آماری است؟


بله، همین طور است. تا زمانی که سیستم آماری درستی نداشته باشیم، نمی‌توانیم سیستم حساب‌های اقماری گردشگری داشته باشیم و وقتی آمارهای درستی نداشته باشیم، نمی‌توانیم برنامه‌ریزی صحیحی در رابطه با اسناد بالادستی داشته باشیم. نکته این‌جاست که آمارهایی هم گاها از سوی مسوولان اعلام می‌شود که هیچ سند آماری ندارد. من دیدم معاون گردشگری می‌گوید که سهم گردشگری در سال ۱۳۹۱ از تولید ناخالص داخلی ۶/۵ درصد بوده است. این حرف را از کجا زده است؟ ما نباید این عددها را اعلام کنیم! یکی از اعتراضات من به آمارهایی است که همین‌طوری اعلام می‌کنند. در صورتی که خود سازمان جهانی گردشگری می‌گوید سهم گردشگری به طور متوسط در جهان ۶ درصد است. حالا ما از روی این آمار شبیه‌سازی می‌کنیم و می‌گوییم سهم گردشگری ۶/۵ درصد است. آیا واقعا سهم گردشگری ۶/۵ درصد است؟ آماری که من در آوردم، ۲/۰ درصد است. این‌که ۲/۰ درصد را چگونه ۶/۵ درصد اعلام می‌کنند، نمی‌دانم.

در برنامه چهارم توسعه در مجلس تصویب شد که طرح جامع آماری گردشگری تهیه شود و حدود ۴ میلیارد تومان اعتبار ظرف دو سه سال به سازمان میراثفرهنگی و گردشگری دادند که سایت آمار گردشگری را ایجاد کند. معلوم نیست چه شد؟ کجاست این سایت آماری؟ قرار بود یک سایت آماری ایجاد شود که تعداد گردشگران ورودی و خروجی و گردشگران داخلی را به صورت مستمر در داخل سایت بگذارد که همه پژوهشگران و سرمایه‌گذاران به این سایت مراجعه کنند. اتفاقا بهترین کار برای توسعه گردشگری و تحقق اقتصاد مقاومتی بود. ولی ما متاسفانه در حال حاضر این سایت را نداریم و هر از چند گاهی مصاحبه می‌کنند و عدد و رقم‌هایی اعلام می‌کنند.

متاسفانه این آمارها هم برنامه‌ریزان را به اشتباه می‌اندازد و هم سرمایه‌گذاران را به اشتباه می‌اندازد. ما اگر می‌خواهیم در حوزه گردشگری در جهت مطلوب حرکت کنیم، باید آمار داشته باشیم.

به خاطر دارم، معاون گردشگری در آبان ماه امسال اعلام کرد که در سال ۱۳۹۱ تعداد گردشگران ایران ۴ میلیون و ۷۰ هزار نفر بوده و این آمار در سال ۱۳۹۲ به ۴ میلیون و ۸۰ هزار نفر رسیده است. یعنی افزایش ۲/۰ درصدی گردشگری داشتیم. این در حالی است که اعلام می‌کنند افزایش ۳۰ درصدی گردشگری داشتیم. از آن طرف، بخش خصوصی نیز متاسفانه همکاری خوبی ندارد. رییس جامع تورگردانان ایران بعد از این مصاحبه اعلام کرد و گفت پیش‌بینی آمار گردشگران در سال ۱۳۹۲ حدود دو میلیون و ۳۰۰ هزار نفر بود و این پیش‌بینی در سال ۱۳۹۳ به ۴ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر رسیده است، یعنی دو برابر سال ۱۳۹۳.

این آمارهایی که توسط بخش خصوصی و دولتی ارائه می‌شود، به هیچ‌وجه با یکدیگر همخوانی ندارد. این در حالی است که اگر سایت آماری وجود داشته باشد، این اشکالات به وجود نمی‌آید. از سوی دیگر، در آمارها اعلام می‌شود که حداقل درآمد هر گردشگر ورودی به ایران ۱۵۰۰ دلار برآورد می‌شود. واقعا سوال من از دفاتر گردشگری این است که اگر واقعا هر گردشگر ورودی ۱۵۰۰ دلار درآمد دارد، پس چرا مالیات را تا این حد کم می‌دهید؟ حالا نکته جالب این‌جاست که سازمان جهانی گردشگری اعلام می‌کند که گردشگران منطقه خاورمیانه به طور متوسط چیزی حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ دلار خرج کردند.

البته ممکن است ما یک گردشگر اروپایی داشته باشیم که در ایران ۱۵۰۰ دلار خرج کند، ولی واقعا این ۴ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر، همه اروپایی بوده‌اند؟! از آن طرف، پیش‌بینی کرده‌اند که در سال ۱۳۹۴ حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد گردشگری افزایش یابد. شما فکر می‌کنید چرا این آمارها را می‌دهند؟ به طور معمول وقتی که می‌خواهند توجه دولت را به بخش گردشگری جلب کند که اعتبار بدهند، می‌آیند آمار بالا می‌دهند، اما از طرف دیگر وقتی می‌خواهند در رابطه با مالیات‌های خود بخشودگی بگیرند، می‌گویند ما داریم ضرر می‌کنیم و اصلا گردشگر وارد کشور نمی‌شود.

چرا ما نباید یک پایگاه آماری داشته باشیم که اطلاعات گردشگران را به طور کامل بدهد و به طور دقیق بدانیم شاخص‌های اقتصادی گردشگری چگونه است و چگونه باید در راستای اهداف حرکت کنیم. ما همچنین با وجود آمارها می‌توانیم متوجه شویم پولی که در گردشگری خرج می‌شود، بازده داشته است یا خیر؟!

* شما عملکرد دولت یازدهم را در حوزه گردشگری چطور ارزیابی می‌کنید؟


دولت یازدهم در ابتدا که روی کار آمد، به‌دلیل این‌که بحثتنش‌زدایی و تعامل با کشورهای دنیا را مطرح کرد، حرکت‌های مطلوبی صورت گرفت و یک تمایل شدید ورود به ایران ایجاد شد. ولی بعد به تدریج این آمار فروکش کرد و از آن هیجان اولیه خود پایین آمد، ولی به نظر من نسبت به گذشته چیزی حدود ۲۰،۳۰ درصد رشد گردشگری را داشتیم؛ در صورتی که می‌توانیم خیلی بیشتر از این آمار عمل کنیم.

* یعنی شما اعتقاد دارید هنوز اقدام خاصی در حوزه گردشگری صورت نگرفته است؟


بله، به طور عمده افزایش آمارها به دلیل تعامل با کشورهای دنیا بوده است و نیز کشورها ورود به ایران را آزاد اعلام کردند. یک نکته ظریف را می‌خواهم به شما بگویم. یک انرژی و پتانسیل تمایل برای ورود به ایران از گذشته وجود داشته است. دلیلش هم این بوده که اکثر کشورهای اروپایی در دانشگاه‌های خود کرسی ایران‌شناسی داشتند. در زمان آقای خاتمی در آکسفورد، کرسی ایران‌شناسی برقرار بود، ولی یک نفر فقط مانده بود. ما بازدیدی از آن‌جا داشتیم. یک پیرمردی بود که می‌گفت من دارم بازنشست می‌شوم و بعد گلایه می‌کرد و می‌گفت یکی از مشکلات شما که خلیج‌فارس را خلیج عربی می‌گویند، به این دلیل است که شما توجه به کرسی‌های ایران‌شناسی در دانشگاه‌های اروپایی را فراموش کردید و تمام کرسی‌های ایران‌شناسی خارج از کشور به دلیل این‌که پشتیبانی‌ای از آنها نداشته‌اید، دارد جمع می‌شود.

در حقیقت اکثر افرادی هم در این کرسی‌ها حضور داشتند، بازنشست شدند و کنار رفتند و نیروهای جدید جایشان نیامدند، اما عرب‌ها نیروهای جدید را گرفتند و کرسی‌های عرب‌شناسی جایگزین شد. بعد می‌گفت من هم تنها کسی هستم که در کرسی ایران‌شناسی آکسفورد هستم و دارم بازنشست می‌شوم و شما با این کارتان، تمایل به فرهنگ ایران را کاهش دادید. از سوی دیگر، به دلیل این ارتباط فرهنگی که از طریق کرسی‌های ایران‌شناسی وجود داشت، اکثر کتاب‌های شعرای ایرانی به انگلیسی ترجمه می‌شد. من فکر می‌کنم اگر عملکرد ما به همین روش ادامه پیدا کند، چند سال دیگر آمدن به ایران وجود نخواهد داشت.

* به نظر شما مشکلات و موانع توسعه گردشگری برای کشور ما مربوط به چه بخش‌هایی است و چطور می‌توان از فرصت‌های این حوزه به نحو بهینه استفاده کرد؟


متاسفانه ما هنوز برای توسعه گردشگری یک برنامه راهبردی نداریم. با این‌که ۵ برنامه برای توسعه گردشگری ارائه دادیم، ولی هیچ‌کدام برنامه کارآمدی نبوده است؛ به خصوص از زمان دولت جدید لازم است حتما با توجه به سیاست‌هایی که دارد، در برنامه‌های قبلی تجدیدنظر کند و یک برنامه راهبردی توسعه گردشگری آماده شود. از سوی دیگر، ما محصولات گردشگری خودمان را به‌خوبی معرفی نمی‌کنیم. ما فقط می گوییم در گردشگری جاذبه داریم. این‌که ما صرفا یک اثر تاریخی داشته باشیم که باعثجذب گردشگر نمی‌شود! ما متاسفانه فرآیند تبدیل شدن جاذبه گردشگری به محصول را نداریم و باید برای آن یک برنامه تهیه شود.

یکی از نکات بسیار مهمی که انجام نمیشود، این است که بایدها و نبایدهای کشور را معرفی نمیکنیم و این خیلی مهم است. آداب و رسوم ایران را نیز باید معرفی کرد. از سوی دیگر، سیستم حملونقل کشور و زیرساختهای گردشگری مناسب نیست. همچنین نحوه برخورد در دروازههای ورودی با گردشگران با محبت و مهربانی اتفاق نمیافتد و سفارتخانهها در ارائه ویزای توریستی خیلی زمانبر عمل میکنند. در همین حال، کارت اعتباری بانکی بینالمللی باید در ایران نیز اعتبار پیدا کند. اینها نقطهضعفهای ما است که اگر این موانع برطرف شود، میتواند کمک بسیاری برای جذب گردشگری و صدور خدمات گردشگری باشد.